حدیث روز
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً

شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳ Saturday, 27 July , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2534×
عنوان تحقیق:    بررسی کاربرد فعل مضارع درآیات  با محوریت سوره کهف  
سال تحصیلی: 1401-1400
گردآورنده :    امیرمحمد کماسی 
پایه تحصیلی:      پایه دوم
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
فهرست مطالب
مقدمه : 1
1 ) . بيان مسأله و تعيين قلمرو آن 1
2 ) . اهميّت و ضرورت تحقيق 1
3 ) . پيشينه تحقيق 2
4 ) . سؤالات تحقيق 2
5) . اهداف تحقيق 2
6) . فرضیه تحقيق 3
7) . روش تحقيق 3
فصل اول : مفاهيم و كليات
1) . مفاهيم : 5
1-1). کاربرد 5
1-2). فعل 5
1-3) . فعل مضارع 5
1-4). فعل معلوم 5
1-5). فعل مجهول 5
1-6). کهف 6
2 ).كليات : 6
2-1 ) . شمارگان سوره‌ی کهف 6
2-2) . نزول سوره‌ی کهف: 6
2-3) . نام‌های سوره‌ی کهف 6
فصل دوم : بررسی کاربرد فعل مضارع در سوره کهف
1). افعال مضارع در سوره کهف 8
2). شیوه ساختن فعل مضارع 22
3). حالات فعل مضارع 23
3-1). فعل حال و مستقبل 24
3-2). مضارع منفی 24
3-3). مضارع مجزوم 25
3-4).  مضارع منصوب 27
3-5). مضارع استفهامی 28
4). کاربرد فعل مضارع در معنای گذشته در سوره کهف 28
–  نتيجه گيري 32
فهرست منابع و مآخذ : 33
 
    مقدمه :
علم صرف یکی از علوم ادبی تأثیرگذار در فهم قرآن است. از آن رو که از اهداف اصلی فراگیری علوم ادبی، توانمندی در استفاده صحیح از منابع دینی است، توجه به مباحث کابردی به ویژه در منابع دینی بسیار ضروری می باشد.
تحقیق حاضر که کاربرد فعل مضارع در سوره کهف را مورد بررسی قرار می دهد؛ در راستای تحقق این هدف نوشته شده است. 
1 ) . بيان مسأله و تعيين قلمرو آن
بدون تردید فعل در زبان عربی کاربرد فراوانی داشته و اصلي‌ترين رکن جمله به شمار می‌رود؛ به گونه‌ای که نحويان حتی برای جمله‌های فاقد فعل نيز که کاربرد زيادی در زبان عربی ندارند، معمولاً افعال تقديری در نظر می‌گيرند. اما چون ما نسبت به این مسائل مهم کاربردی علم صرف و نحو در قرآن توجه نمی کنیم و در نتیجه فهم دقیق و عمیقی از آیات قرآن نداریم، اکنون این سوال مطرح می شود که فعل مضارع در سوره کهف، چه کاربردی دارد؟…. پس باید کاربرد مضارع در سوره کهف را مورد بررسی قرار دهیم.
2 ) . اهميّت و ضرورت تحقيق
     خداوند قرآن را براى هدایت بشر فرستاده است. شناخت قرآن و انس با قرآن امر مهم و قابل توجهی نزد ما مسلمانان است، پس اگر بخواهیم آیات قرآن را بفهمیم و به آن عمل کنیم، به قواعد علم صرف و نحو و … نیاز داریم تا فهم دقیقی ازآیات قرآن داشته باشیم. اگر نسبت به کاربرد این قواعد در آیات قرآن بی تفاوت باشیم، فهم عمیقی ازآیات قرآن نخواهیم داشت. در نتیجه منجر به عمل نکردن به معارف آیات قرآن خواهد شد. پس لازم و ضروری است که در مورد این مسئله تحقیق شود و آن را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
3 ) . پيشينه تحقيق
قطعاً در میان آثار دانشمندان قدیم به ویژه در میان اهل بلاغت، و همین طور برخی از مفسرین نیز به این موضوع، البته به طور مختصر و پراکنده پرداخته شده است، اما هیچ تحقیق مستقلی در قالب مقاله یا کتاب در این باره منتشر نشده است. در کتاب های صرفی و نحوی تمام قواعد در مورد کاربرد فعل مضارع گفته شده است، اما من می خواهم این قواعد را در آیات قرآن در سوره کهف مورد بررسی قرار دهم. 
4 ) . سؤالات تحقيق
1) سؤال اصلی: فعل مضارع در سوره کهف، چه کاربردی دارد؟ 
2) سؤالات فرعی:  
2-1).  فعل مضارع معلوم در سوره کهف، چه کاربردی دارد؟ 
2-2).  فعل مضارع مجهول در سوره کهف، چه کاربردی دارد؟
5) . اهداف تحقيق
1)  اهداف كلي :  شناسایی کاربرد فعل مضارع در سوره کهف. 
2) اهداف جزئي : 
2-1).  شناسایی کاربرد فعل مضارع معلوم در سوره کهف. 
2-2). شناسایی کاربرد فعل مضارع مجهول در سوره کهف. 
6) . فرضیه تحقيق
به نظر می رسد که فعل مضارع فراوانی در سوره کهف به کار رفته است که با کاربرد قواعد صرفی و نحوی آنها، ‌ فهم عمیق آیات را برای ما آسان می کند. 
7) . روش تحقيق
روش و ابزارگردآوري اطلاعات به روش کتابخانه اي، استنادی و تحلیلی است. در این روش پس از جمع آوری اطلاعات لازم و ثبت اسناد مربوطه به بررسی کاربرد فعل مضارع در آیات با محوریت سوره کهف می پردازم.    
   
        فصل اول  
   
    
          
مفاهيم و كليات
 
1) . مفاهيم :
1-1). کاربرد
کاربرد در لغت به معنای به کار بردن و بهره بردن آمده است. 
1-2). فعل
فعل کلمه ای است که بر معنای مستقلی دلالت کند و آن معنا، با یکی از زمان های سه گانه (گذشته، حال، آینده) همراه باشد. مانند: (ضَرَبَ، یَضرِبُ ، اِضرِب).   
 فعل کلمه ای است که بر معنای مستقلی دلالت کند و آن معنا مقترن به یکی از زمان های سه گانه باشد، مثل: نصر: یاری کرد،  ینصر: یاری می کند، انصر: یاری کن.   
1-3) . فعل مضارع
فعلی که با ساختار خود بر وقوع حَدث در زمان حال یا آینده دلالت دارد، «فعل مضارع» نامیده می شود.  
1-4). فعل معلوم
فعل معلوم فعلی است که فاعل از کلام ذکر شده باشد. مانند:  (ضَرَبَ زَیدٌ بَکراً،  زید بکر را زد).     
1-5). فعل مجهول
«فعل مجهول» فعلی است که فاعل آن در جمله ذکر نشده باشد و به مفعول نسبت داده شود و چون این مفعول به جای فاعل قرار می‌گیرد، به آن «نائب فاعل» گفته می شود. بنابراین فعلی را می توان مجهول کرد که متعدی بنفسه یا به حرف جر باشد.      
فعل مجهول فعلی است که فاعل ذکر نشود و به مفعول نسبت داده شود. در این صورت مفعول را چون به جای فاعل گذاشته شده است «نائب فاعل» می گویند. مانند:  (ضُرِبَ بَکرٌ، بکر زده شد). فعل مجهول را مستقیماً از مصدر نمی گیریم بلکه ماضی آن از ماضی معلوم و مضارع آن از مضارع معلوم و امر آن از مضارع مجهول می گیریم.    
1-6). کهف
کهْف به معنای غار و شکاف کوه است و نام‌گذاری این سوره بر اساس آیات 9 تا 26 این سوره است که داستان اصحاب کهف، یعنی آن غارنشینان یکتاپرست را مطرح کرده است.  
   2 ).كليات :
2-1 ) . شمارگان سوره‌ی کهف
سوره‌ی کهف دارای 110 آیه، 1579 کلمه و 6360 حرف است.   
سوره‌ی کهف 438 فعل دارد که 242 فعل؛ فعل ماضی و 171 فعل؛ فعل مضارع و 25 فعل؛ فعل امر است.
2-2) . نزول سوره‌ی کهف:
این سوره در مکه بر پیامبر نازل شده و شصت و هشتمین سوره در ترتیب نزول است (بعد از سوره‌ی غاشیه و قبل از سوره‌ی نحل)، ولی در چینش کنونی قرآن هیجدهمین سوره به شمار می‌آید.   
2-3) . نام‌های سوره‌ی کهف
نام‌های این سوره عبارت‌اند از: «کَهْف»، «اصحابُ الکهف» و «حائِله». 
 
       فصل دوم   
بررسی کاربرد فعل مضارع در سوره کهف       
1). افعال مضارع در سوره کهف 
  افعال مضارعی که در سوره کهف آمده است؛ 171 مورد است که عبارتند از :
«{یَجْعَلْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر
{لِیُنْذِرَ} (ل) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر 
{وَیُبَشِّرَ} (و) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر  
{یَعْمَلُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{وَیُنْذِرَ} (و) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر
{تَخْرُجُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هی) در تقدیر 
{یَقُولُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{یُؤْمِنُوا} فعل مضارع مجزوم به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل 
{لِنَبْلُوَهُمْ} (ل) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر
{لِنَعْلَمَ} (ل) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر
{نَقُصُّ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر
{لَنْ} حرف نصب {نَدْعُوَا} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر
{یَأْتُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{یَعْبُدُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل 
{یَنْشُرْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون 
{وَیُهَیِّئْ} (و) حرف عطف / فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر
{وَتَرَی} (و) حرف استیناف / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر 
{تَتَزاوَرُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هی) در تقدیر 
{تَقْرِضُهُمْ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (هی) در تقدیر 
 {یَهْدِ} فعل مضارع مجزوم به حذف حرف عله (ی) 
{یُضْلِلْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر 
{فَلَنْ} (ف) رابط جواب برای شرط / حرف نصب {تَجِدَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر 
{وَتَحْسَبُهُمْ} (و) حرف عطف / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر 
{وَنُقَلِّبُهُمْ} (و) حرف عطف / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر
{لِیَتَسائَلُوا} (ل) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{فَلْیَنْظُرْ} (ف) حرف عطف / (ل) امر / فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر 
{فَلْیَأْتِکُمْ} (ف) حرف عطف / (ل) امر / فعل مضارع مجزوم به حذف حرف عله (ی) / (ک) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر 
{وَلْیَتَلَطَّفْ} (و) حرف عطف / (ل) امر / فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر
 {وَلا} (و) حرف عطف / حرف جزم {یُشْعِرَنَّ} فعل مضارع، مبنی بر فتحه / نون تأکید ثقلیه / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر
{یَظْهَرُوا} فعل مضارع مجزوم به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / خبر إنَّ محذوف 
{یَرْجُمُوکُمْ} فعل مضارع مجزوم به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / (ک) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به 
{أَوْ} حرف عطف {یُعِیدُوکُمْ} فعل مضارع مجزوم به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / (ک) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به 
{وَلَنْ} (و) حرف عطف / حرف نصب {تُفْلِحُوا} فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{لِیَعْلَمُوا} (ل) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل 
{یَتَنازَعُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{لَنَتَّخِذَنَّ} (ل) حرف قسم / فعل مضارع، مبنی بر فتحه / نون تأکید ثقلیه / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر
{سَیَقُولُونَ} (س) حرف استقبال / فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / مبتدا مقدّر یا محذوف یا در محل 
{وَیَقُولُونَ} (و) حرف عطف / فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / مبتدا مقدّر یا محذوف یا در محل 
{وَیَقُولُونَ} (و) حرف عطف / فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / مبتدا مقدّر یا محذوف یا در محل
{ما} حرف نفی غیر عامل {یَعْلَمُهُمْ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به 
{فَلا} (ف) رابط جواب برای شرط / حرف جزم {تُمارِ} فعل مضارع مجزوم به حذف حرف عله (ی) / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر 
{وَلا} (و) حرف عطف / حرف جزم {تَسْتَفْتِ} فعل مضارع مجزوم به حذف حرف عله (ی) / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{وَلا} (و) حرف عطف / حرف جزم {تَقُولَنَّ} فعل مضارع، مبنی بر فتحه / نون تأکید ثقلیه / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{أَنْ} حرف نصب {یَشاءَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری 
{أَنْ} حرف نصب {یَهْدِیَنِ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / (ن) حرف وقایه / (ی) محذوف در محل نصب، مفعولٌ به
{وَلا} (و) حرف عطف / حرف نفی غیر عامل {یُشْرِکُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر {فِی} حرف جر
{وَلَنْ} (و) حرف عطف / حرف نصب {تَجِدَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{یَدْعُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل 
{یُرِیدُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل 
{وَلا} (و) حرف عطف / حرف جزم {تَعْدُ} فعل مضارع مجزوم به حذف حرف عله (و) 
{تُرِیدُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر 
{وَلا} (و) حرف عطف / حرف جزم {تُطِعْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{فَلْیُؤْمِنْ} (ف) رابط جواب برای شرط / (ل) امر / فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر 
{فَلْیَکْفُرْ} (ف) رابط جواب برای شرط / (ل) امر / فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر 
{وَإِنْ} (و) حرف عطف / حرف شرط جازم {یَسْتَغِیثُوا} فعل مضارع مجزوم به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل 
{یُغاثُوا} فعل مضارع مجزوم به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع، نائب فاعل 
{یَشْوِی} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر
{لا} حرف نفی غیر عامل {نُضِیعُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر
{تَجْرِی} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری 
{یُحَلَّوْنَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع، نائب فاعل 
{وَیَلْبَسُونَ} (و) حرف عطف / فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{وَلَمْ} (و) حرف عطف / حرف جزم {تَظْلِمْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (هی) در تقدیر
{یُحاوِرُهُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر 
{ما} حرف نفی غیر عامل {أَظُنُّ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر 
{أَنْ} حرف نصب {تَبِیدَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری
{وَما} (و) حرف عطف / حرف نفی غیر عامل {أَظُنُّ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر 
{لَأَجِدَنَّ} (ل) حرف قسم / فعل مضارع، مبنی بر فتحه / نون تأکید ثقلیه / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر
{یُحاوِرُهُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر / خبر در تقدیر یا محذوف یا در محل
{وَلا} (و) حرف عطف / حرف نفی غیر عامل {أُشْرِکُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر
{إِنْ} حرف شرط جازم {تَرَنِ} فعل مضارع مجزوم به حذف حرف عله (ی) / (ن) حرف وقایه / (ی) محذوف در محل نصب، مفعولٌ به
{أَنْ} حرف نصب {یُؤْتِیَنِ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / (ن) حرف وقایه / (ی) محذوف در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر / خبر عسی محذوف 
{وَیُرْسِلَ} (و) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر 
{فَتُصْبِحَ} (ف) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / اسم أصبح، ضمیر مستتر (هی) در تقدیر
{أَوْ} حرف نصب {یُصْبِحَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری 
{فَلَنْ} (ف) حرف عطف / حرف نصب {تَسْتَطِیعَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{یُقَلِّبُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر / خبر أصبح محذوف 
{وَیَقُولُ} (و) حرف عطف / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر 
{لَمْ} حرف جزم {أُشْرِکْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر / خبر لیت محذوف
{وَلَمْ} (و) حرف استیناف / حرف جزم {تَکُنْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون 
{یَنْصُرُونَهُ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به
{تَذْرُوهُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به
{نُسَیِّرُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر 
{وَتَرَی} (و) حرف عطف / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر 
 {فَلَمْ} (ف) حرف عطف / حرف جزم {نُغادِرْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر
{أَلَّنْ} حرف مشبه بالفعل (أن) مخففّه از مثقلّه / (لن) حرف نصب / اسم أنْ محذوف {نَجْعَلَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر / خبر أنْ محذوف
{فَتَرَی} (ف) حرف عطف / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر 
{وَیَقُولُونَ} (و) حرف عطف / فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل 
{لا} حرف نفی غیر عامل {یُغادِرُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر 
{وَلا} (و) حرف استیناف / حرف نفی غیر عامل {یَظْلِمُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری
{أَفَتَتَّخِذُونَهُ} همزه (أ) حرف استفهام / (ف) حرف استیناف / فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به
{یَقُولُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر {نادُوا} فعل امر، مبنی بر حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{فَلَمْ} (ف) حرف عطف / حرف جزم {یَسْتَجِیبُوا} فعل مضارع مجزوم به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{وَلَمْ} (و) حرف عطف / حرف جزم {یَجِدُوا} فعل مضارع مجزوم به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{أَنْ} حرف نصب {یُؤْمِنُوا} فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل 
{وَیَسْتَغْفِرُوا} (و) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل 
{أَنْ} حرف نصب {تَأْتِیَهُمْ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل (منع) در محل رفع 
{أَوْ} حرف نصب {یَأْتِیَهُمُ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به
{وَما} (و) حرف عطف / حرف نفی غیر عامل {نُرْسِلُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر 
{وَیُجادِلُ} (و) حرف استیناف / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری 
{لِیُدْحِضُوا} (ل) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{أَنْ} حرف نصب {یَفْقَهُوهُ} فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به 
{وَإِنْ} (و) حرف عطف / حرف شرط جازم {تَدْعُهُمْ} فعل مضارع مجزوم به حذف حرف عله (و) / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر 
{فَلَنْ} (ف) رابط جواب برای شرط / حرف نصب {یَهْتَدُوا} فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{لَوْ} حرف شرط غیر جازم {یُؤاخِذُهُمْ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر
{لَنْ} حرف نصب {یَجِدُوا} فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{لا} حرف نفی غیر عامل {أَبْرَحُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر
 {حَتَّی} حرف نصب {أَبْلُغَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر 
{أَوْ} حرف نصب {أَمْضِیَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر
{أَنْ} حرف نصب {أَذْکُرَهُ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر
{نَبْغِ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر / خبر کان، محذوف یا در تقدیر
{هَلْ} حرف استفهام {أَتَّبِعُکَ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ک) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر 
{أَنْ} حرف نصب {تُعَلِّمَنِ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / (ن) حرف وقایه / (ی) محذوف در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{لَنْ} حرف نصب {تَسْتَطِیعَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر / خبر إنَّ محذوف
{تَصْبِرُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر 
{لَمْ} حرف جزم {تُحِطْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{سَتَجِدُنِی} (س) حرف استقبال / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ن) حرف وقایه / (ی) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{وَلا} (و) حرف عطف / حرف نفی غیر عامل {أَعْصِی} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر
{فَلا} (ف) رابط جواب برای شرط / حرف جزم {تَسْئَلْنِی} فعل مضارع، مجزوم به سکون / (ن) حرف وقایه / (ی) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر 
{حَتَّی} حرف نصب {أُحْدِثَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر
{لِتُغْرِقَ} (ل) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{أَلَمْ} همزه (أ) حرف استفهام / حرف جزم {أَقُلْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر 
{لَنْ} حرف نصب {تَسْتَطِیعَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر / خبر إنَّ محذوف
{لا} حرف جزم {تُؤاخِذْنِی} فعل مضارع، مجزوم به سکون / (ن) حرف وقایه / (ی) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر 
{وَلا} (و) حرف عطف / حرف جزم {تُرْهِقْنِی} فعل مضارع، مجزوم به سکون / (ن) حرف وقایه / (ی) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{أَلَمْ} همزه (أ) حرف استفهام / حرف جزم {أَقُلْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر 
{لَنْ} حرف نصب {تَسْتَطِیعَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر / خبر إنَّ محذوف 
{فَلا} (ف) رابط جواب برای شرط / حرف جزم {تُصاحِبْنِی} فعل مضارع، مجزوم به سکون / (ن) حرف وقایه / (ی) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{أَنْ} حرف نصب {یُضَیِّفُوهُما} فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به 
{یُرِیدُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر 
{أَنْ} حرف نصب {یَنْقَضَّ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر
{سَأُنَبِّئُکَ} (س) حرف استقبال / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ک) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر 
{لَمْ} حرف جزم {تَسْتَطِعْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{یَعْمَلُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{أَنْ} حرف نصب {أَعِیبَها} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر
{یَأْخُذُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر
{أَنْ} حرف نصب {یُرْهِقَهُما} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر
{أَنْ} حرف نصب {یُبْدِلَهُما} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به
{أَنْ} حرف نصب {یَبْلُغا} فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (ا) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{وَیَسْتَخْرِجا} (و) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (ا) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{لَمْ} حرف جزم {تَسْطِعْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{وَیَسْئَلُونَکَ} (و) حرف استیناف / فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / (ک) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به
{سَأَتْلُوا} (س) حرف استقبال / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر
{تَغْرُبُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هی) در تقدیر
{أَنْ} حرف نصب {تُعَذِّبَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر 
{أَنْ} حرف نصب {تَتَّخِذَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر
{فَسَوْفَ} (ف) رابط جواب برای شرط / حرف استقبال {نُعَذِّبُهُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر 
{یُرَدُّ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / نائب فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر 
{فَیُعَذِّبُهُ} (ف) حرف عطف / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ه) ضمیر متصل در محل جر، مضاف الیه / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر
{وَسَنَقُولُ} (و) حرف عطف / (س) حرف استقبال / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر
{تَطْلُعُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هی) در تقدیر
{لَمْ} حرف جزم {نَجْعَلْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر
{لا} حرف نفی غیر عامل {یَکادُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع، اسم کاد 
{یَفْقَهُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / خبر کاد محذوف
{نَجْعَلُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر 
{أَنْ} حرف نصب {تَجْعَلَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (أنت) در تقدیر 
{أَجْعَلْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر
{أُفْرِغْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (أنا) در تقدیر {عَلَیْهِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور
{أَنْ} حرف نصب {یَظْهَرُوهُ} فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / (ه) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به
{یَمُوجُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر {فِی} حرف جر
{لا} حرف نفی غیر عامل {یَسْتَطِیعُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل / خبر کان، محذوف یا در تقدیر
{أَنْ} حرف نصب {یَتَّخِذُوا} فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{نُنَبِّئُکُمْ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / (ک) ضمیر متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر
{یَحْسَبُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل 
{یُحْسِنُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{فَلا} (ف) حرف عطف / حرف نفی غیر عامل {نُقِیمُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (نحن) در تقدیر
{لا} حرف نفی غیر عامل {یَبْغُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمیر متصل در محل رفع و فاعل
{أَنْ} حرف نصب {تَنْفَدَ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهری یا تقدیری
{یُوحی} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری {إِلَیَّ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور
{یَرْجُوا} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهری یا تقدیری / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر
{فَلْیَعْمَلْ} (ف) رابط جواب برای شرط / (ل) امر / فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر 
{وَلا} (و) حرف عطف / حرف جزم {یُشْرِکْ} فعل مضارع، مجزوم به سکون / فاعل، ضمیر مستتر (هو) در تقدیر».  
2). شیوه ساختن فعل مضارع 
صیغه اول مضارع ثلاثی مجرد دارای سه وزن «یَفعلُ، یَفعِلُ و یَفعُلُ» است؛ مانند: «یَعلَمُ، یَضرِبُ و یَکبُرُ»  که بنا بر نظر مشهور، از صیغه اول ماضی آن گرفته شده است.
 صیغه های دوم تا چهاردهم مضارع، با اضافه کردن ضمیر فاعلی به صیغه اول آن، تغییر حروف مضارع و تبدیل ضمه به نون؛ ساخته می‌شود.
نکته: حروفی که در ابتدای صیغه های فعل مضارع قرار می‌‌گیرند ( یـ ، تـ ، أ ، ن )،  «حروف مضارعه» یا «حروف أتَیْنَ» نامیده می شود.  
3). حالات فعل مضارع 
فعل مضارع دارای پنج جهت و خاصیت است که عبارتند از:
1. می تواند در زمان حال یا آینده استعمال شود. 
2. مثبت است یعنی دلالت بر واقع شدن می‌کند، نه واقع نشدن.
3.  مرفوع است.
 4. معنای آن خبری است و از تحقق چیزی خبر می دهد.     
5. معنی را به طور ساده و بدون تأکید بیان می‌کند.  
گاهی به اول یا آخر فعل مضارع چیزی اضافه می شود که موجب از بین رفتن بعضی از خواص فوق می گردد. این چیزها به ترتیب تأثیر در جهات مذکور، عبارتند از: ۱. حروف تعیین، 2. حروف نفی 3. حروف جزم و حروف نصب 4. حروف استفهام 5. حروف تأکید.
 بنا براین، هر دسته از این حروف حالت خاصی به فعل مضارع می‌دهند که آن را در معیّت با حروف تعیین «فعل حال یا مستقبل» و با حروف نفی «مضارع منفی» و با حروف جزم «مضارع مجزوم» و با حروف نصب «مضارع منصوب» و با حروف استفهام «مضارع استفهامی» و با حروف تأکید «مضارع مؤکد» می نامند.    اینک هر کدام را در بحثی توضیح می دهیم: 
3-1). فعل حال و مستقبل
هرگاه در اول فعل مضارع لام مفتوحه درآید مختص به زمان حال می شود. مانند:     و اگر اول آن سین مفتوحه یا سوف درآید به زمان مستقل اختصاص می‌یابد. مانند:
«قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَاباً نُکْراً »؛  
گفت: «اما کسی را که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد؛ سپس به سوی پروردگارش بازمی‌گردد، و خدا او را مجازات شدیدی خواهد کرد!
«وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْراً »؛   
و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشی نیکوتر خواهد داشت؛ و ما دستور آسانی به او خواهیم داد.»
سین در آینده نزدیک و سوف در آینده دور به کار می رود. به این حروف از این جهت که زمان مضارع را معین می کنند، «حروف تعیین» می توان گفت. به سین و سوف «حروف تنفیس» نیز گفته می شود. (تنفیس به معنای وسعت دادن است). 
لام مفتوحه اقسام دیگری نیز دارد که در نحو از آن بحث می شود.
3-2). مضارع منفی
حروف نفی عبارتند از «ما» و «لا» که بر سر مضارع در آمده و معنی آن را منفی می کنند : « یَضرِبُ؛ یعنی می زند، ما یَضرِبُ یا لا یَضرِبُ؛ یعنی نمی زند. حروف نفی به مضارع اختصاص ندارند و بر سر فعل ماضی نیز درآمده، معنی آن را منفی می کنند.   
 در آمدن «ما» بر سر فعل ماضی بدون شرط است. مانند: « ما ضَرَبَ؛ یعنی نزد». و «لا» درصورتی بر سر آن در می آید که دو فعل ماضی در یک جمله آمده باشد و ما هر دو را بخواهیم منفی کنیم. مانند: « فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّی» یعنی تصدیق نکرد و نماز نخواند.
3-3). مضارع مجزوم
حروف جزم فعل مضارع عبارتند از:  «لم، لمّا، لام امر، لاء نهی و اداة شرط»، که بر سر فعل مضارع در آمده آن را مجزوم می کنند. و همینطور سایر حروف جزم. و مجهول فعل مضارع مانند ما معلوم آن است.حروف فوق علاوه بر جزم که اثر لفظی است در معنای فعل مضارع نیز اثر می‌گذارند و اثر معنوی آنها از این قرار است:
 «لم و لما» معنی مضارع را به ماضی تبدیل کرده آن را منفی می کنند.    مثلاً :  « ……. مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً »؛  آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی، و لمّا یَضرِب؛ یعنی هنوز نزده است.    مضارع منفی  به لم و لما را «فعل جحد» نیز می‌گویند.
لام امر معنی خبری فعل مضارع را به انشایی _ که در اینجا طلب انجام است_  تبدیل می کند،    مانند: 
«…….. فَلْيَنْظُرْ أَيُّهَا أَزْکَى طَعَاماً فَلْيَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لاَ يُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَداً »؛  
……. باید بنگرد که کدامشان طعام پاکیزه‌تر و حلال‌تر دارند تا از آن روزیی برایتان فراهم آرد و باید با دقت و ملاحظه این کار را انجام دهد و نباید هیچ‌کس را از حال شما آگاه سازد.
مضارع مدخول لام امر را «فعل امر» می گویند.    
لاء نهی نیز معنی خبری فعل مضارع را به انشایی _که در اینجا بازداشتن از انجام فعل است_ تبدیل می کند. مانند: «لا یَضرِب؛ یعنی نزد».  فعل مضارع مدخول لاء نهی را «فعل نهی» می گویند.
اداة شرط    بر دو قسم است:  بعضی فعل مضارع را مختص به آینده و بعضی دیگر معنای آن را ماضی می کند نوع اول مانند «إن» و نوع دوم مانند «لو» می گوییم: « إن تَضرِب أضرِب؛ اگر بزنی می زنم» و « لو تَضرِب أضرِب؛ اگر زده بودی می زدم».  
«قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلاَ تَسْأَلْنِي عَنْ شَيْ‌ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً »؛   
آن عالم گفت: پس اگر تابع من شدی دیگر از هر چه من کنم هیچ سؤال مکن تا وقتی که من خود تو را از آن راز آگاه سازم.
حروف جزم مختصّ به فعل مضارع اند، به استثناء اداة شرط که بر ماضی نیز داخل می شود و آنرا محلاً  مجزوم می کند.
تنبیه:  ادوات شرط منحصر به حروف نیستند بلکه اسماء چندی بنام اسماء شرط داریم که آنها نیز بر سر فعل در آمده آن را مجزوم می کنند. مجموع حروف جزم و ادوات شرط را «عوامل جزم» نیز نامیده اند.
3-4).  مضارع منصوب
حروف نصب عبارتند از:  «أن، لن، کی، إذن»  که در اول فعل مضارع درآمده، آن را منصوب می‌کنند. نصب فعل‌مضارع چنین است که در صیغه های 1، 4، 7،  ۱۳ و ۱۴  لام الفعل مفتوح می‌شود و از تثنیه ها و جمع های مذکر و مفرد مونث مخاطب نون عوض رفعی می‌افتد.   
 و همینطور از سایر حروف نصب و مانند مضارع معلوم است مضارع مجهول. 
حروف نصب در معنای فعل مضارع نیز مؤثر اند: «أن» فعل مضارع را تأویل به مصدر می‌برد؛ یعنی معنایی به آن می دهد که می توان به جای آن دو، مصدر آن فعل را گذاشت مانند:
«أَمَّا السَّفِينَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَ کَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِکٌ يَأْخُذُ کُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً »؛   
اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‌کردند؛ و من خواستم آن را معیوب کنم؛ (چرا که) پشت سرشان پادشاهی (ستمگر) بود که هر کشتی (سالمی) را بزور میگرفت!
«لن» معنای مضارع را مختص به مستقبل کرده، آن را منفی می کند. مانند: 
«إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْکُمْ يَرْجُمُوکُمْ أَوْ يُعِيدُوکُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً »؛   
چرا که اگر آنان از وضع شما آگاه شوند، سنگسارتان می‌کنند؛ یا شما را به آیین خویش بازمی‌گردانند؛ و در آن صورت، هرگز روی رستگاری را نخواهید دید!» 
 «کی» فعل مضارع را علت ماقبل قرار می دهد.  «إذن» فعل مضارع را جزاء یا جواب مطلب معهودی قرار می دهد. مثلاً در جواب کسی که گفته است: «أَزورُکَ» می گوییم «إِذَن أکرِمَکَ». 
حروف ناصبه مختص به مضارع اند و برماضی و امر داخل نمی شوند.
3-5). مضارع استفهامی
حروف استفهام عبارتند از:  «همزه و هَل» که بر سر فعل مضارع در آمده؛ معنای خبری آن را به انشائی_ که در اینجا سوال است_ تبدیل می کنند، «هَل» علاوه بر اثر مذکور مضارع را مختص به استقبال نیز می کند. حروف استفهام اثر لفظی در فعل  مضارع ندارند. می گوییم: «أَتَذهَبُ؛ آیا می روی؟ هَل تَذهَبُ؛ آیا خواهی رفت؟ 
«قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً »؛   
موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟»
«قَالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً »؛  
گفت: «آیا نگفتم تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی؟!»
4). کاربرد فعل مضارع در معنای گذشته در سوره کهف 
مهمترین موردی که فعل مضارع در معنای گذشته به کار رفته، بعد از « لَمْ» و «لَمّا» است؛  مانند:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً »؛    
حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده (برگزیده) اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد…
«فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»؛     
گویی می‌خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!
«کِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ فَجَّرْنَا خِلاَلَهُمَا نَهَراً »؛   
هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه‌های فراوان،) و چیزی فروگذار نکرده بود؛ و میان آن دو، نهر بزرگی جاری ساخته بودیم.
«وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ کَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَ هِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّي أَحَداً »؛   
(به هر حال عذاب الهی فرا رسید،) و تمام میوه‌های آن نابود شد؛ و او بخاطر هزینه هایی که در آن صرف کرده بود، پیوسته دستهای خود را به هم می‌مالید -در حالی که تمام باغ بر داربستهایش فرو ریخته بود- و می‌گفت: «ای کاش کسی را همتای پروردگارم قرار نداده بودم!»
«وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ مَا کَانَ مُنْتَصِراً »؛    
و گروهی نداشت که او را در برابر (عذاب) خداوند یاری دهند؛ و از خودش (نیز) نمی‌توانست یاری گیرد.
«وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً »؛  
و روزی را به خاطر بیاور که کوه‌ها را به حرکت درآوریم؛ و زمین را آشکار (و مسطح) می‌بینی؛ و همه آنان [= انسانها] را برمی‌انگیزیم، و احدی از ایشان را فروگذار نخواهیم کرد!
«وَ يَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَکَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَ جَعَلْنَا بَيْنَهُمْ مَوْبِقاً »؛  
و (یاد آر) روزی که خدا به کافران گوید: اکنون آنان را که شریک من گمان داشتید بخوانید (تا به فریاد شما رسند) ، آنها بخوانند و هیچ یک اجابت نکنند، و میان همه آنها (یعنی مشرکان و معبودانشان) جایگاهی سخت مهلک مقرر سازیم. 
«وَ رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُوَاقِعُوهَا وَ لَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفاً »؛   
و آن‌گاه مردم بدکار آتش دوزخ را به چشم مشاهده کنند و بدانند که در آن خواهند افتاد و از آن ابدا مفرّی ندارند.
 « وَ کَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً »؛    
و چگونه می‌توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی؟!
«قَالَ هذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَ بَيْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً »؛  
او گفت: «اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده؛ اما بزودی راز آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی، به تو خبر می‌دهم.
«وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ کَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا وَ کَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَ يَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذلِکَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً »؛    
و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود؛ و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحی بود؛ و پروردگار تو می‌خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند؛ این رحمتی از پروردگارت بود؛ و من آن (کارها) را خودسرانه انجام ندادم؛ این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی!»
«حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْراً »؛    
تا به خاستگاه خورشید رسید؛ (در آن جا) دید خورشید بر جمعیّتی طلوع می‌کند که در برابر (تابش) آفتاب، پوششی برای آنها قرار نداده بودیم (و هیچ گونه سایبانی نداشتند).
–  نتيجه گيري
مفاهیم ومعانی درهرزبان برمحمل الفاظ نهاده شده است والفاظ هنگامی که درجمله قرارگیرند به یاری قواعد دستوری می تواند معانی درست و رسا پیدا کند. از این رو؛ فعل در زبان عربی کاربرد فراوانی داشته و اصلی‌ترین رکن جمله به شمار می‌رود؛ نکته دیگر آن که افعال عربی در یک دسته‌بندی کلی به دو گونه ماضی و مضارع تقسیم شده و تمام گونه‌های دیگر از تقسیمات مضارع به شمار می‌روند. به هر روی در سوره کهف نزدیک به 438 فعل بکار رفته است که 171 فعل آن؛ فعل مضارع است.
بنابراین؛ فعل مضارع با همه مشتقاتش در گونه های کاملاً متفاوتی بکار می‌روند که زمان در آن نقشی ایفا نمی‌کند. از همین روی مشتقات فعل مضارع به راحتی با تغییرات اندکی قابل استعمال در هر سه زمان گذشته و حال و آینده هستند. کاربرد فعل مضارع در معنای گذشته، در سوره کهف بیان شده است.  
فهرست منابع و مآخذ :
* قرآن کریم
1. جرجانی، میر سید شریف علی، «شرح أمثله»، چاپ اول، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانه اي قائمیه اصفهان، اصفهان، 1398 هـ ش.
2. ــــــــــــــــــ ، «صرف میر»، چاپ اول، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانه اي قائمیه اصفهان، اصفهان، 1398 هـ ش.
3. جزایری، سیدحمید، «دانش صرف»، چاپ پنجم، انتشارات نصایح، قم، تابستان 1398 هـ ش.
4. رضایی‌اصفهانی، محمدعلی، «تفسیر قرآن مهر ویژه جوانان»، چاپ اول، انتشارات پژوهش‌های تفسیر و علوم قرآن، قم، 1387 هـ ش.
5. صحرائی، فاطمه، «اعراب آیات القرآن الکریم»، چاپ اول، ناشر چاپی: (آیات، اهواز)، ناشر دیجیتالی: (مرکز تحقیقات رایانه اي قائمیه اصفهان)، 1384 هـ ش. 
6. طباطبایی، محمدرضا، «صرف ساده»، چاپ چهل و هشتم، مؤسسه انتشارات دارالعلم، قم، 1379 هـ ش.
7. فائزی نسب، داود، «صرف کاربردی در آیات و روایات»، چاپ اول، مرکز مدیریت حوزه های علمیه، قم، پاییز1399 هـ ش.
8. ملکی اصفهانی، سید محمود، «نحوه مقدماتی (روش نوین در آموزش علم نحو)»، چاپ سی ام(ویرایش جدید)، انتشارات دارالعلم، قم، زمستان 1396 هـ ش. 
 

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.