حدیث روز
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً

شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳ Saturday, 27 July , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2534×
عنوان تحقیق:   حضرت آدم و حوّا  در بهشت
سال تحصیلی: 1401-1400
گردآورنده :    امیرمحمد کماسی 
پایه تحصیلی:      پایه دوم
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
فهرست مطالب
حضرت آدم و حوّا (عليهما السلام) در بهشت 4
آزمايش حضرت آدم و حوّا (عليهما السلام)، در بهشت دنيا 5
اخراج حضرت آدم و حوّا (عليهما السلام) از بهشت 6
گفتگوي جبرئيل با حضرت آدم (عليه السلام) 8
چگونگي توبه حضرت آدم (عليه السلام) 9
فهرست منابع و مآخذ : 12
 
   
حضرت آدم و حوّا (عليهما السلام) در بهشت
در دنيا جايگاهي بسيار خوب و پردرخت و شاداب وجود داشت که به آن بهشت دنيا مي‌گفتند. خداوند آدم را در همانجا آفريد و روح انساني را در او دميد، و به فرشتگان فرمان داد تا او را سجده کنند.  
از آن جا که خداوند اراده کرده بود تا فرزنداني به آدم عطا کند، و نسل او را به وجود آورد، مشيت او چنين قرار گرفت که حضرت آدم  همسري داشته باشد تا با او ازدواج نموده و از او داراي فرزند گردد.
خداوند حوّا را از زيادي گِل آدم آفريد، بنابراين حوّا بعد از آفرينش آدم آفريده شده است. 
عمرو بن ابي مقدام مي‌گويد: از امام باقر پرسيدم: «خداوند حوّا را از چه چيز آفريد؟»
امام باقر فرمود: «مردم در اين مورد چه مي‌گويند؟» گفتم: «مي‌گويند خداوند حوّا را از يکي از دنده‌هاي آدم آفريد». فرمود: «آنها دروغ مي‌گويند، آيا خداوند ناتوان است که حوّا را از غير دنده آدم بيافريند؟»
گفتم: «فدايت گردم اي پسر رسول خدا! پس خداوند حوّا را از چه چيز آفريد؟
امام باقر فرمود: «پدرم از پدرانش نقل کرد که رسول خدا فرمود: خداوند متعال مقداري از گِل را گرفت و آن را با دست قدرتش درهم آميخت، و از آن گِل، آدم را آفريد، و سپس از آن گل مقداري اضافه آمد، خداوند از آن اضافي، حوّا را آفريد.»   
آدم به اين ترتيب از تنهايي بيرون آمد، و با حوّا اُنس گرفت؛ چنان که امام صادق فرمود: «ازاين رو زنان را «نساء» مي‌گويند، چون اين واژه در اصل اُنس است، و براي آدم جز حوّا کسي نبود تا با او اُنس بگيرد.»    
آري زن و مرد از يک ريشه‌اند، و هر دو انسان بوده و تکميل کننده همديگر مي‌باشند، و آرامش آنها در زندگي و انس با همديگر تحقق مي‌يابد.
آزمايش حضرت آدم و حوّا (عليهما السلام)، در بهشت دنيا
آدم از چگونگي زندگي بر روي زمين هيچ گونه اطلاعي نداشت، و تحمل زحمت‌هاي آن، بدون مقدمه براي او مشکل بود، و از چگونگي کردار و رفتار در زمين بايد اطّلاعات و آگاهي پيدا مي‌کرد. بنابراين مي‌بايست مدّتي کوتاه تمرين‌ها و آموزش‌هاي لازم را در محيط آرامِ بهشتِ دنيا ببيند، و بداند زندگي روي زمين با برنامه‌ها و تکاليف و مسئوليت‌ها آميخته است، که انجام صحيح آنها باعث سعادت و تکامل و بقاي نعمت است و سرباز زدن از آن، سبب رنج و ناراحتي.
و نيز بداند هر چند او آزاد آفريده شده، اما اين آزادي به طور مطلق و نامحدود نيست که هر چه خواست انجام دهد. او مي‌بايست از پاره‌اي از اشياء روي زمين چشم بپوشد. نيز لازم بود بداند، چنان نيست که اگر خطا و لغزشي کند، درهاي سعادت براي هميشه به روي او بسته مي‌شود و راه بازگشت براي او نيست، بلکه راه بازگشت وجود دارد و او مي‌تواند پيمان ببندد که برخلاف دستور خدا کاري را انجام ندهد، تا بار ديگر به بهره‌مندي از نعمت‌هاي الهي نائل گردد.
او در محيط بهشت لازم بود تا حدّي پخته شود. دوست و دشمن خود را بشناسد، چگونگي زندگي در زمين را فراگيرد، و با داشتن اين آمادگي، به روي زمين قدم بگذارد. اينها اموري بود که هم آدم و هم فرزندان او در زندگي آينده خود به آن نياز داشتند. بنابراين شايد علت اين که آدمدر عين اين که براي خلافت و نمايندگي خدا در زمين، آفريده شده بود، اما مدتي در بهشت دنيا، درنگ کرد، اين بود که دستورهايي به او داده شود، تا تمرين و آموزش‌هاي لازم را براي ورود به زمين ببيند.    بنابراين سکونت آدم و حوّا  در بهشت، در حقيقت دوره آموزشي آنها براي پاگذاشتن به ميدان زمين براي جبهه‌گيري در برابر انحرافات و ناملايمات، و کسب سعادت بود.
اخراج حضرت آدم و حوّا (عليهما السلام) از بهشت
خداوند آدم و حوّا را در بهشت دنيا سکونت داد، و فرمود: شما در بهشت ساکن شويد و از هر جا مي‌خواهيد از نعمت‌هاي آن، گوارا بخوريد اما نزديک اين درخت نشويد که از ستمگران خواهيد شد.   
ولي شيطان، آدم و همسرش را به لغزش انداخت و آنان را از آن چه در آن بودند (بهشت) خارج کرد. «در اين هنگام به آنها گفتيم؛ همگي بر زمين فرود آييد، در حالي که بعضي دشمن ديگري خواهيد بود، و براي شما تا مدت معيني در زمين قرارگاه و وسيله بهره‌برداري هست.» 
خداوند به آدم و حوّا فرمود: «از همه ميوه‌ها و نعمت‌هاي بهشت آزاد هستيد بخوريد، گواراي وجودتان باشد، ولي تنها از اين درخت نخوريد، و حتي به آن درخت نزديک نشويد.» ولي شيطان به سراغ آنها آمد و آنها را وسوسه کرد تا لباسهاي تقوا را که باعث کرامتشان شده بود، از تنشان خارج سازد. به آنها گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت نهي نکرده مگر به خاطر اين که (اگر از آن بخوريد) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه در بهشت خواهيد ماند، و براي آنها سوگند ياد کرد که من خيرخواه شما هستم، به اين ترتيب آنها را با فريبکاري، از مقامشان فرود آورد. هنگامي که آنها فريب شيطان را خوردند، و از آن درخت چشيدند، لباسهاي کرامت و احترام، از اندامشان فرو ريخت و به چنين سرانجام شوم گرفتار آمده   و در نتيجه از بهشت رانده شده و اخراج گشتند. 
خداوند آنها را سرزنش کرد و فرمود: «آيا من شما را از آن درخت منع نکردم و نگفتم که شيطان دشمن آشکار شما است؟»  
گفتگوي جبرئيل با حضرت آدم (عليه السلام)
در روايت آمده: حضرت آدم و حوّا وقتي که از بهشت دنيا اخراج شدند، در سرزمين مکه فرود آمدند. حضرت آدم بر کوه صفا در کنار کعبه، هبوط کرد و در آن جا سکونت گزيد و از اين رو آن کوه را صفا گويند که آدم صفي الله (برگزيده خدا) در آن جا وارد شد. حضرت حوّا بر روي کوه مروه (که نزديک کوه صفا است) فرود آمد و در آن جا سکونت گزيد. آن کوه را از اين رو مروه گويند که مرئه (يعني زن که منظور حوّا باشد) در آن سکونت نمود.
آدم چهل شبانه روز به سجده پرداخت و از فراق بهشت گريه کرد. جبرئيل نزد آدم آمد و گفت: «اي آدم! آيا خداوند تو را با دست قدرت و مرحمتش نيافريد، و روح منسوب به خودش را در کالبد وجود تو ندميد، و فرشتگانش بر تو سجده نکردند؟!»
آدم  گفت: «آري، خداوند اين گونه به من عنايت ها نمود».
جبرئيل گفت: «خداوند به تو فرمان داد که از آن درخت مخصوص بهشت نخوري، چرا از آن خوردي؟»
آدم گفت: «اي جبرئيل! ابليس سوگند ياد کرد که خيرخواه من است و گفت از اين درخت بخورم. من تصور نمي‌کردم و گمان نمي‌کردم موجودي که خدا او را آفريده، سوگند دروغ به خدا، ياد کند.»   
چگونگي توبه حضرت آدم (عليه السلام)
پس از آن که حضرت آدم و حوّا از آن درخت ممنوع خوردند و بر اثر اين گناه (ترک اولي) از آن همه نعمتها و آرامش بهشتي محروم گشتند، به طور سريع به اشتباه خود پي بردند و توبه کردند. به گناه خود اقرار نمودند و از درگاه الهي طلب رحمت کرده و گفتند:
«پروردگارا! ما به خويشتن ستم کرديم، و اگر ما را نبخشي و بر ما رحم نکني از زيانکاران خواهيم بود.»
خداوند به آنها فرمود: 
«از مقام خويش فرود آييد، در حالي که بعضي از شما نسبت به بعضي ديگر دشمن خواهيد بود (شيطان دشمن شما است و شما دشمن او) و براي شما در زمين قرارگاه و وسيله بهره گيري تا زمان معيني است، در زمين زنده مي‌شويد و در آن مي‌ميريد و در رستاخيز از آن خارج مي‌شويد.»  
به اين ترتيب حضرت آدم و حوّا به زمين آمدند و گرفتار رنجهاي زمين شدند، ولي توبه حقيقي کردند و خداوند توبه آنها را پذيرفت.
خداوند مهربان به حضرت آدم و حوّا لطف کرد و کلماتي را به آنها آموخت تا آنها در دعاي خود آن کلمات را از عمق جان بگويند و توبه خود را آشکار و تکميل نمايند.   
از امام باقر نقل شده که آن کلمات که آدم و حوّا، هنگام توبه گفتند چنين بود:
«اَللّهُمَّ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَک وَ بِحَمْدِک رَبِّ ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي اِنَّک خَيرُ الْغافِرِينَ؛ 
خدايا! معبودي جز تو نيست، تو پاک و منزه هستي، تو را ستايش مي‌کنم، من به خود ستم کردم، مرا ببخش که تو بهترين بخشندگان هستي.»
«اَللّهُمَّ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ، سُبْحانَک وَ بِحَمْدِک، رَبِّ اِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَارْحَمْنِي اِنَّک خَيرُ الرّاحِمِينَ؛ 
خدايا! معبودي جز تو نيست، تو پاک و منزهي تو را ستايش مي‌کنم، پروردگار من به خود ستم کردم، به من رحم کن که تو بهترين رحم کنندگان هستي.»
«اَللّهُمَّ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ، سُبْحانَک وَ بِحَمْدِک، رَبِّ ظَلَمْتُ نَفْسِي فَتُبْ عَلَي اِنَّک اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِيمِ؛ 
خدايا! معبودي جز تو نيست، پاک و منزهي، تو را ستايش مي‌کنم، پروردگار من به خود ستم کردم، توبه‌ام را بپذير که تو بسيار توبه پذير و مهربان هستي.»   
مطابق رواياتي که از طريق شيعه و اهل تسنّن نقل شده، در کلماتي که خداوند به آدم آموخت، و او به آنها متوسل شده و توبه‌اش پذيرفته شد نام پنج تن آل عبا بود، او گفت: «بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِي وَ فاطِمَة وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَينِ». 
و در روايت امامان و اهلبيت چنين آمده: 
«آدم سربلند کرد و عرش خدا را ديد، که در آن نام هاي ارجمندي نوشته شده بود، پرسيد اين نام هاي ارجمند از آن کيست؟ به او گفته شد: اين نام ها نام برترين خلايق در پيشگاه خداوند متعال است که عبارتند از: محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين آدم براي پذيرش توبه‌اش، به آنها متوسل شد و خداوند به برکت وجود آنها، توبه او را پذيرفت.»   
فهرست منابع و مآخذ :
* قرآن کریم
1. سيوطى، جلال الدين، «الدر المنثور فى تفسير المأثور»، انتشارات كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، قم، 1404 ق‏.
2. طبرسى، فضل بن حسن، «ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن»، رضا ستوده، چاپ اول، انتشارات فراهانى، تهران، 1360 هـ ش.
3. طبرسى، فضل بن حسن، «مجمع البيان فى تفسير القرآن»، چاپ سوم، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 هـ ش.
4. عروسى حويزى، عبد على بن جمعه، «تفسير نور الثقلين»، تحقيق: سيد هاشم رسولى محلاتی، چاپ چهارم، انتشارات اسماعيليان، قم، 1415 ق‏.
5. مكارم شيرازي، ناصر، ]و همكاران[، «تفسير نمونه»، چاپ شانزدهم، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1378.

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.