جوان و نیروی جوانی
بسم الله الرحمن الرحیم
هو الذی خلقکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقةثم یخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم ثم لتکونوا شیوخا و منکم من یتوفی من قبل و لتبلغوا رجلا مسمی و لعلکم تعقلون.[۳] «اوست خدایی که شما را از خاک (ناچیز) بیافرید و سپس از قطره آب نطفه و آنگاه از خون بسته علقه، سپس شما را از رحم مادر طفلی بیرون آورد تا آنکه به سن رشد و کمال برسید و باز پیری سالخورده میشوید و برخی از شما پیش از سن پیری وفات کنید و همه به اجل خود میرسید، تا مگر قدرت خدا را تعقل کنید.»
غافر/سوره۴۰، آیه۶۷.
شَيْئَانِ لَا يَعْرِفُ مَحَلَّهُمَا إِلَّا مَنْ فَقَدَهُمَا: الشَّبَابُ وَالْعَافِيَةُ؛ دو چیز است که فضیلت و برتری آنها را نداند، مگر کسی که آن دو را از دست داده باشد؛ جوانی و سلامت.
آقاجمال خوانساري، شرح غررالحكم ودرر الكلم، ج ۷، ص ۱۷۱.
امام:من عرض کردم که سنم یک قدرى از شما زیادتر است و شما وقتى به سراغ منبر مىآیید اینجا، حرف من را گوش کنید، از این جهت به شما عرض مىکنم، تا جوان هستید مىتوانید یک کارى انجام بدهید، ریشههاى فساد در قلب جوان ضعیف است. هر چه بزرگ شد، آن روایت را ملاحظه کردید، من سابقا دیدم که قلب انسان نقطه سفید است بعد که / چیز مىکند/ گناه مىکند نقطه سیاهى پیدا مىشود که هر چه گناه زیاد بشود سیاهىاش سیاهتر مىشود. این جوان قلبش لطیف است، ملکوتى است لکن وقتى که وارد شد در این جامعهها، وارد شد در این چیزها کمکم خداى نخواسته اطلاعات پیدا مىکند، دائماً یک کارى مىکند، یک شب و روزى از او نمىگذرد الا اینکه یک کار- نعوذ بالله – خلافى مىکند. خوب، آن یک نقطه سودا در قلبش پیدا مىشود، نه در این قلب، در آن قلبى که نفسانى و روحانى است، کمکم این نقطه سیاه زیاد مىشود. وقتى که به پیرى رسید و قلبش سیاه شده است او نمىتواند به این زودىها آن قلب را برگرداند به حال اول لکن شما جوانها مىتوانید، قدرت دارید، قدرت جوانى دارید. از این طرف قدرت جوانى دارید، از آن طرف این امور در شما ضعیف است الان. هر چه سن شما اضافه بشود و هر قدمى که بردارید و برداریم به – روى – به طرف آخرت، آن چیزهایى که منافى است با سعادت انسان، زیاد مىشود، قدرت هم کم مىشود. به سن پیرى که رسید نمىتواند دیگر، از او نمىآید توبه. خوب، توبه یک امرى نیست که انسان بالفظ اتوب الىالله کارش درست بشود. ندامت است، این ندامت به این زودىها نمىآید براى اشخاصى که پنجاه سال غیبت کرده، پنجاه سال فحش داده، او دیگر سقوط کرده در کفر و غیبت او نمىتواند، او تا آخر عمر مبتلاست. اما جوانها که گاهى اتفاق مىافتد، و نگذارید اتفاق بیفتد، اگر یک مجلسى دیدید که غیبت مىکنند، در یک روایتى مثل اینکه هست که حضرت مىفرماید پاشو از این مجلس، مىگوید نمىشود، گفت اگر به پدرت فحش مىداد پا نمىشدى که جلو بگیرى؟ پا مىشدى دیگر. مثل اینکه همچو روایتى هست. نگذارید غیبت بشود. «السامع احد المغتابین این جور نیست که او غیبت مىکند، منى هم که گوش مىکنماحد المغتابین هستم. نگذارید که این مفسدهها پیدا بشود، خودتان را نصیحت کنید. آقا شما چند نفر جوانید که عمرتان را گذاشتید روى این کار، در صورتى که این کار براى شما یک منابع سرشارى ندارد، جوانىتان را دارید تلف مىکنید، اگر چنانچه این جوانى را در راه خدا بدهید و در راه خدا تلف بکنید تلف نشده، براى شما باقى است. اگر چنانچه خداى نخواسته شما هم مثل سایر اهل دنیا باشید، جوانى از دستتان برود، آنها دنیا را دارند، شما جوانى را دادید دنیا را هم ندارید، خسرالدنیا و الاخره . خوب، اینها دنیا را لااقل دارند. اگر بنا شد که حب دنیا و حب نفس در ما همچو غلبه کند که نگذارد حقایق را ببینیم، نگذارد واقعیات را ملاحظه کنیم، سر راه هدایت ما بشود، کمکم زیاد بشود این معنا تا آنجایى که گفته مىشود که شیطان ایمان را مىخواهد، همه وسایل براى این است که ایمان را از انسان بگیرد، این آخر امر ایمان را از دست ما بگیرد، کسى سند ندارد که من ایمانم همین طور صاف، زیرا شاید مستودع باشد.صحیفه نور
رهبری: همیشه اینجور است که جوانها برای یک ملت و یک کشور دارای اهمیتند. اما گاه در شرایطی این اهمیت مضاعف میشود. مثلاً از باب مثال اگر بخواهیم عرض کنیم، وقتی یک کشوری، یک ملتی درگیر یک مبارزه و چالش نظامی با دشمنان خود هست، نقش جوان در آنجا بارزتر میشود؛ یا وقتی یک کشور در حال خیزش به سمت قلههای علمی و عملی و تجربی و سیاسی و اجتماعی است، نقش جوانها از اوقات دیگر در تاریخ آن ملت بارزتر میشود.
حقیقت این است که کشور و جامعهی ما بعد از انقلاب، در تمام طول این دوران، لحظات حساسی را گذرانده است که نقش جوانها و تأثیر حالت جوانی و استعدادهای جوانی در آن، یک نقش برجسته است. با اینکه ما ملت با استعدادی هستیم و بودیم.
بیانات در دیدار اعضای انجمنهای اسلامی دانشآموزان
۱۳۸۶/۲/۱۹
پیرمرد نصرانی ، عمری کار کرده و زحمت کشیده بود ، اما ذخیره و اندوختهای نداشت ، آخر کار کور هم شده بود . پیری و نیستی و کوری همه با هم جمع شده بود و جز گدایی راهی برایش باقی نگذارد ، کنار کوچه میایستاد و گدایی میکرد . مردم ترحم میکردند و به عنوان صدقه پشیزی به او میدادند . و او از همین راه بخور و نمیر به زندگانی ملالت بار خود ادامه میداد . تا روزی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب – علیه السلام – از آنجا عبور کرد و او را به آن حال دید . علی به صدد جستجوی احوال پیرمرد افتاد تا ببیند چه شده که این مرد به این روز ببیند آیا فرزندی ندارد که او را تکفل کند ؟ آیا راهی دیگر وجود ندارد که این پیرمرد در آخر عمر آبرومندانه زندگی کند و گدایی نکند ؟ کسانی که پیرمرد را میشناختند آمدند و شهادت دادند که این پیرمرد نصرانی است ، و تا جوانی و چشم داشت کار میکرد ، اکنون که هم جوانی را از دست داده و هم چشم را ، نمیتواند کار بکند ، ذخیرهای هم ندارد ، طبعا گدایی میکند . علی – علیه السلام – فرمود : – ” عجب ! تا وقتی که توانایی داشت از او کار کشیدید و اکنون او را به حال خود گذاشتهاید ؟ ! سوابق این مرد حکایت میکند که در مدتی که توانایی داشته کار کرده و خدمت انجام داده است . بنابراین بر عهده حکومت و اجتماع است که تا زنده است او را تکفل کند ، بروید از بیت المال به او مستمری بدهید.
داستان راستان 2 جلد : 1 صفحه : 222
جوانی فصل پیشرفت و دوران تجربه های جدید برای آبادانی مادی و معنوی فرد و جامعه و فصل بروز خوبی ها و استعدادهاست. مهم تر از همه اینکه قله های پیشرفت و موفقیّت مادی و معنوی فرد در فرصت جوانی فتح می گردد. بنابراین یک جوان باید خود فرصت جوانی را بشناسد تا راه پر فراز و نشیب زندگی را با موفقیت طی کند.
جوانان سرمایه های عظیم همه ی جوامع هستند. موفقیت و پیشرفت جوامع با موفقیت جوانانشان گره خورده است، از این رو امروزه در دنیا برای تعلیم و تربیت جوانان، میلیون ها دلار سرمایه گذاری و هزینه می نمایند، زیرا تشکیل جامعه ی موفق و آرمانی، مبتنی به حضور جوانان در عرصه های مختلف می باشد. در اسلام نیز به جوان و جوانی توجه خاص شده است.
فرد وارد دورانی می شود که هرچند پخته تر و تواناتر از مراحل قبلی است، اما هنوز با مشکلاتی گریبان گیر است که با سرنوشت او در مراحل بعدی زندگی ارتباط مستقیم دارد. فرد وقتی به دوران جوانی می رسد با علم به اینکه به بهار عمر خود رسیده و توان و قدرت برای انجام بسیاری از کارها را دارد، می خواهد بزرگترین و بهترین کارهایی را که در خاطرش داشته، انجام دهد و در اوج سربلندی باشد، امّا هنوز خیلی از مسائل را نمی داند و بعضی از امور را درک نکرده است، بخاطر همین شاید در مسیر زندگی اش به انحراف کشانده شود و با مشکلات و خطرهای زیادی برخورد کند.
بنابراین جوان باید با دقت و احتیاط حرکت کند تا بتواند در این دوره حساس از سر درگمی ها رهایی یابد، زیرا عمر آدمی به سرعت می گذرد و اگر مرحله به مرحله آن را درک نکند و با غفلت و
بی توجهی فرصت ها را از دست بدهد، باید بداند که دیگر عمر سپری شده به عقب باز نمی گردد تا جبران گذشته را بکند، پس جوان باید مسائل ویژه روحی و فردی خود را بشناسد تا بتواند فرصت های عمر خود را دریابد و به گونه ای شایسته از آن استفاده کند.
سید محمد جواد محمدی پایه ۴
(موسسه پژوهشی معالم)
زیر نظر حوزه علمیه بقیةالله عج قم
تحت اشراف حضرت آیتالله ناصری دامتبرکاته
پیام رسانهای ایتا و تلگرام
@maalemqom
وبسایت
www.mnj.ir
www.maalemqom.ir
ثبت دیدگاه