حدیث روز
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً

شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳ Saturday, 27 July , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2534×
شرح خطبه 191 نهج البلاغه
 بخش اول
موضوع: توحید + نعمت های دوقلوی خدا + نفی پنج صفت انسانی از خدا + جامعه شناسی امیر المومنین از زمان قبل از بعثت پیامبر + سفارش به تقوی + اثرات دنیایی تقوا + اثرات اخروی تقوا +بزرگراه تقوی
 
 بخش دوم
موضوع: تقوا نگهبان شماست + گلایه مولا از بی تقوایی ها +  اهل تقواکم اند ولی گوهرند + تفسیر قرآن در کلام امیر بیان
 
 بخش سوم
موضوع: از دیگران عبرت بگیرید + آئینه ی عبرت دیگران نشوید + مقایسه تقوا و دنیا + متقیان را کوچک نشمارید + دنیا طلبان را بزرگ نشمارید + نور دنیا باطنی دارد که جز ظلمت نیست + اگر بخواهید از دست دنیا فرار کنید دنیا رهایتان نمیکند + دنیا یا مجروحتان میکند یا سرتان را میبرد + گذشته ها گذشته + آسمان به حال شما گریه نمی کند
بسم الله الرحمن الرحیم 
خلاصه  بخش اول خطبه ۱۹۱ :
کتاب فیض الاسلام ۲۳۲ :
امیرالمومنین (ع) می فر ماید:
حمد مختص خدایی که بلند مرتبه و متعالی ست.
نعمتهای خود را پی در پی و توامان بر ما جاری کرده ، نعمت مادی و نعمت معنوی ،اهل بیت و محبت و قلب سالم و صالح.
الف.  خدادر صدور حکم  رعایت کنندهٔ عدل است.
ب.پوشش علم او بر آینده و گذشته فراگیر است.
ج.ابداع خلق را بدون نمونه و کمک دیگران انجام داد.
د.ایحاد خلقت بر مبنای حکمت بوده.
حمد مختص چنین خدایی که حمد او سراسر گیتی را فراگرفته .
توحید گوی او نه بنی آدمند/
هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد/ 
«سعدی»
ای مردم شما را به تقوا توصیه میکنم.
تقوا حق خدا برشماست.
ما موظفیم هدف خلقتی که معین شده به آن برسیم و آن هدف عبودیت است.
« وما خلقْتُ الجنَ و الاِنس الا لِیعبُدون  ذاریات – ۵۶ »
راه رسیدن به این هدف مسیر تقواست.
پس خدا برما حقی دارد و آن حق طاعت و تقواست.
وتقوا هم یک عاملی ست که شما بر خدا حق پیدا میکنید.
و خدا بر خود واجب کرده و آن حق  ، دادن پاداش و جزا ی اعمال است.
دو توصیه میکنم بشما ، 
۱-  از خدا یاری بجویید برای کسب تقوا .
نهایت تقوا که عصمت است با یاری جستن از خدابدست می آید .
« وما تَوفیقٖی الا باللّهِ  علیه توکلتُ »
 «یونس –  ۸۸»
۲- به سبب تقوا کمک بگیرید برای رسیدن به خدا.
این تقوا مرکبی ست که راحت شما را به خدا می رساند.
تقوا برای امروز دنیای شما یک پناهگاه حصین و یک سپر است که از تیر کینه شیاطین در امانید.
واثر  تقوا برای آخرت شما، بعنوان یک بزرگراه و اتوبانیست برای وصول به جنت. 
اگر این بزرگراه نباشد برای رسیدن به بهشت دست کوتاه است.
ای مردم بدانید 
/ طریق و مسیر تقوا واضح است .
« مسلکُها واضح »
دو علت واضح بودن طریق:
۱- فطرتی که در انسان نهادینه شده در وجود همه بطور مساوی تقسیم شده ، نفس مستوی الخلقه است.
«و نفسٕ و ما سوٰیٰها  فاَلهَمَهٰا فجورَها و تقویٰها  شمس -۱۲»
این فطرت همان تقوایی ست که سفارش کرده ،مسلک واضح یعنی فطرت و درون شما کلیات دین و اخلاق را تشخیص می دهد.
۲- گفتار انبیاء هم آنقدر هست که یقین پیدا  کند به مسیر ، به تمام زوایا و جزئیات مسیر علم پیدا کند.
/ کسی که در اینراه قرار گرفت عمل و تجارت او سود کننده است.
« و سالکُها رابح » 
تجارت و سودی که دنیا را تامین و آخرت را تضمین میکند .
« یا ایها الذین امنوا هل اَدُلُکم علیٰ تجارةٕ تُنجیکُم……..
 تومنون باللهِ و رسولهِ و تجاهدونَ فی سبیلِ اللهِ باموالِکم و انفسِکم…صف -۱۱»
ای مومنین ، آیا شما را راهنمایی کنم به یک تجارت پر سود ؟ 
ایمان بخدا و رسول و جهاد دراه خدا با مال و جان  همان تجارت پر سود است.
/ امانتدار این تقوا حافظ است.
« و مُستودعُها حافظ »
این جمله ظرفیت سه معنا را دارد.
۱-حافظ این تقوا خداست که زیر معامله نمی زند.تقوا را میگیرد و به بهترین شکل امانت حفظ میکندو درقیامت به هنگام نیاز پس می دهد.
۲- مستودع اسم مکان باشد، محل تقوا حافظ است.
تقوا برای گوش و چشم و قلب است ، باطن انسان جایگاه تقواست.
قلب یک حصن محکمی که تقوا درآن رسوخ کند، این ظرفیت حفاظت از تقوا را دارد.
۳- لفظ حافظ که اسم فاعل است بجای مفعول باشد.مانند قتیل العبرات که قتیل بمعنای مفعول است.
حافظ بمعنای محفوظ ، 
اهل تقوا در زیر چتر تقوا ، از تمام تاریکی و سقوط محفوظ خواهند ماند.
تقوا پیوسته بر اقوام گذشته و و بازماندگان و آیندگان عرضه می شود.
« لا تبرَحْ عارضةً نفسَها علی الماضین و ..»
تقوا به مثابه یک موجود زنده خود را بر گذشته و آینده عرضه می کرده.
تفاوت یک کالا با تقوا در اینست،
کالا را در اختیار دارید و از بین میرود.
اما تقوا در اختیار نیست و کسی تسلط بر آن ندارد که آنرا مالک شود و از بین ببرد.
تقوا گوهر گرانبهایی ست که تمام امتها فردای قیامت به آن احتیاج پیدا می کنند.
« لِحاجتِهِم الیها غدَاً »
زمانیکه خدا همه مخلوقات را دوباره زنده میکند تمام اقوام قبل و بعد محتاج تقوا خواهند بود.
گلایه حضرت از بی تقوایی :
چقدر کم هستند افرادی که قدر این گوهر تقوا را بدانند و بپذیرند.
« فما اَقلَ مَن قَبِلَها و حَمَلَها حقَ حَملِها »
ای مردم حق تقوا را رعایت کنید آنچه که شایسته است ، نهایت تقوا که عصمت است آنرا بدست آورید.
« یا ایها الذین امنوا اتقو الله حَقَ تُقاتِهِ »
« آل عمران – ۱۰۲ »
اهل تقوا کم هستند 
«  اولئک اَقَلونَ عدداً »
ولی مورد مدح و توصیف خدای متعال قرار گرفته اند.
« و قلیلّ مِن عِبادیَ الشکور سبا – ۱۲» 
 آیه مدح اهل تقوا که حضرت شکر را بمعنای تقوا می داند.
/ ای مردم گوشهایتان را باز کنید و در معرض شنیدن حرفهای تقوایی قرار دهید.
« فاَهطِعُوا باَسماعِکم الیها »
/ برای کسب تقوا ملازمت با تلاش و جدیت می خواهد.
« و اَلِزوا بِجِدِکم علیها »
برای رسیدن به تقوا باید با جدیت ملازم باشد.
/  جابجا کنید بجای اعمال خلاف گذشته خود ، تقوا را قرار دهید.
« واعْتا ضُوها مِن کلِ سلَفٕ خَلَف »
/ در مقابل تمام اعمال مخالف تقوا ، عملی انجام دهید که موافق تقوا باشد ،جانشین کنید.
« ومِن کلِ مُخالفٕ موافقاً » 
در مسیر تقوا این دو مطلب را پایبند باشید.
جابجایی تقوا بجای گناه.
عمل موافق جایگزین عمل مخالف.
/ ای مردم به سبب تقوا از خواب غفلت دنیا بیدار شوید.
« اَیقِظوا بها نَومَکم » 
بانگ هشدار باش و دست انداز این مسیر تقواست.
/ تقوا را مانند لباس زیرین به خود بچسبانید.
« و اَشعِروها قلوبَکم »
یا اینکه تقوا شعار ، پرچم و نماد شما باشد.
از تمام وجود شما تقوا نمایان باشد.
/ به سبب تقوا گناهانتان را شستشو دهید 
« وارْحَضوا بها ذُنوبَکم » 
/ و به سبب تقوا بیماریهایتان را مدا وا کنید.
« و داوُوا بها الاَسقام »
اللهم اجعل اعمالنا مقبوله
 
بسم الله الرحمن الرحیم 
خلاصه بخش سوم خطبه ۱۹۱ :
کتاب فیض الاسلام ۲۳۲ :
امیرالمومنین علیه السلام در بحث تقوا فرمود:
– به سبب تقوا بر مرگ پیشی بگیرید.
با تقوا زاد و توشه قیامت و مرگ را فراهم کنید.
– عبرت بگیرید از کسانی که تقوا را ضایع کردند ، و مسیر آنها را پیش نگیرید.
« واعتبروا بمَن اَضاعَها » 
مبادا عبرت بگیرند از شما ، کسانیکه پیرو تقوا بودند، وشما آیینهٔ عبرت آنها بشوید.
 
– تقوا را حفظ کنید و به صرف دو عمل صالح حفظ نمی شود ،بلکه با سختی و زحمت ماندگاری دارد.
« الا فَصُونواها »
– اگر تقوا را در جان خود حفظ کردید ،بعداز حفظ ، تقوا محافظ شما می شود و شما را در حصن محکمی قرار میدهد.
 « و تَصَوَنُوا بِها »
ابتدا شما باید تقوارا حفظ کنید .
بعد نفوذ در جان ، تقوا شما را حفظ میکند.
مقایسه  بین تقوا و دنیا :
– ای مردم از دنیا منزه باشید ،  به دنیا بی میلی کنید و نسبت به آخرت تمایل نشان دهید.
– افرادی که تقوا آنان را رفعت داده ، ابدیت آنها را بزرگ کرده ، مبادا شما آنان را تضعیف کنید.
« ولا تَضَعوا مَن رَفَعَتهُ التقوی »
–  اگر کسی به‌سبب دنیا شهرت پیدا کرد ، مبادا او را بزرک پندارید.
« ولا تَرفَعوا مَن رَفعَتهُ الدنیا »
بزرگی دنیا تو خالیست.
– چشم ندوزید به زرق و برق دنیا .
« ولا تَشیمُوا بارِقَها »  
برای ظواهر دنیا دل مبازید.
چرا دل نبندید ؟
چون زیور دنیا برق ندارد فریبنده است نور حقیقی ندارد.
– اگر کسی در مدح دنیای مذموم نطقی کرد ،آنرا نشنیده بگیرید.
چرا ؟ 
چون سخن دنیا کلام حقیقی نیست و کاذب است وچشم بندی.
-فریب نخورید از اشیای نفیس دنیا .
« ولا تُفتَنوا باَعلاقِها »
 اشیای نفیس ظاهر آن  زیبا و لی باطن ان بی ارزش است.
گاهی دلبستگی انسان به چیزی هست که اصلا نفیس هم نیست.
« فانَ برقَها خالِب »
چون برق دنیا فریبنده است.
– شما از دنیایی که نورانیت آن هم تاریک است طلب نور نکنید.
« لا تَستَضیعُوا باِشراقِها » 
دنیای مذموم باطن ان هم تاریک است.
– به اموال دنیا دل مبندید که اموال دنیا غارت شده ست.
« امولُها مَحروبَةً »
در دنیا بدنبال غارت مناصب یکدیگرند.
اگر هم بدست آوری فردا دیگری از تو غارت خواهد کرد.
صفات دنیا :
-دنیایی که می بینید بدکارهٔ خود نمایی ست که خود را بر شما عرضه می کند.
« و هی مُتَصَدیةُ العَنُون » 
– دنیا یک حیوان سرکش است.
– دنیا یک دروغگوی خیانتکار است
– دنیا یک انکار کننده ناسپاس است.
– دنیا یک دشمن باز دارنده است.
– دنیا پشت کننده مضطرب است.
« والحَیودُ المَیُود »
دنیا بسمت خود دعوت میکند ،هر چه بسمت آن پیش روی شود، دنیا پشت کرده  خود رادور می کند.
چون دنیای پشت کننده و لرزان است.
لرزانی دنیا ، مدام در حال تغییر است.
امروز مشهور میکند فردا گمنام.
کیفیت دنیا پیوسته دگر گونیست.
قرارگاه و محل آرامش انسان در دنیا متزلزل است.
– گامهای دنیا پیوسته لرزش ایجاد میکند 
« وطَاتُها زلزال » 
گام لرزان انسان را تحت تاثیر قرار می دهد.
– عزت دنیا ذلت است.
– حرف جدی دنیا شوخیست.
– بلندی و مقام دنیا در حقیقت پایین است.
– دنیا میدان جنگ و غارت است .
« دارُ حربٕ و سَلبٕ » 
– دنیا محل غارت و هلاکت است .
« ونَهبٕ و عَطَبٕ » 
سلب غارت کلی اموال ،
عطب غارت جزئی و نفیس اموال است.
– اهل دنیا، از روز اول  آماده حرکت بسوی مرگ هستند.« اهلَها ساقٕ و سیاق» 
یا دنبال لحاق و پیوستن هستند یا دنبال فراق و گسستن.« ولِحاقٕ و فراق»
به مولودهای جدید دنیا پیوستند و از مردگان و گذشتگان خود در فراقند.
دنیا ی بی ثبات پیوسته در لحاق و فراق است.
– راهها و مذاهب دنیا حیرت انگیز است.
بر سر دو راهی شما را متحیر میکند ،و بر سر تحیر شما را به اشتباه می برد.
« قد تَحیَرَت مَذاهِبُها »
– در زمان فرار از دنیا،  پناهگاه های دنیا خیلی ضعیفند.
– تمام مقاصد و هدفهای دنیا  یأس آور است.
رسیدن به اهداف دنیا ، زحمت مسیر، طولانی بودن ، و آفتهای مسیر دلسردی به همراه دارد.
مراقب باشید گرچه دنیا دست خالیست اما سلاحهایی دارد ، وابستگی و دلبستگی، برای آن باید عزم جزم کرد.
– دنیا ،زمان مرگ افراد که برسد آنها را دست بسته تسلیم مرگ و تحویل قبر می دهد.
« فَاَسلَمَتهُمُ المَعاقِل »
– دنیا در زمان مر گ افراد را از منزل به بیرون پرتاب میکند.
« لَفَظَتهُمُ المنازِل »
– اهالی دنیا هرچه تدبیر میکنند عمر بیشتری داشته باشند ،خسته تر می شوند.
« و اَعیَتْهُمُ المَحاوِل » 
این سه مورد افراد را مجبور میکند ، باید از دنیا  کوچ کنند و بروند.
حالات و ویژگی دنیا طلب :
– بعضی به علت داشتن هم دنیا و هم دین ، از دنیا نجات پیدا میکنند ولی مجروحند.
دنیا توانسته آنها را زخمی کند.
« فَمِن ناجٕ مَعقُور »
-عده ای بدن سالم و سر از تن جدا شده است
– عده ای در خون خود غلتیده اند.
– از شدت پشیمانی دست خود گاز میگیرند.
– دست بر روی دست می زنند نشان از پشبمانی.
– – عده ای تکیه بر آرنج زده به حالت حسرت ، گونه ها را در دست گرفته  اند
«« و مُرتَفِقٕ بخَدَیهِ »
– ملامت کننده نظر ات و تصمیمات اشتباه خود 
هستند.« و زارٕ علیٰ رایهِ »
– مرگ که عارض شد تدبیر و چاره اندیشی سودی ندارد.
« قد اَدبَرتِ الحیلة » 
– زندگی و کارهای غافلگیرانه منتظر شماست.
« و اَقبَلَتِ الغیلة » 
از این ببعد سر سفره اعمال خود خواهید نشست.
«وَلاتَ حیٖنَ مَناصٕ   ص -۴ »
در آنزمان راه چاره تمام شده .
گذشت آنچه که گذشت.
و رفت آنچه که رفت .
دنیا همانطور که میل خود بود گذشت و میگذرد.
« و مَضَتِ الدنیا لِحالِ بالَها » 
دنیا اختیار خود را به کسی نمی دهد ، در دام خود اسیر میکند و پایان کار دو دستی تقدیم ملک الموت میکند.
همانطور که با گذشتگان عمل کرد با آیندگان نیز همان خواهد کرد.
اللهم لا تجعل الدنیا اکبرَ همِّنا

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.