حدیث روز
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً

شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳ Saturday, 27 July , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2534×
شرح خطبه 188 نهج البلاغه
موضوع: اولین جلسه سال 1400 + تقوا و حمد الهی + هفت مصداق یرای سپاسگزاری + حمد بر امتحانات و بلاها + مرگ بیخ گوش شماست + بهترین معلم اخلاق، مردگان اند + بین امروز و مرگ هیچ فاصله ای نیست + تعبیر لطیف امیر المومنین در مورد کوتاه بودن عمر انسان
بسم الله الرحمن الرحیم 
خلاصه خطبه ۱۸۷ :
از کتاب فیض الاسلام ۲۲۹ :
موضوع این خطبه «ملاحم» پیشگویی حضرت در مورد اتفاقات آینده  دوران آخر الزمان
امیرالمومنین صلوات الله علیه می فرماید
پدرو مادر علی فدای آنهایی شود که آن افراد، در آسمانها نامشان معروف است ،و در زمین بخاطر ظلم حاکمان جور ،اسم آنها شناخته شده نیست.
در مورد این اشخاص  که چه کسانی هستند ،نظرات مختلفی بیان شده.
۱- منظور حضرت از افرادی نام آنها در آسمان معروف ودر زمین ناشناخته اند  ائمهٔ هدی علیهم السلام  که بعد از امیرالمومنین  ( ع ) می آیند. 
۲- منظور حضرت صرف ائمه نیست.
بطور کلی مجموع مومنین که کار بزرگی انجام میدهند ذیل این جمله حضرت قرار می گیرند.
۳-نظری که صحیح تر است: 
این جملات راجع به امام عصر صلوات الله علیه و خواصی که در رکاب حضرت فرمانبردار هستند.و در زمان ظهور اوامر حضرت را اجرا میکنند.
« بابی و امی هم اسماؤهُم فی السماءِ معروفه»
نظریه سوم یک موید هم دارد.
ابوالحسن مدائنی در قرن سوم کتابی دارد بنام صفین ، قبل از سید رضی زندگی میکرده و کتاب او قبل از نهج البلاغه سید رضی نوشته شده.
در کتاب خود خطبه ای طولانی تر از این خطبه بیان کرده و در بخشی از آن اشاره داشته به خسف بیدا ء
طبق روایات این«خسف بیداء» یکی از علائم ظهور امام است.
در زمان ظهور حضرت زمین دهان باز میکندو دشمنان حضرت را می بلعد
پس با این دلایل بابی انتم و امی هُم این ( هُم ) اشاره  داردبه امام زمان و اصحاب ، یاران امام
سه ویژگی از دوران آخر الزمان می فرماید :
۱- آگاه باشید، منتظر زمانی باشید در آینده که امور شما در یک فضای بهم ریخته و امورات از هم گسسته پیش می آید.
« ما یکونُ مِن اِدبارِ امورِکم »
۲- ارتباطات و پیوند های شما از هم قطع‌ می شود ،بین شما جدایی ایجاد می شود.
« وانْقطاعِ وُصلِکم »
۳- کودکان به مسئولیت حکومتی می رسند.
« واسْتعمالِ صغارِکم »
اکر این سه ویژگی منطقی پشت هم قرار بگیرد ، از آخر به اول اینگونه می شود.
علت از هم گسستگی امور جامعه استعمال ضغار است‌
وقتی کودک به حکومت بنشیند ، به طور طبیعی و ناخواسته هرج و مرج بپا می شود.
چون برای اثبات خود و ماندن در حکومت خود هر کار غلط و نابجایی را انجام می دهد که نتیجه آن گسیختگی امور و قطع ارتباط است.
استعمال صغار یک استعمار فرهنگی ست.
کودک خود نمی تواند حاکم شود ، نه قدرت دارد،  نه کیاست ، نه معروفیت ،
کودک به معنای کم سن وسال نیست ،هر کسی که از جهت فکری کوته اندیش باشداز جمله صغار است.
یک دولت و عده ای سود جو چنین کودکی را علم می کنند تا خود به مقاصد شان برسند.
انسان کم خرد از خود رای و نظر مستقل ، و اختیاری ندارد. دائم دنبال نظر دیگران است چنین فردی  امور جامعه را از هم می پاشد
این سه ویژگی دوره آخر الزمان  در زمانی اتفاق  می افتد که:
// برای مومنین و اهل تقوا یک ضربه شمشیر شیرین تر است که دنبال لقمهٔ حلال بگردند. چون  درهم و دینار حلالی بست نمی آید.
« ذاک تکونُ ضربةُ السیفِ اهونَ من الدرهمِ مِن حلّه »
 رسولخدا (ص) فرمود
کمترین چیزی که در آخر الزمان یافت می شود ،یک برادر موثق و قابل اطمینان ، و یک درهم پول حلال ، این دو کمیاب می شود.
« الا ما یکونُ آخر الزمان اَخٌ یوثَقُ بهِ اَو درهمٌ مِنَ الحلالِ »
حضرت هم در این خطبه فرمود: 
شما حاضر به ضربه شممشیر می شوید اما تلاش برای کسب پول حلال را نه !!
اولین اثر را هم اثر از لقمه حلال می داند.
اخلاق ، اقتصاد ، فرهنگ  یک جامعه با لقمهٔ حلال تضمین است .
اما فساد مالی و اخلاقی و فرهنگ چنین جامعه ای که با کسب حرام باشد اصلاح آنها بسیار سخت و تضمینی ندارد.
// در زمانی اتفاق می افتد معطی و کسی که دریافت کننده پول هست مقام بیشتری دارد تا کسی که عطا و بخشش کرده.
« ذاک یکونُ المعطیٰ اعظمَ اجراً مِن المعطیٖ »
ساده و حقیقت ر این جمله اینست:
۱- بدلیل کم بودن پول حلال در جامعه ، کسانی که پول دارند ،خود می دانند که پولشان حلال نیست یا شبهه ناک است.
اما آن کسی که دریافت کننده است  وضعیت حلال و حرام بودن پول را نمی داند ،پول را میگیرد براو حرجی نیست و پاک و طاهر است 
۲- فرد دریافت کنندهٔ پول می داند این پول حرام است اما اروی ناچاری و اضطرار لقمه نانی و پولی دریافت می کند ،بر او حرجی نیست چون در ناچاری قرار گرفته و استفاده میکند.
// این اتفاقات در زمانی هست که مست می شوید اما نه از شراب ، بلکه مست نعمت و سرمایه های دنیایی می شوید.
« ذاک تسکُرون َمن غیرِ شراب »
مستی شراب یک یا دو روز است اما با سکرات نعمت عمری را سپری میکند.
ضرر مستی شراب به چند نفر وارد می شود 
اما مست نعمت تفکر فرعونی دارد اعتقادات مردم را خراب میکند.
// پیوسته برای هیچ و پوچ و غیر جایز قسم میخورید.
« و تحلفونَ من غیرِ اضطرار »
قسم لقلقهٔ زبان می شود و باعث از حرمت افتادن نام خدا می شود.
// در آن زمان چنین اتفاق می افتد که شما پیوسته دروغ می‌گویید بدون حرج و اضطرار دروغگویی باب می شود.
« و تکذِبونَ من غیر اِحراجٕ »
// در چنین زمانی بلا شما را می گزد 
« ذالک عضُکمُ البلاء »
در تنگنا و فشار بلاها قرار می گیرید همتنگونه که جهاز شتر پشت و بدن او را می گزد.
« کما یَعضُ القَتبِ غاربَ البَعیر »
// این سختی چقدر طول می کشد 
« ما اَطولَ هذَالعناءِ »
// و چقدر امید فرج دور است.
« و اَبعَدَ هذا لرجاءَ »
در روایات آمده که ظهور را نزدیک دیده و دور ۰مپندارید
ولی حضرت در اینجا ظهور را بعید بیان میکند.
وجه جمع این دو اینست: 
ظهور حضرت یک حقیقتی هست که وابسته به شرایطی ست ، ظهور حتماً محقق می شود.
دور و نزدیک بودن آن به عهده مردم است ، بستگی به شرایط و حالات مردم دارد..
اگر در جامعه ای صلح و صفا ، وفای بعهد، دیانت ، خصوصیات خوب رواج داشته باشد ظهور به تعجیل می افتد.
اما‌جامعه ای که دچار درگیری و ظلم به یکدیگر باشند .این مسیر ظهور را دور میکند.
و چقدر ظهور بعید است.
اللهم عجل لولیک الفرج
واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره
 
بسم الله الرحمن الرحیم 
خلاصه بخش دوم خطبه ۱۸۷ :
از کتاب فیض الاسلام خطبه ۲۲۹:
بحث فتنه های آخر الرمان ، حضرت صلوات الله علیه خطاب به حاضرین در مجلس  میفرماید:
ای مردم شما جلو دار فتنه نباشید،
فتنه هایی که در آینده رخ خواهد داد،شما زیر بیرق فتنه قرار نگیرید 
حق را رها نکنید و دنبال باطل فرماندهی کنید.
ازاین مسیرهر چه سریعتر  برگردید که آسیبهای ویرانگر فتنه کمتراست.
ای مردم بر زمین بیندازید زمام  شتر فتنه را، که سنگینی هایی را در پشت خود حمل میکند.
« اَلقوا هذه الاَزِمَة التی تَحملُ ظهورُ الاَثقال»
ذات فتنه سنگین است سنگینی آن جامعه را زمینگیر میکند. فتنه اذیت دارد.
در چنین موقعیتی مراقب باشید شما راه فتنه را باز نکنید و افسار آن  بدست شما نباشد. در فتنه هاجلودار و الگوی دید دیگران  نباشید
ای مردم در آن زمان مبادا از سلطان و رهبر و امام خود ،جدا شوید.
« ولا تَصَدَعوا سلطانَکم »
هر کسی از کنار امام خود دور شد ، در پایان کار از مذمت و سرزنش دور نمی شود.
« فَتَذَمواغِبَٔ فِعالِکم »
دیری نخواهد گذشت که دچار پشیمانی خواهد شد.که پشیمانی دردی را دوا نمی کند 
ای مردم ، خود را در آتش فوران فتنه نیاندازید.
« ولا تَقتَحِموا مَااسْتَقبَلتُم مِن‌فورانِ الفتنه »
مراقب باشید در استقبال‌روی شما ،یک آتشفشان از فتنه فوران میزند.دامنگیر شما نشود.
بجای اینکه از امام خود دور شوید و کناره بگیرید.از این آتش دور شوید.
هر چه از فتنه دور شوید به امام خود نزدیک می شوید.
هر چه از امام  دور شوید به فتنه نزدیک می شوید 
این دو باهم تباین کلی دارند.ازیک جنس نیستند.دوری از یکی نزدیک شدن به دیگریست.
ای مردم ،از جاده ای که به فتنه ختم می شود پرهیز کنید
« واَمیطوا عن سَنَنِها »
از چنین راهایی برحذر باشید.
« و خلَّْوْ قصدَ السبیلِ لها »
خالی کنید ، راه را باز کنید تا فتنه عبور کند.
دو نوع می شود با فتنه ارتباط برقرار کرد.
۱- گاهی فتنه می آید اعتقادات و اصل دین را میزند .آنها را نشانه گرفته برای نابودی ،
در چنین وضعی باید مقابل آن ایستاد ، باید برای آن کربلا را علم کردو به فتنه راه نداد حتی اگر منجر به کشته شدن بشود.
۲- فتنه آمده اما در صدد از بین بردن کل دین نیست .در چنین وضعی صبر لازم است.
صبری که حضرت فرمود راه را باز کنید تا عبور کند.
مانند سیلاب رودخانه های دائمی که آگر  رها شود شهر های زیر دست را ویران میکند.
بالاجبار باید کنترل کرد و سدی در مقابل آن ایجاد کرد.
اما در مقابل سیلاب موقتی و گذرا باید مسیلها باز باشد تا جریان آن عبور کند و ختم به دریا و رود خانه شود.
در مقابل فتنه هم همینگونه است ، کاسه داغتر از آش نباید شد.در فتنه نوع دوم صبر لازم است تا عبور کند .
کشته شدن یک فرد تاثیری در فتنه ندارد.
فتنه مسیر خود را طی میکند و میرود .
آنچه لازم است ماندن و صبوری ،و فراهم کردن نیرو و تجهیز برای نابودی فتنه از عقبه است.
« وخلو قصد السبیل لها»
حضرت قسم میخورد بجان خود:
« فقد لَعَمْری » 
قسم می خورم به جان علی ، در مقابل فتنه های براندازی دین باید در مقابل آن ایستاد.
از فتنه های نوع دوم برحذر باشید،
در غیر اینصورت انسانهای مومن در شرارهٔ آتش فتنه از بین می روند.
«یَهلِکُ فی لَهَبِهَا المومن »
شهادت بهر قیمتی را دین نمی پسندد.
شهادت باید با ارزش باشد ،موج ایجاد کند.
اگر در این فتنه ها صبوری و کنار کشیدن نباشد .
جان مومنین از بین میرود بدون اینکه سودی عاید شود.
کسانی که اسلام و ایمان ندارند ، پایه های محکم اعتقادی ندارند ، در امان می مانند.
« ویَسلَمُ فیها غیرُ مومن »
چون فتنه آمده اعتقادات مردم را بگیرد.
اسلامی که برای فتنه ها مهم نیستند ،اسلامی که در مقابل زیاده خواهی نایستد ، اسلام تسلیمی در فتنه ها در امان می مانند.
اما آنکه مومن است بر ضد فتنه کار ساز است ،بدون برنامه و تدبیر وارد معرکه شود فورا نابودی و سر به نیست شدن او حتمی ست.
ای مردم بدانید:
جایگاه و مثَل علی بمانند چراغیست در تاریک مطلق.
« انما مثَلیٖ بینَکم مثَلُ السراج فی الظلمة »
هم خود چراغ روشن است ،هم اطراف را روشن میکند، هم دیگران به سبب نور چراغ راه
 را تشخیص می دهند.
ای مردم ،اگر کسی خواست به معرفت و نورانیت علی برسد باید  بداند در ظلمت است، در مقابل علی خود را کسی نداند ، اگر خود را کس ببیند از نور علی بی بهره می ماند.
کسی به نور علی دست می یابد که خود را در ظلمت بداند ، خاکساری کند ، بفهمد در ظلمت است.تا به معرفت دست بیابد.
حب علی و معارف علی نباشد.سر از بیراهه ها در می آورد.
ای مردم،
۱- کلام علی بشنوید.« فَاسمَعوا »
۲- در جان خود حفظ کنید.« وَعُوْا »
۳- گوشهای قلب  خود را حاضر کنید.« اَحضِروا اذانَ قلوبِکم»
۴- فهم می کنید.« تَفهَمُوا »
اگر بدینجا رسیدید می فهمید
با گوش کردن و خواندن آدمی به فهم نمی رسد ، فهم آنجاست که در گوش قلب چیزی بخوانند.
اللهّم اکرمنا بنورِ الفهم
بسم الله الرحمن الرحیم 
خلاصه خطبه ۱۸۸ : 
کتاب فیض الاسلام ۲۳۰ :
— همه مردم را به تقوای الهی توصیه میکنم.
نه تنها تقوا بلکه حمد خدا را زیاد کنید.
حمد خدا را قلیل انجام ندهید.
در حمد خدا تکاثر و زیادی معنا نداردهیچ حدی در حمد الهی وجود ندارد.
حمد سبب باز شدن راه می شود.
—حمد خدا کنید بخاطر نعمتهای معنوی و مادی. خدا را شاکر باشید.
— بخاطر بلا و امتحانات خدا را شاکر باشید.
وجه شاکر بودن در امتحان چگونه است؟
خدا امتحان نمیگیرد تا یاد بگیرد و بفهمد، او عالم است.
امتحان می گیرد.
الف. برای بروز استعداد بشر .
ب. برای کفارهٔ گناهان ناخواسته مانند حق الناس.
ج. امتحان و بلا برای ترفیع درجه و بالا بردن مقام.
— حمد خدا بجا آورید برای نعمتهایی که مختص شما قرار داد. 
مانند توبه که در امتهای دیگر چنین نبود ،و
وجود مقدس پیامبر و امیر المومنین علیهم السلام، که اختصاص بشما دارد.
— شما در محضر خدا بودید و آشکارا در دید خدا اظهار گناه کردید اما خداوند شما را پوشاند.
نه گناه را ، بلکه خود شما را پوشاند ،طوری که ملائک هم نفهمند مرتکب چه خطایی شدید. پس حمد خدا بسیار کنید.
— شما خود را در معرض مجازات و مواخذه قرار دادید ولی خدا به شما مهلت میداد و شما را به عذاب نمی گرفت.
شاکر این نعمات خدا باشید و حمد او را بجا آورید.
— شما را توصیه میکنم به یاد مرگ ، که در درون خود آنرا زنده نگه دارید.
غفلت از یاد مرگ را کم کنید .
مرگ را یک شی دور نبینید.
— چگونه غافل می شوید از یاد مرگ ، در حالیکه او لحظه ای از شما غافل نیست .
او شما را رها نکرده ،چگونه اورا رها کرده و از یاد آن غافل شدید.
— چگونه طمع می کنید در کسی که بهیچ وجه بشما مهلت نمی دهد.
 از ملک الموت برای مرگ فرصت می خواهید ، در حالیکه لحظه ای امان و فرصت نمی دهد.
— دنبال مواعظ هستید.
برای  وعظ و نصیحت شما مردگانی که با چشم خود دیدید کفایت میکند.
واعظ بهتر از این که نزدیکان شما با یک جلال و شکوه راه میرفتند ، فرمان صادر می کردند.
اما به سوی قبرهایشان حمل می شوند.
بدون اراده و اختیار ، دیگران اورا می برند.
— کفایت می کند در وعظ شما ، مردگان را در قبر نازل میکنند در حالیکه میل و رغبت آنها نبود وارد قبر شوند.
بدون اختیار و به جبر اورا داخل قبر می کنند.
وقتی مرگ عارض و دست از دنیا کوتاه می شود، یکباره ورق بر می گردد.
— به گونه ای وارد عالم دیگر می شوند،گویا در دنیا هیچ زحمتی نکشیدند.
—طوری وارد دنیای دیگر می شوند کانّ آخرت همیشه برای آنها خانه و مامن و مأوای آنهاست.
ای مردم قبل از اینکه شما بروید بفهمید .
او که رفت فهمید این موضوع را،
شما هم بروید می فهمید.
قبل از رفتن خود حرف علی گوش کنید و بفهمید، بفکر آبادی دنیا نباشید.
— همین مردگان  وحشت می کنند از آنجایی که برای خود وطن کرده بودند.
دنیا وطن آنها بودآنرا سرای ابدی می انگاشتند.
اما هجرت کردند از جایی که وطن می داشتند.
— این مردگان وطن میگیرند در جایی که ، از آن وحشت داشتند.
ساکن می شوند در سرزمینی که هیچ انس و الفتی با آن نداشتند.
از یک دنیایی آمدند که تمام وابستگی به قبل است ولی در آن سرایی که وحشت داشتند وطن می گیرند.
— این مردگان در دنیا به اموری مشغول بودند که از آنها جدا شدند، حب اشیا داشتند.
و تباه کردندجایی را که به آن منتقل می شوند.
دنیا را آباد قیامت را ضایع کردند.
— مردگان وقتی از دنیا رفتند، گناهانی را با خود بردند که از آن شخص جدا شدنی نیست.
نه می توانند گناه را از خود دور کرده و جا گذارند و نه می توانند نیکی های خود را زیاد کنند.
[ این کلام ناظر به اعمالیست که خود انجام میدهند متوقف است.
اما آثار اعمال همچنان ادامه دارد.
چه سنت حسنه ، چه سیئه حساب مرده را پر میکند.]
— مردگان با دنیا انس و الفت گرفتند اما دنیا آنها را گول زد.
اطمینان کردند،  به دیوار دنیا تکیه زدند، ولی دنیا برای آنها جا خالی داد و آنان را بر زمین زد.
— ای بندگان خدا سبقت بگیرید به سمت منازل خود امر شدید که آنرا آباد کنید.
هر یک از شما منزل دارید اما چگونگی منزل با خود شماست چگونه اراسته و آباد شود.
— سبقت بگیرید به آبادانی منزلی که به آن ترغیب شدید ،و به آن دعوت شدید.
— سبقت گیرید از اینکه نعمتهای خدا بر شما کامل شود.
در اینگونه مسائل به کم قانع نباشیدو دنبال کثرت باشید.
راه کامل شدن نعمت اینست.
الف. صبر بر طاعت الهی 
ب. نه تنها ترک گناه بلکه طرد گناه
ای مومنین ،فردای مرگ به امروز خیلی نزدیک است.
مرگ از آنچه که در ذهن شماست به شما نزدیک تر است.
حضرت یک عمر زود گذر هشتاد ساله دنیا را به جز های کوچک تقسیم کرده تا بما نشان دهد که عمر خیلی کم و کوتاه است.
– چقدر سریع می گذرد ساعت های هر روز.
– چقدر سریع حرکت میکند روزهای هر ماه.
– چقدر زود میرود ماههای در سال.
– چقدر تند رد می شود سالهای عمر بشر.
اللهم اجعلنا ممّن یسارع فی الخیرات

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.