حدیث روز
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً

جمعه, ۳۰ شهریور , ۱۴۰۳ Friday, 20 September , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2534×

خداوند: من مطیع بنده ای هستم که به فرمان من باشد!

استاد همتیان در درس اخلاق این هفته فرمودند:
خداوند میگوید من مطیع بنده ای هستم که مطیع من باشد! طبق دستورات و داستانهای رسیده از بزرگان، اگر به فرامین الهی عمل کنیم خداوند نیز به خواسته های ما پاسخ میدهد.
استاد اخلاق حوزه در ابتدای این جلسه با اشاره به اهمیت ماه رجب فرمودند:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله : خداوند در اسمان فرشته ای را منصوب کرده به نام داعی
وقتی ماه رجب میشود این فرشته هر شب ندا میدهد و با صدای بلند با بندگان حرف میزند: خوشا به حال کسانی که یاد خداوند هستند.
اگر انسان یاد خداوند نباشد و غافل باشد گناه میکند اگر پدر شما در اتاق باشد شما هیچ وقت برهنه نمیشوید و حیا میکند. اگر یاد خدا باشید گناه نمیکنید چون او ناظر است.
خوشا به حال کسی که مطیع خداوند است یک وقت شما به مهمان زنگ میزنید و او را دعوت میکنید یک وقت پسرتان را به دنبال مهمان میفرستید اما یک وقت خودتان به دنبال مهمان میروید مهمان سوم خیلی مهمتر است
یک وقت خداوند به فرشته ای دستور میدهد که جان شما را بگیرد
یک وقت به عزرائیل دستور میدهد. اما چه توفیقی میخواهد که خود خداوند جان بنده اش را بگیرد. چه مقام بالایی.
آیت الله بهجت میفرمایند اگر کسی توجه داشته باشد که هم نشین آن خداوند است خودش میداند چه باید بکند.
گاه در محضر پدر و مادر و معلم هستید یک رفتار یک نوع نشستن و حرف زدن انجام میدهید
گاه در محضر آیت الله یا در محضر رهبر هستید این جا یک نوع رفتار و نوع نشستن دیگری انجام میدهید نسبت به این که در محضر پدر و مادر هستید در این قسمت بیشتر رعایت میکنید
گاه در محضر امام زمان هستید و میدانید این اقا پسر فاطمه است چه جور می نشینید چه جور حرف میزنید ایا پایتان را روی آن پا می اندازید؟
پیغمبر از جایی میگذشت دیدن شخصی دارد اب از چاه بیرون میکشد. پیغمبر گفتند: میخواهی کمکت کنم؟ شخص گفت بله پیامبر فرمودند هر سطلی که بیرون اوردم یک خرما میگیرم .
آنوقت ۶ دلو آب کشیدند مرتبه هفتم که خواستند دلو را از اب بیرون بکشند طناب پاره شد و سطل به داخل چاه افتاد. شخص که پیامبر را نمیشناخت محکم به صورت پیامبر زد. پیامبر دستش را در روی چاه گذاشت و سطل به دست ایشان آمد. شخص از کار پیامبر تعجب کرد و پرسید شما که هستید؟ پیامبر خودشان را معرفی کردند و شخص از ناراحتی رگ دستش را زد.
 
خداوند میگوید من مطیع بنده ای هستم که مطیع من باشد!
شخصی گفت همسایه ما مریض بود من رفتم عیادتش . بعد گفتم ای مریض از تن ایشان بیرون آی. گفت دیدم همسایه ما بلند شد انگار که هیچ چیزی نشده بود
 
عالمی در اوج زمستان در ان برف هر روز ۲ ساعت میرفت و بالای پشت بام عبادت میکرد.
پسری از پدرش پرسید: بابا این اقا سردشان نمیشود؟ پدر گفت نمیدانم برویم از خودشان بپرسیم.
از عالم پرسیدند ایا شما در این زمستان با عبای نازک سردتان نمیشود؟  عالم گفت: دستت را به من بده و دست پسر را زیر عبا برد و دید بسیار گرم است. سپس عالم گفت: همان خدایی که میتواند گرما را در ذغال قرار دهد میتواند در کلمه ی لااله الا الله هم قرار دهد.
بزرگی از مسیری رد میشد دید بچه ای بالای ناودان منزلی نشسته و هر لحظه امکان سقوطش است. مادر بچه بی قراری میکرد . مرد به طفل گفت بیا. انوقت طفل خود را رها کرد و ارام در دستان شخص قرار گرفت.
بزرگی به دنبالش رفت و علت واقعه را پرسید. شخص گفت من هیچ نکردم فقط یک عمر ازخدا اطاعت کردم و انچه گفت انجام دادم یک بار من گفتم به خداوند و او اجابت کرد.
شخصی رسید در محضر اقای بروجردی گفت: طلبه ای در دارالشفا است که فقیر است و لباس ندارد و غذا ندارد اقای بروجردی ۵۰ تومان که مبلغ زیادی بود دادند تا به او برساند.
وقتی رفتند تا پول را به او بدهند دیدند واقعا ان طلبه هیچ ندارد. به او گفتند آیت الله بروجردی این مبلغ را برای شما دادند قبول میکنی؟ گفت خیر دلیل را جویا شدند گفت: راه نزدیک است.
فردا همان شخص که امد برود خدمت آیت الله بروجردی دید نزدیک حجره ی طلبه شلوغ است و متوجه شد طلبه فوت کرده است.
خدمت آیت الله بروجردی رسید و مطلب را تعریف کرد. ایشان به سجده افتاده و خدا راشکر کردند که هنوز در حوزه طلبه هایی هستند که از مرگشان باخبر باشند.
نویسنده و خلاصه کننده: طلبه گرامی آقای رحمانی

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.