حدیث روز
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً

پنج شنبه, ۱۹ مهر , ۱۴۰۳ Thursday, 10 October , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2534×
بسم الله الرحمن الرحیم
ضوابط غنای محرم
نگارنده: حسن مهروانی بهبهانی
بهار 1400
Contents
چکیده. 3
مقدمه. 4
فصل اول;ادله حرمت غناء. 5
دسته اول، روایات ذیل آیه وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ. 5
دلالت روایات. 7
دسته دوم. روایات ذیل آیه لهوالحدیث 8
دلالت روایات. 9
دسته سوم. روایاتی که دلالت بر مذموم بودن غناء دارند. 9
دسته چهارم. روایات استماع غناء 12
دلالت روایات. 14
دسته پنجم. روایات حرمت ثمن و اجر مغنیه 15
دلالت روایات. 16
فصل دوم.معنای غناء. 16
معنای غِناء در لغت. 16
معنای غناء در کلمات فقها. 17
فصل سوم. موارد استثنا شده از حکم غناء. 22
نتیجه. 27
چکیده.
برای حکم کردن به حرمت غناء به ادله ای از قبیل آیات، روایات و اجماع تمسک شده است؛ اجماع، اجماع مدرکی است و اعتباری ندارد، آیات هم مستیقا به غناء و حرمت آن اشاره ندارند بلکه بواسطه روایات دلالت آن ها مشخص می شود. بنابر این فقط به روایات تمسک می کنیم روایات هم بر حرمت مطلق غناء دلالت ندارند و غنای حرام آن غنایی است که مصداق لهو و زور( باطل) باشد.
کلید واژه: غناء، موسیقی، آواز، لهو، باطل، قول الزو.مقدمه.
مقدمه.
یکی از مباحثی که امروزه بیش از هر وقت دیگری مورد توجه و بررسی قرار گرفته است رابطه دین و هنر است، اینکه آیا این دو قابل جمع هستند، آیا می توان هم متدین بود و هنرمند، آیا دین هنر را می پذیرد و از این قبیل سوال هایی که امروزه بحث بر سر آن بسیار است و عده ای نا آگاهانه و یا مغرضانه بین دین و هنر تقابل ایجاد کرده و دین را دشمن هنر می خوانند در صورتی که در عمل اینطور نیست و حتی تاریخ هم چیز دیگری را نشان می دهد؛ در آن زمان که اروپاییان در تاریکی قرون وسطا می زیستند گوشه دیگری از عالم دارای تمدن و فرهنگ بود، تمدنی که بنیان گذاران آن معصومین ع و متمدنین آن مسلمانان بودند، تمدنی که دارای فرهنگ و هنر بود.
این حرف که دین با هنر تقابل دارد کاملا حرف غلط و دور از انصافی است، اگر هنر در راه کمال و سعات بشر باشد نه تنها اسلام آن را رد نمی کند بلکه از آن تایید و حمایت هم می کند، اسلام با آن هنری مخالف است که انسان ها را مشغول دنیال کرده و آن ها را از رسیدن به کمال بشری باز می دارد، آن هنری که زنان را بازیچه دست مردان کرده و آن ها را تبدیل به ابزار می کند، و…
یکی از اقسام هنر های هفت گانه موسیقی است و موسیقی علم تالیف الحان (آهنگ ها) است که در معنای آواز (غناء)هم استعمال می شود، موسیقی یکی از آن هنر هایی است که در عصر ما خیلی رواج داشته و طرفداران زیادی دارد; بررسی حکم غناء از همان زمان معصومین ع مورد توجه بوده چون در آن زمان مخصوصا در زمان امام باقر ع و امام صادق ع موسیقی رواج داشته و حکام آن زمان از موسیقی و غناء در مجالس عیش و نوش استفاده می کردند، در زمان کنیز هایی را برای خوانندگی تربیت می کردند و در مجالس عیش و نوش از آن ها استفاده می شده است حتی گاهی اوقات از خوانندگان مشهور هم استفاده می کردند. موسیقی و غناء در ایران هم پیشینه طولانی دارد و ایرانیان قبل از اعراب با موسیقی سروکار داشتند و در مورد موسیقی و غناء مقالات و رساله های بسیاری نوشته شده است  با این حال هنوز بین فقها اختلافات زیادی پیرامون معنای غناء دیده می شود.
در این پژوهش بنا داریم به حکم غناء(آواز) و فرق بین آواز حلال و حرام بپردازیم و برای این کار نیاز هست که موضوع غناء محرم را مشخص کنیم و این را هم بیان کنیم که آیا این حکم استثناءاتی هم دارد یا خیر,از همین جهت مطالب این پژوهش را در سه فصل بیان می کنیم; فصل را به ادله حرمت غناء اختصاص دادیم, در فصل دوم هم به معنای غناء می پردازیم, فصل سوم هم پیرامون استثناءات غناء است.
توجه داشته باشید وقتی گفته می شود فعلی حرام است یعنی آن فعل دارای مفسده است و ضرر های آن، تنها متوجه خود انسان ها است وگاهی اوقات  این مفسده ها برای انسان ها محرز و ثابت شده است و گاهی محرز نیست ولی خداوند از آن آگاه است.
موسیقی و غنای حرام از آن دسته حرام هایی هستند که امروزه مفسده آن ها تا حد زیادی مشخص شده است، بر از دانشمندان و بزرگان علم آثار مخرب موسیقی و غناء را تا حد زیادی از حیث علمی ثابت کرده اند که جا دارد در یک پژوهش مستقل به آن پرداخته شود.
فصل اول;ادله حرمت غناء.
حرمت غناء فی الجمله جزء مسلمات و مشهور بین فقها است. 
دلائلی ‌که برای حرمت غناء مطرح می شود، کتاب، سنت و اجماع است ولی ادله ای که ما به آن ها استناد می کنیم روایات می باشند؛ به دلیل اینکه کتاب به تنهایی دلالت بر حرمت غناء ندارد و با تبیین روایات، آیات مربوطه دلالت بر حرمت می کنند اجماع هم اجماع مدرکی است که اعتباری ندارد.
ما در اینجا به پنج دسته از روایات اشاره می کنیم; 
دسته اول، روایات ذیل آیه وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ.
۱.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنْ یَحْیَی بْنِ الْمُبَارَکِ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ جَبَلَةَ، عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الاْءَوْثانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»؟ قَالَ: «الْغِنَاءُ ». 
۲.مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَالْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ جَمِیعاً، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ، عَنْ دُرُسْتَ، عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ، قَالَ:سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الاْءَوْثانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»؟ فَقَالَ : «الرِّجْسُ مِنَ الاْءَوْثَانِ: الشِّطْرَنْجُ، وَقَوْلُ الزُّورِ: الْغِنَاءُ ». 
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالی: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الاْءَوْثانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» قَالَ: «الرِّجْسُ مِنَ الاْءَوْثَانِ هُوَ الشِّطْرَنْجُ، وَقَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ». 
حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِشْکِیبَ قَالَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ السَّرِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَبِی أَحْمَدَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ قَالَ الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ قُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ قَالَ مِنْهُ الْغِنَاءُ. 
حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْخَزَّازِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ الزُّورِ قَالَ مِنْهُ قَوْلُ الرَّجُلِ لِلَّذِی یُغَنِّی أَحْسَنْتَ. 
عن عبد اللّه بن أبی بکر، قال: قمت إلی متوضّأ لی، فسمعت جاریة لجار لی تغنّی و تضرب، فبقیت ساعة أسمع، قال: ثمّ خرجت، فلمّا أن کان اللّیل دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فحین استقبلنی قال: الغناء اجتنبوا، الغناء اجتنبوا، الغناء اجتنبوا، اِجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ [الحج (۲۲): ۳۰]قال: فما زال یقول:الغناء اجتنبوا، الغناء اجتنبوا، قال: فضاق بی المجلس، و علمت أنّه یعنینی، فلمّا أن خرجت قلت لمولاه معتب: و اللّه ما عنی غیری. 
(در این روایت راوی می گوید : من به محل تخلی رفتم و آنجا که نشستم صدای خواننده زن به گوش می رسید و من آنجا نشستم تا به آن آواز گوش دهم و شب که نزد امام ع رفتم، حضرت تا من را دیدند گفتند الغناء اجتنبوا انقدر این جمله را تکرار کردند که ماندن در آن مجلس برایم سخت شد و فهمیدم که حضرت ع از این جمله من را قصد کرده بودند و با این اجتنبوا ها من را خطاب قرار دادند)
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍعَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ‌فِي قَوْلِهِ- تَعَالَى‌: {… فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ} قَالَ‌: «الرِّجْسُ‌ مِنَ‌ الْأَوْثَانِ‌ الشِّطْرَنْجُ‌ وَ قَوْلُ‌ الزُّورِ الْغِنَاءُ»
وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج۱۷، ص۳۱۰، ح۲۶.
دلالت روایات.
اجتنبوا قول الزور دلالت بر حرمت دارد، اجتنبوا امر است و مامور به آن باید ترک شود یعنی اجتنبوا امر به ترک کرده است، ترک قول الزور؛ زور هم به معنای باطل است.
برخی از این آیه این طور استفاده کرده اند که غناء باید شامل گفتار و کلام باطل باشد تا از مصادیق آیه محسوب شود و اگر غناء شامل کلام باطل نباشد و یا اصلا بدون کلام باشد مصداق این آیه نیست.
اما این حرف به دو دلیل اشتباه است؛
دلیل اول همانی است که مرحوم شیخ (ره) به آن اشاره کرده اند، شیخ اعظم (ره) در کتاب مکاسب خود در مورد این دسته از روایات فرموده اند که آنچه مورد نظر این آیات است، زور است مطلق زور نه خصوص قول زور ؛ وقتی گفته می شود مطلق زور یعنی هم آن قول و کلامی که باطل است هم غیر آن، مثل کیفیت صوت که مورد بحث ما است.
به عبارت دیگر غناء گاهی همراه با کلام باطل است و گاهی کلام آن کلام باطلی نیست حتی ممکن است آیات قرآن باشد اما کیفیت آن به شکلی است که از مصادیق زور محسوب می شود و گاهی هم فعل و یا قول باطلی است که غناء هم نیست چون غناء یکی از مصادیق زور است.
دلیل دوم این است که روایات دال بر حرمت غناء محدود به این روایات نمی شوند، یعنی اگر بپذیریم که این دسته از روایات دلالت بر حرمت قول زور دارند فقط، نه مطلق زور باز هم روایاتی هستند که دلالت بر حرمت فی الجمله غناء دارند نه خصوص غنائی که همراه با کلام باطل است.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که باطل بودن کلام یا کیفیت صوت قید حکم است نه موضوع یعنی آن غنائی که کلام آن یا کیفیت آن باطل است حرام است.
و اما اینکه منظور از کیفیت باطل چیست، بحثی است که در فصل دوم پیرامون موضوع غناء محرم، به آن پرداخته می شود.
دسته دوم. روایات ذیل آیه لهوالحدیث
۱.عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «الْغِنَاءُ مِمَّا وَعَدَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَیْهِ النَّارَ» وَتَلاَ هذِهِ الاْآیَةَ: «وَمِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ» 
۲.ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ: 
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام، قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «الْغِنَاءُ مِمَّا قَالَ اللّهُ: «وَمِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ»». 
3.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنِ الْوَشَّاءِ، قَالَ: 
سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ : «سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام عَنِ الْغِنَاءِ،فَقَالَ: هُوَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ: «وَمِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ» 
۴.عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ، قَالَ: 
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ: «الْغِنَاءُ مَجْلِسٌ لاَ یَنْظُرُ اللّهُ إِلی أَهْلِهِ، وَهُوَ مِمَّا قَالَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ: «وَمِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ»  
۵.ما رواه الفضل بن الحسن الطبرسي (في مجمع البيان) قال: روي عن أبي جعفر و أبي عبد الله و أبي الحسن الرضا (عليهم السلام) 
في قول الله عزّ وجلّ (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ) إنهم قالوا: منه الغناء 
دلالت روایات.
در آیه شش سوره لقمان برای  اشتراء لهو الحدیث در صورتی که مضل از سبیل الله باشد، وعده عذاب خوار کننده داده شده است و از همین جهت حرمت آن واضح است؛ در روایات ذیل آیه هم حضرات معصومین از لهو الحدیث تعبیر به غناء کرده اند، یعنی یکی از مصادیق لهو حدیث یا همان سخنان بیهوده، غناء است پس اشتراء غناء هم حرام است و عذاب خوار کننده در پی دارد.
در خصوص قول الزور مطالبی گفته شد پیرامون اینکه آیا منظور از آیه خصوص قول است یا اینکه زور بودن و باطل بودن خصوصیت دارد؛ آن مطالب در این آیه هم مطرح هستند و آن حرف ها اینجا هم جا دارند یعنی مراد از آیه خصوص حدیث لهو نیست بلکه لهویت مد نظر است.
بنابر این آن غنائی که مصداق این آیه است یا آن غنائی است که کلامش لهو باشد یا کیفیت آن به گونه باشد که مصداق لهو قرار بگیرد. البته همانطور که آیت الله خامنه ای در کتاب غناء و موسیقی اشاره کرده اند ممکن است بتوان قسم سومی هم تصور کرد و آن قسم سوم آن است که نه کلام غناء و نه کیفیت آن لهو نباشد بلکه عامل دیگری باعث لهوی بودن آن بشود؛ مثلا خواننده زنی باشد با یکسری خصوصیاتی که صدای آن باعث لهوی شدن غناء می شود.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد معنای لهو است و اینکه لهوی که مد نظر آیه است چه لهوی است. ما در فصل دوم به این نکته می پردازیم.
دسته سوم. روایاتی که دلالت بر مذموم بودن غناء دارند.
۱.مُحَمّدُ بْنُ یَحْیی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلاَدِ، عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام: «بَیْتُ الْغِنَاءِ لاَ تُوءْمَنُ فِیهِ الْفَجِیعَةُ، وَلاَ تُجَابُ فِیهِ الدَّعْوَةُ، وَلاَ یَدْخُلُهُ الْمَلَکُ;». 
( زيد شحّام گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: خانۀ آواز و غنا، از فاجعۀ بزرگ در امان نیست. دعا در آن مستجاب نمى‌شود و فرشته به آن وارد نمى‌گردد.)
۲.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الرَّیَّانِ، عَنْ یُونُسَ، قَالَ: سَأَلْتُ الْخُرَاسَانِیَّ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْهِ ، وَقُلْتُ: إِنَّ الْعَبَّاسِیَّ ذَکَرَ أَنَّکَ تُرَخِّصُ فِی الْغِنَاءِ؟ 
فَقَالَ: «کَذَبَ الزِّنْدِیقُ ، مَا هکَذَا قُلْتُ لَهُ، سَأَلَنِی عَنِ الْغِنَاءِ، فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ رَجُلاً أَتی أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام، فَسَأَلَهُ عَنِ الْغِنَاءِ، فَقَالَ : یَا فُلاَنُ، إِذَا مَیَّزَ اللّهُ بَیْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ ، فَأَنّی یَکُونُ الْغِنَاءُ؟ فَقَالَ : مَعَ الْبَاطِلِ، فَقَالَ: قَدْ حَکَمْتَ 
(یونس )) روایت کرده است که از خراسانی (حضرت امام رضا (علیه السلام )) درباره غنا پرسیدم و گفتم یکی از عباسی ها خیال کرده که جنابعالی غنا را اجازه می فرمایید!
(حضرت فرمود: زندیق دروغ می گوید! من چنین سخنی به او نگفتم که غنا جایز است. حضرت برای یونس اصل ماجرا را چنین توضیح می دهد که آری آن مرد عباسی آمد و از من درباره حکم غنا پرسید. به او گفتم، همانا مردی به حضور جد بزرگوارم، امام باقر (علیه السلام ) رسید و از آن حضرت درباره غنا پرسش کرد. حضرت هم به او پاسخ داد: اگر خداوند بین حق و باطل جدایی بیندازد، پس غنا را در کدامین قسمت (در طرف حق یا در طرف باطل ) قرار می دهد. امام باقر (علیه السلام ) هم متقابلا به او فرمود:
درست حکم کردی)
3.مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ، عَنْ عَبْدِ الاْءَعْلی، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام عَنِ الْغِنَاءِ، وَقُلْتُ : إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَخَّصَ فِی أَنْ یُقَالَ : جِئْنَاکُمْ جِئْنَاکُمْ، حَیُّونَا حَیُّونَا نُحَیِّکُمْ ؟
فَقَالَ: «کَذَبُوا، إِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ: «وَما خَلَقْنَا (السَّماواتِ)  وَالاْءَرْضَ وَما بَیْنَهُما لاعِبِینَ لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاَتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنّا إِنْ کُنّا فاعِلِینَ بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمّا تَصِفُونَ»
ثُمَّ قَالَ: «وَیْلٌ لِفُلاَنٍ مِمَّا یَصِفُ» ؛ رَجُلٌ لَمْ یَحْضُرِ الْمَجْلِسَ 
(روای می گوید از حضرت ع در مورد غناء پرسیدم و گفتم عده ای گمان می کنند که حضرت رسول ص اجازه داده اند که گفته شود (جِئْنَاکُمْ جِئْنَاکُمْ، حَیُّونَا حَیُّونَا نُحَیِّکُمْ) به این معنی که ما آمدیم پیش شما بیایید به ما تبریک بگویید تا ما هم به شما تبریک بگوییم؛ بعد حضرت ع فرمودند دروغ می گویند یعنی حضرت رسول ص اجازه ندادند و این آیه را خواندند «وَما خَلَقْنَا (السَّماواتِ) وَالاْءَرْضَ وَما بَیْنَهُما لاعِبِینَ لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاَتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنّا…
و بعد حضرت فرمودند وای بر فلان کس که این ها را بیان کرده است، خطاب به فردی فرمودند که در مجلس حاضر نبوده.)
۴.حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ الْغِنَاءُ یُورِثُ النِّفَاقَ وَ یُعْقِبُ الْفَقْرَ. 
۵.حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِرَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ جَرِیرٍ عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ الشَّامِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: سُئِلَ عَنِ الشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ قَالَ لَا تَقْرَبُوهُمَا قُلْتُ فَالْغِنَاءُ قَالَ لَا خَیْرَ فِیهِ لَا تَفْعَلُوا… 
(حضرت ع فرمودند: در غناء خیری نیست آن را انجام ندهید.)
دلالت روایات.
این دسته از روایات دلالت بر این دارند که غناء مذموم است اما آیا می توان از این روایات، حرمت مطلق غناء را استفاده کرد.
در روایت اول حضرت فرمودند بیت غناء از فاجعه بزرگ در امان نیست، دعا در آن مستجاب نمی شود و فرشته در آن داخل نمی شود. در اینجا باید به دو نکته توجه داشت;اول اینکه ممکن است بیت غناء در این روایت مورد توجه بوده باشد و بخاطر کثرت آوازه خوانی در آنجا از برخی برکات دور مانده باشد، مانند مستجاب نشدن دعا و…
نکته دوم این است که آیا این تعابیر فقط برای محرمات بکار رفته است یا برای مکروهات هم استفاده شده؟
آنچه از روایات بر می آید این است که برخی از این تعابیر فقط برای محرمات استفاده نشده، برای مثال در روایت هست که اگر در خانه ای سگ باشد فرشتگان به آن خانه نمی روند. اما آیا نفس نگهداری سگ حرام است.
در روایات دوم هم دو مطلب را باید مورد توجه قرار داد;
اول اینکه حضرت ع در جواب کسی که می گوید فلانی گقته است شما غناء را اجازه داده اید، جواب می دهند که دروغ گفته یعنی من اجازه ندادم.
مطلب دوم اینکه در روایت اشاره شده که شخص پرسش کننده از غناء در جواب اینکه غناء را در سمت باطل قرار می دهی یا حق، جواب می دهد طرف باطل که به نظر می رسد منظور نوع خاصی از غناء بوده نه مطلق غناء که به معنای آوازه خوانی است. دلیل این حرف با یک سوال مشخص می شود؛ و آن سوال این است که اگر غنائی خوانده شود که کیفیت آن لهوی و دارای مفسده نباشد و محتوای آن هم مدح اهل بیت باشد، باز هم می توان به راحتی گفت که این غناء را در طرف باطل قرار می دهم؟!
در روایت سوم اینکه پیامبر ص خواندن آن شعر را اجازه داده اند تکذیب شده است و بعد حضرت ع آیه آی خواندند که در آن از کلمه لهو استفاده شده.
اگر به شعر توجه کنید متوجه می شوید که در محتوای آن هیچ مفسده ای وجود ندارد و به نظر می رسد این شعر قسمتی از شعر معروفی بوده باشد که در عروسی ها خوانده می شده و باعث مفسده می شده چه محتوای آن چه کیفیت آن.
در روایت چهارم هم همان حرف هایی که پیرامون روایت اول گفته شد، تکرار می شود : اینکه اینجور تعابیر برای مکروهات هم استفاده شده است.
از روایت پنجم می توان حرمت را استفاده کرد، عبارت لا خیر فیه مشترک بین مکروه و حرام است اما لاتفعلوا دلالت بر حرمت دارد؛ البته باید در مفهوم غناء مشخص شود که غنای محرم کدام است.
دسته چهارم. روایات استماع غناء
۱.عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَنْبَسَةَ:عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام، قَالَ: «اسْتِمَاعُ الْغِنَاءِ وَاللَّهْوِ یُنْبِتُ النِّفَاقَ فِی الْقَلْبِ، کَمَا یُنْبِتُ الْمَاءُ الزَّرْعَ».  
( شنیدن لهو و ترانه نفاق را می رویاند همانطور که آب باعث رویش بذر می شود.)
۲.مارواه علي بن جعفرفي كتابه عن أخيه موسى بن جعفر(عليهماالسلام)قال <
سألته عن الرجل يتعمد الغناء يجلس إليه؟ قال: لا. 
(شخصی سراغ غناء می رود آیا می تواند پای آن بنشیند؟
حضرت ع فرمودند: نه)
۳.قال النبّی (صل الله علیه وآله وسلم) عشرون خصلهً تورث الفقر،…کثره الاستماع الی الغناء 
(ده خصلت است که باعث فقر می شود…زیاد گوش کردن به آوازه خوانی.)
۴.ثَلَاثَةٌ یُقَسِّینَ الْقَلْبَ اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ طَلَبُ الصَّیْدِ وَ إِتْیَانُ بَابِ السُّلْطَانِ. 
(سه چیز موجب قساوت قلب هستند: شنیدن لهو، در پی شکار رفتن، به درگاه حاکم آمدن و درخواست چیزی از او نمودن.)
۵.قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله أَرْبَعٌ یُفْسِدْنَ الْقَلْبَ وَ یُنْبِتْنَ النِّفَاقَ فِی الْقَلْبِ کَمَا یُنْبِتُ الْمَاءُ الشَّجَرَ اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ الْبَذَاءُ وَ إِتْیَانُ بَابِ السُّلْطَانِ وَ طَلَبُ الصَّیْدِ. 
( چهار چیز قلب را فاسد می‌کند ونفاق را در دل به وجود می‌آورد همچنان كه آب درخت را رشد می‌دهد ،گوش دادن موسیقی ،قمار كردن ،توجه به حكمرانان ظالم ،شكار بی جهت.)
۶.عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِیَادٍ، قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی، إِنَّنِی أَدْخُلُ کَنِیفاًلِی ، وَلِی جِیرَانٌ عِنْدَهُمْ جَوَارٍ یَتَغَنَّیْنَ وَیَضْرِبْنَ بِالْعُودِ ، فَرُبَّمَا أَطَلْتُ الْجُلُوسَ اسْتِمَاعاً مِنِّی لَهُنَّ. 
فَقَالَ: «لاَ تَفْعَلْ». 
فَقَالَ الرَّجُلُ: وَاللّهِ مَا آتِیهِنَّ ، إِنَّمَا هُوَ سَمَاعٌ أَسْمَعُهُ بِأُذُنِی. 
فَقَالَ : «لِلّهِ أَنْتَ ، أَ مَا سَمِعْتَ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ : «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُوءادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً» ؟ ». 
فَقَالَ: بَلی، وَاللّهِ لَکَأَنِّی لَمْ أَسْمَعْ بِهذِهِ الاْآیَةِ مِنْ کِتَابِ اللّهِ مِنْ أَعْجَمِیٍّ وَلاَ عَرَبِیٍّ ، لاَ جَرَمَ أَنَّنِی لاَ أَعُودُ إِنْ شَاءَ اللّهُ، وَأَنِّی أَسْتَغْفِرُ اللّهَ. 
فَقَالَ لَهُ : «قُمْ، فَاغْتَسِلْ ، وَصَلِّ مَا بَدَا لَکَ، فَإِنَّکَ کُنْتَ مُقِیماً عَلی أَمْرٍ عَظِیمٍ، 
مَا کَانَ أَسْوَأَ حَالَکَ لَوْ مِتَّ عَلی ذلِکَ، احْمَدِ اللّهَ وَسَلْهُ التَّوْبَةَ مِنْ کُلِّ مَا یَکْرَهُ ؛ فَإِنَّهُ لاَ یَکْرَهُ إِلاَّ کُلَّ قَبِیحٍ، وَالْقَبِیحَ دَعْهُ لاِءَهْلِهِ ؛ فَإِنَّ لِکُلٍّ أَهْلاً».  
(راوی به حضرت می گوید : من همسایگانی دارم که آن ها کنیز های خواننده دارند که آواز می خوانند و تار می زنند و من گاهی اوقات در هنگام قضای حاجت می نشینم تا به این آواز ها گوش دهم.
حضرت فرمودند: این کار را نکن.
آن فرد می گوید : من نزد آن ها نمی روم فقط می شنوم.
حضرت فرمودند : آیا نشنیده ای که خداوند فرمود از گوش و چشم و…سوال می شود.
و آن فرد گفت شنیده ام و…ان شاء الله دیگر تکرار نمی کنم و توبه خواهم کرد.
حضرت ع فرمودند: توبه کن و…)
۷.وعن الحسن قال: کنت أطیل القعود فی المخرج لأسمع غناء بعض الجیران، قال: فدخلت علی أبی عبد اللّه علیه‌السلام فقال لی: یا حسن، « إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کلُّ أُولَئِک کانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»، السمع وما وعی، والبصر وما رأی، والفؤاد وما عقد علیه. 
(ـ حسن گوید: من در دستشویی منزل خود که به خانه یکی از همسایگان نزدیک بود زیاد می‌نشستم تا به خوانندگی آنان گوش فرا دهم، روزی به محضر امام صادق علیه‌السلام رسیدم و امام رو به من فرمود: ای حسن، «گوش و چشم و قلب، همه مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد»؛ گوش با همه آن‌چه شنیده، چشم با همه آن‌چه دیده، و نیز قلب با همه آن‌چه که به آن پیوند خورده است)
دلالت روایات.
از روایت های یک،سه،چهار وپنج نمی توان فقط حرمت را استفاده کرد، چون ممکن است تکرار عملی که مذموم هست ولی حرام هم نیست، موجب قساوت قلب، فقر و…بشود.
روایت دوم دلالت خوبی دارد، چون حضرت ع در جواب اینکه آیا می توان پای آوازه خوانی نشست صراحتا فرمودند نه و این دلالت بر حرمت دارد.
در روایت ششم چون مورد روایت مغنیه (خواننده زن) است احتمال دارد که زن بودن آن ها مدخلیتی در حکم داشته باشد از همین جهت نمی توانیم از این روایت حرمت مطلق غناء را استفاده کنیم.
از روایت هفتم می توان حرمت را استفاده کرد، چون آن کاری که نسبت به آن از ما باز خواست می شود، آن عمل حرام است. البته همانطور که قبلا هم به آن اشاره شد احتمال دارد که بیت الغناء بودن هم مدخلیتی در حکم داشته باشد، چون از سوال راوی اینطور بر می آید که در آن خانه ها زیاد به آواز خوانی و موسیقی پرداخته می شده است.
دسته پنجم. روایات حرمت ثمن و اجر مغنیه
۱.حدثنا محمد بن محمد بن عصام الكليني رضي الله عنه قال حدثنا محمد بن يعقوب الكليني عن إسحاق بن يعقوب قال سألت محمد بن عثمان العمري رضي الله عنه أن يوصل لي كتابا قدسألت فيه عن مسائل أشكلت علي فوردت في التوقيع بخط مولانا صاحب الزمان ع أما ماسألت عنه أرشدك الله وثبتك …أما ماوصلتنا به فلاقبول عندنا إلا لماطاب وطهر وثمن المغنية حرام. 
۲.محمد بن الحسين عن ابراهيم بن أبي البلاد قال قلت لأبي الحسن الأول ع جعلت فداك إن رجلا من مواليك عنده جواري مغنيات قيمتهم أربعة عشر ألف دينار و قدجعل لك ثلثها فقال لاحاجة لي فيها إن ثمن الكلب والمغنية سحت. 
۳.حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ نَصْرِ بْنِ قَابُوسَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ الْمُنَجِّمُ مَلْعُونٌ وَ الْکَاهِنُ مَلْعُونٌ وَ السَّاحِرُ مَلْعُونٌ وَ الْمُغَنِّیَةُ مَلْعُونَةٌ وَ مَنْ آوَاهَا وَ أَکَلَ کَسْبَهَا مَلْعُونٌ وَ قَالَ علیه السّلام الْمُنَجِّمُ کَالْکَاهِنِ وَ الْکَاهِنُ کَالسَّاحِرِ وَ السَّاحِرُ کَالْکَافِرِ وَ الْکَافِرُ فِی النَّارِ. 
۴.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ، قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنْ شِرَاءِ الْمُغَنِّیَةِ؟ 
فَقَالَ : «قَدْ تَکُونُ لِلرَّجُلِ الْجَارِیَةُ تُلْهِیهِ، وَمَا ثَمَنُهَا إِلاَّ ثَمَنُ کَلْبٍ، وَثَمَنُ الْکَلْبِ سُحْتٌ، وَالسُّحْتُ فِی النَّارِ. 
دلالت روایات.
در این روایات اشاره شده است که کسب در آمد از مغنیه (کنیز آواز خوان) و خریدوفروش آن حرام است و این بخاطر مغنیه بودن است اگرنه خریدو فروش کنیز و کسب در آمد از آن به خودی خود حرام نیست. و در یک روایت هم به مغنیه صفت ملعونه و به کسی که از آن کسب درآمد می کند صفت ملعون نسبت داده شده است.
ما نمی توانیم از این روایات حرمت مطلق غناء را استفاده کنیم؛ چون احتمال دارد مغنیه بودن در حکم موثر باشد با توجه به اینکه اینجور کنیز ها برای افراد نامحرم زیاد آوازه خوانی می کردند چون آموزش می دیدند برای این کار.
فصل دوم.معنای غناء.
همانطور که گفته شد حرمت غناء، فی الجمله جزو مسلمات است ولی در تعاریف لغوی و اصطلاحی آن اختلافات زیادی دیده می شود و دلیل اینکه می گوییم غناء فی الجمله جزو مسلمات است همین است، یعنی این فی الجمله بودن آن بخاطر تعاریف مختلف آن می باشد.
ما در این در فصل به برخی از معانی لغوی و اصطلاحی غناء می پردازیم تا ان شاء الله به یک تعریف جامع، مانع و واضحی برسیم.
معنای غِناء در لغت.
همانطور که می دانید کتب لغت بر اساس استعمالات عرفی صاحبان همان زبان نوشته شده اند یعنی وقتی می گوییم غناء در لغت به چه معناست، منظورمان این است عرب زبان ها غناء را در چه معانی استعمال کرده اند.
کتاب های لغت مصباح المنیر ومعجم المقائیس واللغه غناء را به صدا معنا کرده اند،برخی آن را به کشیدن صوت معنا کرده اند، برخی دیگر مانند لسان العرب و تاج العروس غناء را به بلند کردن صدا و درپی هم آوردن آن معنا کرده اند ، در کتاب قاموس اللغه هم غناء به صوتی که طرب آور باشد معنا شده است.
در لغت نامه دهخدا هم در معنای غِناء اینطور آمده است ؛ غناء. [ غ ِ ] (ع اِ) سرود. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). آواز خوش که طرب انگیزد. سرود. (منتهی الارب ). نغمه و سرودخوانی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آواز خوش طرب انگیز، و قیاس در آن ضم غین یعنی غُناء است چه آن به صوت دلالت میکند، و غُناء بمعنی تغنی و آوازخوانی است و آن در صورتی تحقق میپذیرد که الحانش از شعر و همراه با کف زدن باشد.
آیت الله عظمی خامنه در کتاب غناء و موسیقی به مطلبی اشاره کردند که تاحدی مشکل را حل کرده و جمع بین این معانی می کند؛ ایشان می فرمایند غناء یک معنای عام دارد که آن را از لغت می فهمیم و یک معنای خاص هم دارد که مصادیق آن در عرف مشخص می شود؛ معنای عام آن مطلق آواز خوانی است یعنی اینکه انسان کلام را به نحو عادی بیان نکند بلکه یک چرخش و یک پیچشی به آن بدهد، این می شود معنای عام غناء که برخی از این معانی لغوی به همین معنا اشاره دارند، مانند آنجا که گفته شده کشیدن صوت یا پی در پی آوردن آن غناء است. 
یک معنا هم معنای خاص است که همان آواز خوانی است با یک سبک و سیاق خاص ، هر آنچه در عرف به آواز خواندن تعبیر شود و فاعل آن هم خواننده گفته شود برای مثال در عرف به کسی که قرآن می خواند نمی گویند دارد آواز می خواند با اینکه قرآن خواندن در معنای عام غناء داخل است.
ما در خلل بحث به این برداشت از معنای غناء بیشتر می پردازیم.
معنای غناء در کلمات فقها.
در این بخش به برخی از تعاریف و نقد های وارد شده به آن ها اشاره می کنیم.
۱. وهو ترجيع الصوت ومده. .
ترجیع به معنای بازگرداندن صدا در حلق است (لسان العرب،تاج العروس) که در فارسی به آن تحریر هم گفته می شود؛ مد هم به معنای کشیدن است. بنابر این، غناء به معنای بازگرداندن صوت در حلق و کشیدن آن است. 
نقد.
طبق مطالبی که در بخش معنای لغوی غناء گفته شد این تعریف می تواند شامل معنای عام غناء بشود اما این تعریف نمی تواند تعریف غنای محرم باشد چون صرف گرداندن صدا در حلق که باعث حرمت آن نمی شود. مخصوصا وقتی که از برخی روایات جواز ترجیع در قرآن استفاده می شود مانند روایت ابی بصیر از امام باقر ع که حضرت فرمودند : 《 رَجِّعْ بِالْقُرْآنِ صَوْتَكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ الصَّوْتَ الْحَسَنَ يُرَجَّعُ فِيهِ تَرْجِيعاً.》 
شیخ انصاری توجیهی برای این تعریف بیان کرده اند، ایشان می فرمایند : کسانی که فقط قید ترجیع را برای معنای غناء ذکر کرده اند منظورشان ترجیعی است که مقتضی طرب باشد. 
۲. انه صوت المطرب. 
برای طرب معانی مختلفی ذکر شده است؛ برخی از کتب لغت مانند معجم المقائیس اللغه، طرب را سبکی و خفتی می دانند که از شدت شادی و غیر آن به انسان دست می دهد، برخی مانند لسان العرب طرب را به وارد شدن شادمانی و رفتن اندوه می دانند، برخی هم مانند تاج العروس طرب را اینگونه معنا کرده اند؛ سبکی و خفتی که بر انسان وارد می‌شود، چه او را شادمان سازد و چه اندوه ناک نماید ، پس آن سبکی به هنگام شدت شادمانی و یا شدت اندوه، عارض می‌شود.
نقد.
این تعریف نمی تواند تعریف جامع و مانعی باشد، به دلیل اینکه فقط غناء طرب آور نیست بلکه صوت های دیگر هم که غناء و آوازه خوانی نیستند می توانند طرب آور باشند و این تعریف شامل صوت های طرب آور که غناء هم نیستند می شود از طرفی شامل صوت هایی که همراه با ترجیع باشند نمی شود، در صورتی که آواز خوانی بدون ترجیع معنا ندارد و دیگر آواز نیست.
افزون بر این ها به خود قید طرب آور بودن هم اشکالاتی وارد است که در تعریف بعد آن ها را ذکر خواهیم کرد.
۳. انه مد الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب. 
غناء کشیدن صوت است به صورتی که صدا در حلق گردانده شود و طرب آور هم باشد.
بنابر این اگر کشیدن صوت همراه با گرداندن صدا در حلق باشد اما طرب آور نباشد و یا بالعکس، طرب آور باشد اما گردش صدا در حلق رخ ندهد غناء صورت نمی گیرد یا حداقلش این است که در موارد مشکوک اصالت البرائه جاری می شود.
نقد.
این تعریف با اینکه نسبت به تعاریف دیگر جامعیت و مانعیت بیشتری دارد اما نقد هایی بر آن وارد است؛
اشکال اول.
اشکال اول این است که این قید طرب آور بودن از کجا داخل تعریف غناء شده است، اگر به ادله غناء نگاهی بی اندازیم خواهیم دید که نه در روایات و نه در آیات همچین قیدی ذکر نشده است و ما در خارج می بینیم که عرف خیلی از موارد را غناء می داند خیلی از موارد را آوازه خوانی می داند در صورتی که ذره ای سبکی و بی تابی در انسان بوجود نمی آورد. 
اشکال دوم.
ما مواردی از افعال را می بینیم که طرب آور هستند، در انسان بی تابی ایجاد می کنند اما حرام نیستند،( مثلا برخی از انسان ها وقتی یکی از نزدیکان خود را بعد از مدت ها می بینند از شدت خوشحالی بی تاب می شوند و یک خفتی به آن ها دست می دهد) چه دلیلی دارد که بگوییم غناء اگر طرب آور باشد حرام است ولی افعال دیگر اگر طرب آور بودند حرام نیستند، مگر نه اینکه غناء هم یک فعل است.
اشکال سوم.
قید طرب آور بودن خودش تا حدی فهم معنای غناء و تشخیص مصادیق آن را سخت می کند. مخصوصا وقتی برای خود طرب هم معانی مختلف ذکر شده است.
البته ما می توانیم در اینجا حرف شیخ را بپذیریم، ایشان می فرمایند منظور از طرب همان لهو است  یعنی اینکه این آواز یک تلهی را در انسان بوجود بیاورد نه صرف اینکه شدت حزن یا سرور اتفاق بی افتد. چون از نظر شیخ آن غنائی حرام است که مصداق لهو و باطل باشد که ان شاء الله خواهیم گفت منظور از لهو و باطل چیست. به هر حال اگر منظور از طرب همان لهو باشد داخل در روایات می شود و از مصادیق غنای حرام به حساب می آید.
۴. هو ما یسمی فی العرف غنأً.  
آنچه که در عرف غناء نامیده شد. طبق این تعریف غناء بودن و غناء نبودن یک فعل بستگی به عرف دارد و هر فعلی که عرف آن را غناء بداند غناء است.
نقد.
اگر منظور بزرگانی که فهم غناء را به عرف سپردند, تشخیص دادن مصداق غناء باشد، این تعریف می تواند تعریف درستی باشد اما اگر منظور این است که عرف مفهوم و معنای غناء را مشخص کند تعریف، تعریف درستی نیست چونکه ما نمی توانیم یک معنای مجمل و ناواضح را به عرف واگذار کنیم. اما می توانیم تشخیص مصداق را به عرف بسپاریم، مثلا بعد از اینکه مشخص شد غناء به معنای آوازه خوانی است حال عرف مشخص می کند که آوازه خوانی چیست.
۵.و بالجملة فالمحرم هو ما كان من لحون أهل الفسوق و المعاصي.  
برخی از فقها مانند شیخ انصاری(ره) غنای حرام را آن آوازی می دانند که از مصادیق آواز های اهل فسق و گناه باشد ولی غیر آن حرام نیست حتی اگر به آن ها غناء و آوازه خوانی گفته شود.
به نظر می رسد منظور این دسته از فقها این است که قدر متیقن غنای حرام، آوازها و آهنگ های اهل فسق و گناه است و در بقیه موارد اصالت البرائه جاری می شود؛ شاهد این حرف این است که خود شیخ انصاری (ره) می فرمایند غنای حرام آن غنایی است که از مصادیق لهو و زور (به معنای باطل) باشد  و بعد از بیان مطالبی می فرمایند : وبالجمله فالمحرم…
این نشان دهنده این است که ایشان قدر متیقن غنای لهوی و باطل را آهنگ های اهل فسق و حگناه دانسته اند.
نقد.
اگر به این قائل شویم که اهل فسق و گناه آهنگ ها و آواز های مخصوص به خود را دارند که در هیچ جای دگر غیر از مجالس فسق و گناه استفاده نمی شود، می توانیم بگوییم قدر متیقن غنای لهو و باطل اینجور آهنگ ها هستند و در موارد مشکوک اصالت البرائه جاری می کنیم.
اما اگر نتوانستیم برای اهل فسق و گناه آهنگ های مخصوص به خود را قائل شویم، نمی توانیم قدر متیقن را آن آهنگ ها بدانیم چون در آن صورت آهنگ ها و آواز های اهل فسق و غیر اهل فسق یکی است. ما این مطلب را در عصر خود بیشتر درک می کنیم، در این عصر خیلی وقت ها نمی توان تشخیص داد که آیا فلان آهنگ، آیا فلان آواز, مخصوص اهل فسق و مجالس گناه است یا نه .
به نظر ما بهترین تعریف برای غنای حرام همان است که شیخ انصاری (ره) و برخی از فقهای معاصر مانند آیت الله خامنه، آیت الله تبریری، آیت الله مکارم و… آن را قائل شده اند که عبارت است از غنائی (آوازی) که لهوی و باطل باشد. و در فصل اول پیرامون روایات ذیل آیه 《واجتنبوا قول الزور》از کلام شیخ (ره) و آیت الله خامنه ای این را بیان کردیم که این لهو بودن و باطل بودن را به سه نحو می توان تصور کرد؛ یا اینکه کلام آن آواز کلام لهو و باطلی است، مثلا محتوای آن، شهوت انگیز است یا اینکه کیفیت صوت، لهوی و باطل است مثلا کیفیت آن به نحوی است که انسان را به رقص (حرام) در می آورد و یا اینکه علت سومی باعث لهوی بودن آن می شود، مثلا یک زن با یک سری خصوصیاتی آوازی را بخواند که نه محتوای آن و نه کیفیت آن باطل و لهو نیست. اما خوانندگی آن زن با آن خصوصیات موجب لهوی شدن آواز می شود.
بحثی که در اینجا باقی می ماند این است منظور از لهو و باطل چیست؛ 
آیه ای که برای حرمت غنای لهوی به آن استناد کردیم آیه شش سوره لقمان  است  ما می توانیم از همین آیه متوجه شویم منظور از لهو در غنای حرام، لهوی است که مضل عن سبیل الله باشد و این اضلال از سبیل الله این گمراه کنتده بودن از سبیل الله یا در اصول عقاید است؛ (مانند آنجایی که آوازی خوانده شود و در انسان شک و تردید ایجاد کند یا کلا عقاید انسان را عوض کند و یا اینکه مشغول شدن به این لهو به مرور زمان انسان را از عقاید حق دور کند) یا اینکه در فروع است؛ مانند آنجایی که آواز خوانده شده انسان را به بی بندو باری دعوت کند و انگیزه ای در آن ایجاد کند برای انجام کار های غیر اخلاقی یا انجام کار های حرام و یا اینکه انسان را از انجام واجبات بازدارد فرقی هم نمی کند که این گمراهی ها بخاطر محتوای آواز باشد، بخاطر کیفیت صوت باشد یا بخاطر علت دیگری حتی اگر مخصوص مجالس لهو و گناه نبود. و اگر هم آوازی از نظر عرف مخصوص مجالس لهو و گناه باشد و عرف آن را از مصادیق آواز های مخصوص آن مجالس بداند، حکم حرمت بر آن بار می شود. در موارد مشکوک هم اصالت البرائه جاری می شود.
منظور از باطل هم، باطلی است که در مقابل حق قرار می گیرد که آن را حمل بر همان لهو مضل عن سبیل الله می کنیم. 
اما ممکن است سوال شود که مگر لهو مضل عن سبیل الله به خودی خود حرام نیست، مگر نه اینکه هر عمل مضل عن سبیل الله ذاتا حرام است پس این همه تاکید بر روی غناء چه علتی دارد.
آیت الله خامنه ای در کتاب غناء و موسیقی برای این سوال جوابی بیان کرده اند که به همان اکتفا می کنیم. خلاصه حرف ایشان این است که: غناء از جمله افعالی است که اتصال زیادی به اضلال عن سبیل الله دارد، غناء مثل امور عادی دیگر نیست که اضلال در آن به ندرت باشد، طبیعت غناء طوری است که لغزش در آن بسیار است.
نکته آخر اینکه منظور از مضل عن سبیل الله بودن غناء، گمراه کننده بودن فعلی آن نیست بلکه اگر آوازی شان مضل عن سبیل الله بودن را هم داشته باشد حتی اگر برای برخی گمراهی ایجاد نکند باز هم از مصادیق غنای حرام است.
فصل سوم. موارد استثنا شده از حکم غناء.
برخی از فقها مواردی را بعنوان استثناء از حکم غناء بیان کرده اند که البته برای بعضی از این استثناءات به روایات تمسک می شود.
ما هم در این فصل چند مورد از این موارد استثناء شده را ذکر می کنیم و بحث می کنیم که آیا این موارد از حکم غنای حرام تخصیص خورده اند یا اینکه تخصصا خارج هستند و اصلا داخل در موضوع غنای محرم نمی شوند.
۱.مراثی.
مرثیه در لغت به معنای نوحه یا همان سوگواری است.
در لغت نامه دهخدا برای معنای مرثیه اینطور آمده است؛ 
[ م َ ی َ ] (از ع ، اِمص ) مرثیة. مرثیت . در عزای مرده گریستن و برشمردن اوصاف او. رجوع به مرثیة شود. (اِمص ،اِ) عزاداری . سوکواری . مرده ستائی . ذکر محامد و اوصاف مرده و ستایش او. نوحه سرائی در عزای کسی . مدیح مرده . شرح محاسن و ذکر خیر مرده.
یکی از دلایلی که برای استثناء مراثی از غناء ذکر شده است سیره است، یعنی اینکه نوحه خوانی برای اهل بیت ع در بین بزرگان دین و مردم مرسوم بوده و مرسوم هست.
یکی دیگر از دلایل ذکر شده روایاتی است که نوحه خواندن و سوگواری برای میت، در آن ها جایز دانسته شده است. وقتی برای همه مردگان جایز است به طریق اولی برای اهل بیت هم جایز است مخصوصا وقتی که در دین عزاداری برای اهل بیت ع از اعمال صالح و دارای ثواب شمرده شده است در یکی از این روایات هم یکی از حضرات معصومین ع امر به سوگواری می کنند برای بعد از شهادتشان. که به برخی از روایات اشاره می کنیم؛
۱عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ قَالَ لِی اَبِی یَا جَعْفَرُ اَوْقِفْ لِی مِنْ مَالِی کَذَا وَ کَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِی عَشْرَ سِنِینَ بِمِنًی اَیَّامَ مِنًی. 
( امام صادق ع :پدرم به من فرمود : اى جعفر! فلان مقدار از دارايى ام را برايم وقف كن تا گريه كنندگان در مِنا و در ايّام مِنا ده سال بر من بگريند .)
۲عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام، قَالَ: «مَاتَ وَلِیدُ بْنُ الْوَلِیدِ بْنِ الْمُغِیرَةِ، فَقَالَتْ اُمُّ سَلَمَةَ لِلنَّبِیِّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم:
اِنَّ آلَ الْمُغِیرَةِ قَدْ اَقَامُوا مَنَاحَةً، فَاَذْهَبُ اِلَیْهِمْ؟ فَاَذِنَ لَهَا،
فَلَبِسَتْ ثِیَابَهَا وَتَهَیَّاَتْ، وَکَانَتْ مِنْ حُسْنِهَا کَاَ نَّهَا جَانٌّ، وَکَانَتْ اِذَا قَامَتْ، فَاَرْخَتْ شَعْرَهَا، جَلَّلَ‌ جَسَدَهَا، وَعَقَدَتْ بِطَرَفَیْهِ خَلْخَالَهَا، فَنَدَبَتِ ابْنَ عَمِّهَا بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، فَقَالَتْ:
أَنْعَى الْوَلِيدَ بْنَ الْوَلِيدِ أَبَا الْوَلِيدِ فَتَى الْعَشِيرَة حَامِي الْحَقِيقَةِ مَاجِدٌ يَسْمُو إِلى طَلَبِ الْوَتِيرَة قَدْ كَانَ غَيْثاً فِي السِّنِينَ وَجَعْفَراً غَدَقاً وَمِيرَة
فَمَا عَابَ ذلِکَ عَلَیْهَا النَّبِیُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، وَلَا قَالَ‌ شَیْئاً» 
(امام باقر ع«ولید پسر ولید بن مغیره فوت کرد، ‌ام سلمه به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفت: آل مغیره مجلس عزایی برقرار کرده‌اند، من پیش ایشان بروم؟ پیامبر به او اجازه داد.
پس لباسش را پوشید و آماده شد در حالی که از نظر زیبایی شبیه پریان بود به طوری که وقتی می‌ایستاد و موهایش را آویزان می‌کرد بدنش را می‌پوشاند و دو طرف مویش را به خلخال پایش می‌بست (کنایه از این که موی او تا قوزک پایش می‌رسید)
پس در مورد پسر عمویش در مقابل پیامبر مرثیه سرایی کرد و گفت: (و) پیامبر این کار را بر او عیب نگرفت و چیزی نگفت.)
۳. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ جَمِيعاً عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ: كَانَتِ اِمْرَأَةٌ مَعَنَا فِي اَلْحَيِّ وَ لَهَا جَارِيَةٌ نَائِحَةٌ فَجَاءَتْ إِلَى أَبِي فَقَالَتْ يَا عَمِّ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ مَعِيشَتِي مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ مِنْ هَذِهِ اَلْجَارِيَةِ اَلنَّائِحَةِ وَ قَدْ أَحْبَبْتُ أَنْ تَسْأَلَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ ذَلِكَ فَإِنْ كَانَ حَلاَلاً وَ إِلاَّ بِعْتُهَا وَ أَكَلْتُ مِنْ ثَمَنِهَا حَتَّى يَأْتِيَ اَللَّهُ بِالْفَرَجِ فَقَالَ لَهَا أَبِي وَ اَللَّهِ إِنِّي لَأُعْظِمُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ هَذِهِ اَلْمَسْأَلَةِ قَالَ فَلَمَّا قَدِمْنَا عَلَيْهِ أَخْبَرْتُهُ أَنَا بِذَلِكَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَ تُشَارِطُ قُلْتُ وَ اَللَّهِ مَا أَدْرِي تُشَارِطُ أَمْ لاَ فَقَالَ قُلْ لَهَا لاَ تُشَارِطُ وَ تَقْبَلُ مَا أُعْطِيَتْ . 
 ( حنان بن سدير می گويد: زنى در محله ما بود و كنيزى داشت كه نوحه‌گر بود و دوست مى‌داشت كه در اين مورد از امام صادق عليه السّلام سؤال كند، كه اگر حلال است او را نگه دارد و اگرنه آن كنيز را بفروشد و بهايش را مصرف كند تا خدا برايش گشايش كند.
پدرم به او گفت: به خدا سوگند! من امام صادق عليه السّلام را بزرگ‌تر از آن مى‌دانم كه چنين سؤالى از او بپرسم. وقتى خدمت آن حضرت رفتيم من اين مطلب را براى آن حضرت بازگو كردم.
حضرت فرمودند : آیا آن کنیز وقتی برای نوحه سرایی می رود شرط می گذارد؟
گفتم: نمی دانم
حضرت فرمودند : به او بگو شرط نگذارد هر چقدر به او دادند بگیرد.)
بررسی دو لیل.
اولا باید بگوییم که سیره مرسوم در بین مردم و بزرگان این بوده است که برای اهل بیت ع مراسم عزاداری برپا کنند و برای آن حضرات نوحه بخوانند، این نوحه خواندن فرق می کند با غناء شاید از حیث لغوی جزو مصادیق غناء حساب شود بخاطر ترجیع و زیروبم کردن صدا ولی در عرف به آن آوازه خوانی نمی گویند و ما گفتیم که ملاک تشخیص مصادیق غناء عرف است. 
بر فرضی هم که بگوییم بخاطر سیره اهل شرع آوازه خوانی حتی از نوع حرامش در مرثیه جایز است، باز نمی توانیم این را بپذیریم چون آن سیره ای برای ما معتبر است که متصل به عصر معصوم باشد.
روایات هم دلالتی بر این ندارند که اگر مراثی به نحو آواز هم خوانده شوند از حکم غناء خارج هستند.
مختصرا بگوییم که ادله غنای محرم اطلاق دارند و شامل مراثی هم می شوند و اگر مرثیه ای به نحو غنای محرم خوانده شود حرام است چه بسا اگر این مرثیه برای اهل بیت ع باشد، حرمت آن شدید تر هم باشد. و متاسفانه این موضوع در عصر ما فراگیر هست، گاهی اوقات انسان مدحی می شود و هیچ فرقی بین آن و برخی از آواز های رقص آور نمی بیند جز محتوای آن، این یکی محتوایش مدح ائمه است، آن یکی نه و این درو از شان اهل بیت ع و حتی خود آن نوحه خوان است این هارا به اسم دین می نویسند
خداوند ان شاء الله ما را به راه راست هدایت کند و طریقه درست نوکری کردن را به ما بی آموزد.
۲.غناء در قرآن.
یکی دیگر از مواردی که از حکم غناء استثناء شده است غناء در قرآن است. برای استثناء کردن این مورد به روایاتی تمسک شده است که ما به برخی از این روایات اشاره کرده و دلالت آن ها را بررسی می کنیم؛
۱.عَنْ حَفْصٍ قالَ:ما رَأَيْتُ أَحَدا أَشَدَّ خَوْفا عَلى نَفْسِهِ مِنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليهماالسلام وَ لا أَرْجى للِنّاسِ مِنْهُ وَ كانَتْ قَرائَتُهُ حُـزْنا فَاِذا قَـرَأَ فَكَأَنَّهُ يُـخاطِبُ إِنْسانا.  
(از حفص روايت شده كه گفت:كسى را بر خويش بيمناکتر و براى مردم اميدواركننده‏ تر از موسى بن جعفر عليه‏السلام نديدم. او قرائتى حزن آور داشت وقتى كه قرآن مى‏خواند گويا كسى را مخاطب قرار داده است.)
۲.قَالَ النَّبِيُّ ص لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ حِلْيَةٌ وَ حِلْيَةُ الْقُرْآنِ الصَّوْتُ الْحَسَنُ. 
(پیامبر اسلام(ص) فرمود: هر چیزی زینتی دارد و زینت قرآن، صوت خوش است)
۳.الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : كانَ عليُّ بنُ الحسينِ صلواتُ اللّه ِ علَيهِ أحسَنَ الناسِ صَوتا بالقرآنِ ، و كانَ السَّقّاؤونَ يَمُرُّونَ فَيَقِفُونَ ببابِهِ يَسمَعُونَ قِراءَتَهُ ، و كانَ أبو جعفرٍ عليه السلام أحسَنَ الناسِ صَوتا . 
(امام صادق عليه السلام : على بن حسين ، صلوات اللّه عليه ، قرآن را از همه مردم خوشتر مى خواند، به طورى كه وقتى سقّاها از در خانه حضرت مى گذشتند، مى ايستادند و به صداى قرآن خواندن ايشان گوش مى كردند. حضرت باقر عليه السلام نيز خوش صوت ترين مردمان بود.)
۴.عليّ بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن محبوب ، عن عليّ بن أبي حمزة ، عن أبي بصير قال: قلت لأبي جعفر – عليه السّلام -: إذا قرأت القرآن فرفعت به صوتي جاءني الشّيطان. فقال: إنّما ترائي بهذا أهلك و النّاس. قال: يا أبا محمّد ، اقرأ قراءة ما بين القراءتين تسمع أهلك، و رجّع بالقرآن صوتك فإنّ اللّه – عزّ و جلّ – يحبّ الصّوت الحسن يرجّع به ترجيعا. 
(ابو بصیر گفت:به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:هنگامی که قرآن می خوانم و صدایم را بلند می کنم شیطان به نزدم آمده،می گوید:تو با این کار در برابر خانواده ات و مردم دیگر ریا می کنی.حضرت فرمودند:ای ابو محمد با آوازی میانه قرآن بخوان تا خانواده ات بشنوند و صدایت را در هنگام قرائت در گلو بچرخان؛زیرا خداوند عزّتمند صدای نیکویی را که در گلو چرخانده شود دوست دارد.)
بررسی دلالت روایات.
از این روایات برداشت می شود که صوت خوب و حزین در قرائت قرآن جایز است حتی در روایت آخر امام باقر ع فرمودند که خداوند ترجیع در قرائت قرآن را دوست دارد. 
همانطور که قبلا در فصل دوم گفته شد عرف چرخاندن صدا در گلو و یا زیبا کردن صوت را اعم از آوازه خوانی می داند؛ درست است ما از حیث لغوی می توانیم بگوییم صدایی که ترجیع دارد، صدایی که حزن دارد غناء است (چون حزین کردن صدا و یا صوت خوش نیاز به یک مقدار زیروبم کردن صدا دارد) اما عرف آن را غناء به معنای آوازه خوانی نمی داند، اگر کسی قرآن را با صوت خوش قرائت کند مردم نمی گویند فلانی آواز می خواند می گویند قرآن قرائت می کند و ملاک ما هم در تشخیص مصداق غناء عرف است .
بنابر این ادله حرمت غنای لهوی بر اطلاق خود باقی است و شامل قرائت قرآن هم می شود و حتی ممکن است حرمت آن شدید تر هم باشد.
۳.غناء در عروسی.
استثناء سوم غناء در عروسی و زفّ العرائس است، زف به معنای بردن عروس به خانه شوهر می باشد.
روایاتی که برای استثناء این مورد به آن ها تمسک شده را بیان می کنیم و به دلالت آن ها می پردازیم؛
۱.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ كَسْبِ اَلْمُغَنِّيَاتِ فَقَالَ اَلَّتِي يَدْخُلُ عَلَيْهَا اَلرِّجَالُ حَرَامٌ وَ اَلَّتِي تُدْعَى إِلَى اَلْأَعْرَاسِ لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ مِنَ اَلنّٰاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ اَلْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اَللّٰهِ » 
( ابو بصير می گويد: از امام باقر عليه السّلام در مورد اجرت كنيزان آوازه‌خوان پرسيدم.
فرمود: اگر مردان بر آن ها نزد آن ها بروند حرام است، ولى اگر به مجالس عروسى فراخوانده مى‌شود، اشكالى ندارد و اين همان فرموده خداست  كه مى‌فرمايد:«برخى از مردم سخن لهو را مى‌خواند تا از راه خدا گمراه كند».)
۲. عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحُسَیْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَى الْحَلَبِیِّ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «أَجْرُ الْمُغَنِّیَهِ الَّتِی تَزُفُّ الْعَرَائِسَ لَیْسَ بِهِ بَأْسٌ وَ لَیْسَتْ بِالَّتِی یَدْخُلُ عَلَیْهَا الرِّجَالُ». 
( كسب آواز خوانى كه در مشايعت عروس غنا مى‏خواند، اشكالى ندارد.)
۳. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلْمُغَنِّيَةُ اَلَّتِي تَزُفُّ اَلْعَرَائِسَ لاَ بَأْسَ بِكَسْبِهَا. 
(كسب آواز خوانى كه در مشايعت عروس غنا مى‏ خواند، اشكالى ندارد.)
دلالت روایات.
در این روایات اجرت کنیزی که برای زن ها در عروسی و هنگام بردن عروس به خانه، آواز بخواند حلال شمارده شده است البته اگر خوانندگی فقط برای زنان باشد و مرد ها با زن ها مختلط نباشند و وقتی اجر آن حلال است یعنی فعل هم فعل حلالی است.
آنچه از ظاهر روایات بر می آید این است که آوازه خوانی کنیز برای زنان در عروسی و زفاف از حکم غناء استثناء شده و آن را تخصیص زده است. اگر فرقی بین کنیز های خواننده نباشد می گوییم این مورد از حکم تخصیص خورده است اما اگر بین کنیز های خواننده فرق بگذاریم و بگوییم منظور حضرات معصومین ع در این روایات،&nbsp; آن دسته از کنیز هایی که کارشان خواندن در مراسمات عیش و نوش و گناه بود (که مرد ها پول می دهند در آن مجالس می نشینند و لذت می برند) نیست بلکه منظور این بزرگواران آن دسته از کنیز هایی است که برای خواندن در عروسی برای زن ها استخدام می شدند. در این صورت این غناء از حیث موضوع فرق پیدا می کند با غنای محرم و دیگر جزو موضوع غنای محرم نیست که بخواهد استثناء شود.
نتیجه.
از ما حصل این مطالب دانسته شد که غنای محرم، غنای لهوی است که این لهم هم به سه نحو امکان پذیر است در موارد مشکوک هم اصالت البرائه جاری می کنیم و حکم حلال بودن را بر آن ها بار می کنیم.
پیرامون خوانندگی مرد است چون حکم صدای زن تا حدی متفاوت است و مختصرا بگوییم که اکثر فقهای معاصر تک خوانی زن را مطلقا حرام دانسته اند. 

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.