توابع
محمد جواد برات نژاد
استاد: حجه الاسلام خادمالذاکرین
مدرسه علمیه بقیه الله
سال تحصیلی 01-00
نیم سال دوم
* مقدمه
خداوند به وسیله جبرئیل قرآن را به پیامبر (ص) نازل کرد و آن را وسیله هدایت بشرقرار داد و ما برای رسیدن به سعادت باید به دستورات قرآن و فرمایشات ائمه (ع) عمل کنیم.
اولین قدم برای فهم قرآن و روایات که به زبان عربی است شناخت و مسلط بودن به علم ادبیات عرب است.
یکی از مباحث علم ادبیات عرب بحث (توابع) است که در این مقاله به آن اشاره میشود.
* تعریف توابع:
پنج چیز است که در اعراب از اسمی که قبل ازخودشان است تبعیت میکند که به آنها توابع میگویند:
1) نعت
2) تاکید
3) عطف بیان
4) عطف نسق
5) بدل
شیخ بهایی در کتاب صمدیه توابع را اینطور تعریف میکند:
“کل فرع اعرب باعراب سابقه و هی خمسه”
* نعت
نعت تابعی است که تمام کننده متبوعش میباشد با بیان معنایی که در متبوع یا در متعلق متبوعش است.
به عبارتی دیگر نعت آن تابعی است که مکمل متبوعش است به وسیله بیان صفتیاز صفات متبوعش یا صفتی از صفات متعلق متبوعش
مورد اول مانند: مررت برجل الکریم
مورد دوم مانند: مررت برحل کریم ابوه
شیخ بهایی در کتاب صمدیه نعت را اینطور تعریف میکند:
“و هو ما دل علی معنی فی متبوعه مطلقا… و یتبعه اعرابا و تعریفا و تنکیرا وافرادا و تثنیه وجمعا و تذکیرا وتانیثا…”
* تاکید:
دومین قسم از اقسام توابع تاکید است. تاکید تابعی است که مقصود از آن باقی گذاشتن متبوع بر ظاهرش میباشد.
مانند: جاء زید زید
اقسام تاکید:
معنوی: به وسیله الفاظ خاص تاکید میشوند:
• تاکید به نفس و عین
• تاکید به کل و جمیع
• تاکید به کلا و کلتا
• تاکید به عامه
• تاکید به اجمع و جمعاء و اجمعون و جمع بعد از کل
• تاکید به اجمع و جمعاء و اجمعون و جمع بدون لفظ کل
• تاکید به اکتع و نظایرش بعد اجمع
لفظی: برای تاکید موکد تکرار میشود:
• مفرد
o تکرار لفظ موکد خواه در اسم باشد خواه در فعل باشد.
o تکرار مرادف موکد خواه در اسم باشد خواه در فعل باشد.
• جمله
o عطف جمله مکرر به وسیله فا یا ثم
o بدون عطف
شیخ بهایی در کتاب صمدیه تاکید را اینطور تعریف میکند:
“و هو تابع يفيد تقرير متبوعه، او شمول الحكم لافراده، و هو: امّا لفظىّ؛ و هو اللفظ المكرّر، او معنوىّ، و الفاظه: «النفس» و «العين» و يطابقان المؤكّد فى غير التثنية، و هما فيها كالجمع، تقول: جائنى زيد نفسه، و الزّيدان انفسهما، و الزّيدون انفسهم. و «كلا» و «كلتا» لمثنّى و «كلّ» و «جميع» و «عامّة» لغيره من ذى اجزاء يصحّ افتراقها، و لو حكما، نحو: اشتريت العبد كلّه، و يتّصل بضمير مطابق للمؤكّد، و قد يتبع «كلّ» باجمع و اخواته”.
* عطف بیان
تابعی است شبیه صفت در این که متبوع به وسیله آن روشن میشود. یعنی مانند نعت برای توضیح یا تخصیص متبوع میآید.
فرق میان عطف بیان با صفت آن است که صفت یا مشتق یا موول به مشتق است اما عطف بیان همیشه جامد است.
شیخ بهایی در کتاب صمدیه عطف بیان را اینطور تعریف میکند:
“الخامس: عطف البيان و هو تابع يشبه الصّفة فى توضيح متبوعه، نحو: جاء زيد اخوك، و يتبعه فى اربعة من عشرة، كالنّعت، و يفترق عن البدل فى نحو: هند قام ابوها زيد، لانّ المبدل منه مستغنى عنه، و هنا لا بدّ منه. و فى نحو: يا زيد الحارث، و جاء الضّارب الرّجل زيد لانّ البدل فى نيّة تكرار العامل، و يا الحارث و الضّارب زيد ممتنعان”
* عطف نسق:
تابعی است که تبعیت آن به سبب حرف میباشد
اقسام حروف عطف:
• حروفی که معطوف را با معطوف علیه در لفظ (اعراب) و معنا (حکم) شریک میگردانند.
واو ثم فاء حتی
• حروفی که معطوف را با معطوف علیه در لفظ تنها شریک میگردانند.
بل لا لکن لیس
معانی برخی حروف عطف:
واو >> برای مطلق جمع میآید.
فاء >> ترتیب = اتصال و تعقیب = سببیت
ثم >> ترتیب = انفصال و مهلت
حتی >> مطلق جمع = برخی: مفید ترتیب و…
شیخ بهایی در کتاب صمدیه عطف نسق را اینطور تعریف میکند:
“المعطوف بالحرف: و هو تابع بواسطة الواو او الفاء، او ثمّ او حتّى او ام او امّا، او او او بل او لا او لكنّ، نحو: جائنى زيد و عمرو، و جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلِينَ. ( و قد يعطف الفعل على اسم مشابه له و بالعكس، و لا يحسن العطف على المرفوع المتّصل، بارزا او مستترا، الّا مع الفصل بالمنفصل، او فاصل ما، او توسّط لا بين العاطف و المعطوف، نحو: جئت انا وزيد، و يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ، و ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا.”
* بدل
عبارت است از تابعی که به تنهایی و بدون واسطه مقصود به حکم میباشد. (حکمی که به متبوع و مبدل منه تعلق گرفته است.)
اقسام بدل:
• بدل کل از کل
• بدل بعض از کل
• بدل اشتمال
• بدل مباین
شیخ بهایی در کتاب صمدیه بدل را اینطور تعریف میکند:
الرّابع: البدل: و هو التابع المقصود اصالة بما نسب الى متبوعه، و هو بدل الكلّ من الكلّ، و البعض من الكلّ، و الاشتمال: و هو الذى اشتمل عليه المبدل منه، بحيث يتشوّق السّامع الى ذكره، نحو” يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ”
و البدل المباين :و هو ان ذكر للمبالغة، سمّى بدل البداء كقولك: حبيبى قمر شمس، و يقع من الفصحاء او لتدارك الغلط، فبدل الغلط نحو: جائنى زيد الفرس، و لا يقع من فصيح.
* نتیجه گیری:
مباحث مختلفی برای یادگرفتن علوم ادبیات عربی وجود دارد. یکی از آنها که به آن اشاره شد توابع است که به طور مختصر از منابع مختلفی آن را برسی کردیم.
در مورد توابع و احکام مختلف آن حرف های زیادی برای گفتن و نوشتن وجود دارد که اینجا جای آن نیست…
* منابع:
1) قرآن کریم
2) البهجه المرضیه
3) شرح ابن عقیل بر الفیه
4) فوائد الصمدیه
5) النهجه المرضیه فی شرح البهجه المرضیه
ثبت دیدگاه