بسمه تعالی
#تجاوز_عمر_از_حد_شرعى_نسبت_به_پسرش
? عبدالرحمن ؛ پسر عمر – كه به او ((ابوشحمه )) مى گفتند – در عصر حكومت عمرو عاص در مصر، در آن مملكت شراب خورد و موضوع علنى شد. عمرو عاص كه والى بود، دستور داد سر او را تراشيدند و حد شرعى (هشتاد تازيانه ) در حضور برادرش عبداللّه به وى زدند. وقتى خبر به عمر رسيد به عمرو عاص نوشت كه عبايى به عبدالرحمن بپوشاند و او را سوار شتر برهنه اى نموده و هر چه زودتر روانه مدينه كند!❗️ ضمناً در نامه ، عمرو عاص را به درشتى ياد كرده بود.
عمرو عاص هم عبدالرحمن را به همان وضعى كه عمر دستور داده بود روانه مدينه كرد، و به عمر نوشت : من حد شرعى را بر وى جارى ساختم ، سرش را تراشيدم و در حياط خانه تازيانه زدم ، به خدايى كه بالاتر از او كسى نيست تا به او قسم بخورند، مصر، جايى است كه حدود شرعى را بر مسلمانان و غير مسلمانان ، جارى مى كنند. نامه را هم به وسيله عبداللّه عمر، براى او ارسال داشت .
عبداللّه با نامه و با برادرش عبدالرحمن در مدينه بر پدرشان وارد شدند در حالى كه او در حال بيمارى بود و خود را در عبايى پيچيده و نمى توانست راه برود. عمر با درشتى عبدالرحمن را مخاطب ساخت و گفت : اى عبدالرحمن‼️ انجام دادى و انجام دادى❗️سپس فرياد زد: تازيانه❗️ تازيانه ❗️
? عبدالرحمن بن عوف از وى شفاعت كرد و گفت : حد را كه بر وى جارى ساخته اند. عبداللّه هم گواهى داد كه حد را بر او جارى ساخته اند، ولى عمر توجه نكرد و شلاق را به دست گرفت و او را زير ضربات خود گرفت .
عمر در آن حال فرياد مى زد و مى گفت : من مريض هستم و به خدا تو قاتل من خواهى بود. چندان او را زد كه صداى فريادش در فضا پيچيد. سپس گفت : او را به زندان ببريد. و او يك ماه در زندان ماند و سپس جان باخت❗️
? اين واقعه يكى از وقايع مشهور تاريخ اسلام است . مورخان آن را در شرح حال عمر و خصايص او نوشته اند. به شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد سوم ، صفحه 123 چاپ مصر مراجعه كنيد. و در همان جلد، صفحه 127 است كه يكى از دوستان عمر مى گويد: وى يكى از پسرانش را به واسطه شراب خوردن ، حد زد كه از ضربت آن جان داد.
هر كس در تاريخ خود ((ابو شحمه ))نام برده است ، موضوع شراب خوردن و حد عمر را نقل كرده است . ابن عبدالبر اين داستان را چنانكه مى بايد در ((استيعاب )) راجع به عبدالرحمن اكبر، برادر اين عبدالرحمن كه اوسط بوده و برادر ديگرى هم داشته كه عبدالرحمن اصغر ناميده مى شده ، نقل كرده است .
? دميرى در ماده ((ديك )) حيات الحيوان مى نويسد: عمر پسرش عبيداللّه را حد شراب خوارى زد. در آن حال عبيداللّه مى گفت : پدر مرا كشتى .
سپس مى گويد:? آنچه در كتب تاريخ است اين است كه شرابخوار، پسر ديگرش ابو شحمه ((عبدالرحمن )) اوسط بوده است .
? ابن جوزى در ((تاريخ عمر))، باب 77 از كتاب خود را به موضوع حد زدن عمر به پسرش درباره شراب خوردنش ، اختصاص داده است .
منظور ما اين است كه عمرو عاص والى مصر كه مورد وثوق عمر بود، به وى اطلاع داده بود كه در حضور عبداللّه ، عبدالرحمن را حد زده است . عبداللّه عمر هم در نظر پدر موثق ترين اولاد خطاب بود. بنابراين حد ديگرى مورد نداشت .
♨️ اگر عمرو عاص با همه قسمهاى محكمى كه خورده بود،مورد اعتماد نبود، چگونه او را به حكومت مصر منصوب داشت كه بر احكام و حدود اسلامى و خون و مال و ناموس مسلمانان مسلط باشد؟! ⁉️ بعلاوه ، مريض را حد نمى زنند، و كسى را كه حد زده اند، نبايد زندانى نمود. مخصوصاً وقتى بيمارى يا حبس براى او زيانبخش باشد، ولى چه بايد، عمر هميشه اصرار داشت كه رأ ى خود را بر مصلحت نص مقدم بدارد!‼️ .
? منبع: برگرفته از کتاب اجتهاد در مقابل نص
? نویسنده: سید عبدالحسین شرف الدین (ره)
سید محمد علوی
?(موسسه پژوهشی معالم)
زیر نظر حوزه علمیه بقیت الله عج قم
تحت اشراف حضرت آیت الله ناصری دامت برکاته
?پیام رسانهای ایتا و تلگرام
@maalemqom
? پیام رسان واتس آپ
https://chat.whatsapp.com/GBccMtJ8NOJG7YKFIPWQz7
ثبت دیدگاه