خمس و زکات
ایه خمس
« وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ ، بدانید هرگونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذیالقربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (باایمان و بیایمان) (روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آوردهاید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست!» [1]
[1] – سوره انفال، آیه 41
روایت خمس
امام رضا عليه السلام می فرمایند :
پرداخت خمس كليد روزى شما و مايه از بين رفتن گناهان شما مىباشد و چيزى است كه براى روز نياز خودتان (يعنى قيامت) ذخيره مىكنيد.
اِنَّ اِخْراجَهُ مِفْتاحُ رِزْقِكُمْ وَ تَمْحيصُ ذُنُوبِكُمْ وَما تُمَهِّدُونَ لِاَنْفُسَكُمْ لِيَوْمِ فاقَتِكُمْ
وسائل الشيعة، 6، 375
سخن رهبری در مورد خمس
وجوب خمس از ضروریات اسـلام اسـت و انکار آن اگر به انکار رسالت یا تکـذیب پیـامبر اکرم اسلام(ص) یا وارد کردن نقصی به شریعت منجر شود باعث کفر و ارتداد است
سخن امام خمینی در مورد زکات
یکی از منابع مالی و درآمدهای حکومت اسلامی و از جمله مالیات های شرعی، زکات است که گرچه وجوب آن به گذشت چندین سال پس از هجرت پیامبر گرامی اسلام (ص) باز می گردد، ولی از همان ابتدای دعوت پیامبر اکرم (ص) در متون و نصوص معتبر دینی از جمله قرآن کریم مطرح گردید. به خاطر همین قدمت، فقها به این مسأله به تفصیل پرداخته اند. با این وجود مطالعه تطبیقی دیدگاه مشهور فقهای امامیه با دیدگاه حکومتی امام خمینی (ره) در این مسأله، مطالعهای نو میباشد و دریچه تازهای به روی مخاطب میگشاید. نظریه مشهور در باب زکات، جواز پرداخت و مصرف شخصی این واجب مالی شرعی توسط مکلفین است. ولی فرضیه این پژوهش قصور ادله نظریه مشهور در باب پرداخت و مصرف شخصی زکات و در نتیجه بطلان این دیدگاه می باشد. لذا در این نوشتار با نقد و رد ادلّه نظریه مشهور امامیه، با تکیه بر ادلّه معتبر در فقه امامیه همچون قرآن کریم، سنت و دلیل عقل، بر وجوب پرداخت زکات به امام (ع) و در غیبت ایشان، به فقیه جامع الشرایط مبسوط الید، پای فشاری شده است.
داستان در مورد خمس
تاجرى بود که از این گونه روایات در مورد خمس خبر داشت. روزى به خدمت مرحوم آیت الله العظمى میرزا ابراهیم کلباسى رفت. او مرید آیت الله کلباسى بود، تمام نمازهاى صبح و ظهر و شب خود را پشت سر ایشان مىخواند. آن وقتها که بانک نبود، مردم در خانه گاوصندوق داشتند، گفت: آقا! کلید گاوصندوقِ پول من، با یک بند همیشه در گردن من است. من به هر جا مىروم؛ میهمانى، مسافرت و حتى حمام، این کلید روى قلب من است.
آن تاجر مىگفت: صداى پول که مىآید، دل من آتش مىگیرد. مرحوم کلباسى به او گفت: این مطلب چه ربطى به من دارد؟ گفت: این که به خدمت شما آمدهام و آدرس کلید را مىدهم، چون مىخواهم روز پنجشنبه با هفت هشت نفر از آن مسجدىهاى قوى هیکل براى ناهار به خانه من بیایید. من از ابتداى عمرِ تجارتم تا به حال خمس مالم را ندادهام. مىدانم که قرآن گفته است:
«وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مّن شَىْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ» «انفال (8): 41»
و بدانید هر چیزى را که [از راه جهاد یا کسب یا هر طریق مشروعى] به عنوان غنیمت و فایده به دست آوردید [کم باشد یا زیاد] یک پنجم آن براى خدا و رسول خدا 9 و خویشان پیامبر، و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است.
اما دلم نمىآید که از این پولها دل بکنم. خدا خراب کند این دل را که نمىآید.
گفت: این پول به جان و قلبم بسته است. خیلى هم خمس بدهکار هستم، مثلًا بدهکارى من هم به پول آن زمان، دو هزار تومان است، که سى تا خانه مىشد خرید. این داستان براى زمان فتحعلى شاه است.
تاجر گفت: شما پنج شنبه بیایید، غذا را که خوردید، من طناب را هم آنجا مىگذارم. به این قوى هیکلها بگو که دستهاى من را ببندند، کلید را دربیاورند، درب گاوصندوق را باز کنند. به فریاد، ناله و ناسزا گفتن من کارى نداشته باشند، شما خمس مال من را بردار و برو. چون من نمىتوانم طور دیگرى خمسم را بپردازم. من خودم با پاى خودم نمىتوانم به بهشت بیایم، به زور من را بکشید و ببرید
کلباسى دید از زمان پیغمبر صلى الله علیه و آله تا به حال، کسى این طور خمس نگرفته است، خیلى جالب است؛ با جنگ باید خمس گرفت. آمدند و ناهارشان را خوردند.
کلباسى گفت: بریزید و دست او را ببندید.
گفت: حضرت آیت الله! الآن نمک من را خوردید، چرا دستهاى من را مىبندید؟ گفت: کلید را از گردن او در بیاورید. کلید را از گردن او در آورده و در صندوق را باز کردند. آن مقدارى که خودش گفته بود برداشتند. بعد دیدند که غش کرد، داشت مىمرد. آیت الله کلباسى گفت: کاهگل بیاورید و جلوى بینى او بگذارید تا به هوش آید.
فرداى آن روز به خدمت آیت الله کلباسى آمد و خیلى دعا کرد، گفت: آقا! من مریض روحى هستم، در هر صورت چارهاى نبود، باید دستهاى من را مىبستید و به طرف بهشت مىکشیدید. من آدمى نبودم که به من بگویید: این بهشت است، برو. شهوت پول نمىگذارد که آدم به بهشت برود.
نطر شخصی
خداوند خمس وزکات را واجب کرده که ما از تعلقات دنیوی فاصله بگیریم و به پول و مادیات دل نبندیم و بتوانیم انفاق کنیم
و بدانیم روزی همه این هااز بین میروند و این چیز ها برای انسان باقی نمیماند
و شخصی که خمس و زکاتش را به موقع بپردازد مالش برکت میگیرد
و هم خیر دنیوی و هم خیر اخروی گیرش میاید.
ثبت دیدگاه