در حال مسافرت بودیم که پلیس راهنمائی و رانندگی جلوی ما را گرفت و گفت : از کجا میائید و به کجا میروید؟؟
گفتیم: از کنعان میائیم و به مصر میرویم??
به همکارش گفت: این شتران را به کنعان برگردان و قبض ۵۰۰ هزار تومان را در توشه آنها قرار بده???
به نام خداوند سمیع
سلام حلول ماه ربیع الاول بر شما مبارک
خداوند صانع در قرآن نافع فرمودند:
قالَ ما خَطْبُکُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ یُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلّهِ ما عَلِمْنا عَلَیْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَأَهُ الْعَزِیزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصّادِقِینَ
پادشاه به زنان گفت: وقتی از یوسف کام می خواستید چه منظوری داشتید؟ زنان گفتند: منزه است خدا، ما هیچ بدی از او نمی دانیم. همسر عزیز گفت: اکنون حقیقت آشکار شد، من بودم که از او کام خواستم و بی شک او از راستگویان است.
سوره یوسف آیه 51
در این ماجرا یکی از سنّت های الهی محقّق شده است، که به خاطر تقوای الهی، گشایش ایجاد می شود. هرکس از خدا پروا کند، برای او راه خروج و گشایش قرار می دهد و از جایی که حسابش را نمی کند، به او روزی می رساند.
از این آیه شریفه می توان نکات زیر را استخراج نمود
1-گاهی که گره کور می شود، شخص اوّل کشور باید خود پرونده را بررسی و دادگاه تشکیل دهد.
2-افراد متّهم را دعوت کنید تا از خود دفاع کنند. در دادگاه پادشاه مصر حتّی زلیخا نیز حضور داشت.
3-به دنبال تلخی ها شیرینی ها است.
4-زنان مصر نه تنها بر خطا کار نبودن یوسف اعتراف کردند، بلکه هر نوع بدی و انحرافی را از او نفی کردند.
5-حقّ برای همیشه، مخفی نمی ماند.
6-روشن شدن برخی پرونده ها و حقایق نیاز به زمان دارد.
7-وجدان ها، روزی بیدار شده و اعتراف می کنند. چنانکه فشار جامعه و محیط، گردنکشان را به اعتراف وادار می کند. (همسر عزیز همین که دید تمام زنان به پاکدامنی یوسف اقرار کردند، او نیز به اعتراف گردن نهاد.)
8-عزیز مصر خواست مراوده ی زلیخا با یوسف علیه السلام مخفی بماند، ولی خداوند آن را بر همه ی عالمیان و برای همیشه آشکار کرد تا پاکی یوسف اثبات گردد.
9-آنگاه که خدا بخواهد، دشمن، خود وسیله ی نجات و رفع اتّهام می شود.
ثبت دیدگاه