?کتاب اجتهاد در مقابل نص، فصل سوم، صفحه ۱۴۲
⭕️سرسختی نسبت به خالد بن ولید⭕️
وقتی که خالد بن ولید از جانب عمر حکومت (قنسرین) را به عهده داشت، اشعث بن قیس، نزد او رفت و خالد ده هزار درهم به وی داد.?
این خبر به عمر خطاب، که از همه چیز عمالش آگاه بود، رسید.?
پیکی را خواست و نامهای به ابوعبیده جراح، حکمران «حمص» نوشت✍️ که خالد را روی یک پا قرار بده و پای دیگرش را با عمام اش ببند و در حضور کارمندان دولت و سران ملت، سر او را برهنه کن و همچنان نگاهش دار تا بگوید که این پولها?را از کجا آورده و به اشعث داده است.⁉️
اگر از مال خودش بوده است که اسراف کرده و خدا مسرفین را دوست نمی دارد، و چنانچه از مال ملت بوده، خیانت است و خداوند خائنان را دوست نمی دارد.?
او را در هر حال زیر نظر بگیرد و کار او را به قلمرو خود ضمیمه کن.?
?ابوعبیده به خالد نوشت تا نزد وی بیاید، وقتی خالد آمد، ابوعبیده مردم را گرد آورد و در مسجد جامع به منبر رفت.?
پیک خلیفه برخاست و از خالد پرسید: این پولها را از چه محلی به اشعث بن قیس دادهای؟ خالد جوابی نداد.? ابوعبیده هم ساکت بود و چیزی نمیگفت.?
بلال برخاست و گفت: امیرالمومنین (عمر) به تو فلان دستور را داده است.? سپس سر خالد را برهنه کرد و عمامه و عرقچین را از سرش برداشت. بعد او را بر سرپا نگاه داشت و پای دیگرش را با عمامه اش بست!
و از وی پرسید: از کجا این پولها را به اشعث داده ای؟ از مال خودت یا مال ملت؟
خالد گفت: از مال خودم دادم.?
سپس او را رها ساخت و عرقچین را به وی برگردانید و با دست خود عمامه اش را بر سرش گذاشت و در آن حال می گفت: امر والیان خود را اطاعت می کنیم و موالیان خویش را احترام و خدمت می نماییم!?
خالد متحیر بود و نمیدانست معزول است یا غیر معزول؛ زیرا ابوعبیده به احترام او به وی نگفت که چه وضعی دارد.
❌وقتی آمدن او به نظر عمر، به تأخیر افتاد، عمر پی برد که آنچه پیشبینی می نموده واقع شده است.❌
پس نامهای به خالد نوشت که تو معزول هستی و کنار برو!?
و پس از آن دیگر تا خالد زنده بود سمتی به وی نداد.
✍️عباس محمود عقاد، این قضیه را در کتاب «عبقریۀ خالد»، صفحه ۲۴۵ نقل کرده است.✍️
?«پژوهشگر: علی میانداری»?
?«موسسه پژوهشی معالم»?
?زیر نظر حوزه علمیه بقیةالله قم?
❤️تحت اشراف حضرت آیتالله ناصری دامتبرکاته❤️
??????????????
پیام رسانهای ایتا و تلگرام
@maalemqom
ثبت دیدگاه