حدیث روز
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً

شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳ Saturday, 27 July , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2534×
أعلمیت چیست؟

تبیین مفهوم أعلمیت

و

آیا هنگام تقلید ، رعایت أعلمیت شرط است؟

 

حوزه علمیه حضرت بقیة الله الأعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

 

استاد راهنما جناب حجت الإسلام دهبان

 

پژوهشگر حسین وصالی ادب

طلبه سال ششم حوزه علمیه بقیة الله (عجل الله فرجه)

 
 

 
چکیده
 

 

مسئله‌ «تقلید از مجتهدین»  از مهم‌ترین دغدغه‌های مسلمین پس از عصر غیبت صغری بوده است ؛ از این رو بزرگان دین درباره آن بحث فراوانی کرده‌اند. از جمله این بحث‌ها، بررسی لزوم یا عدم لزوم اعلمیّت مرجع تقلید است.

 

 هر یک از دو نظریه «لزوم» و «عدم لزوم» اعلمیّت ، توسط فقها مطرح شده و ادّله آن نیز بیان شده است؛

 

قائلین به نظریه لزوم شرط اعلمیت ، ادله ای برای مدعای خودشان بیان کرده اند که نگارنده در این مقاله سعی دارد تا با نگاهی تحلیلی آنها را بررسی و واکاوی کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست
 

 

فهرست

•چکیده

•فهرست

•مقدمه

  « فصل اول »

      ‹ بحث اول ›

          •بررسی معنای لغوی

          •بررسی معنای اصطلاحی

          •تعریف اول

          •تعریف دوم

          •اشکال

      ‹ بحث دوم ›

          •در أعلمیت چه چیزی معتبر است

         •بررسی ادله قایلین به اشتراط اعلمیت

   « فصل دوم »

      ‹ بحث اول ›

      ‹ بحث دوم ›

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه
 

 

همانطور که گفته شد قائلین به لزوم شرط اعلمیت ، ادله ای برای مدعای خود بیان کرده اند ؛

یکی از مهم‌ترین این ادّله که از جانب طرفداران هر دو نظریه مورد تمسّک قرار گرفته، ارائه شواهد روایی از سیره معصومین درباره این موضوع است ؛ که نگارنده دلالات این روایات براین مطلب را ، با رویکرد تحلیلی بررسی خواهد کرد.

 

در کتبی مثل الموسوعه الفقهیه نیز تعریفی از اعلمیت ارایه شده است که معانی اصطلاحی و لغوی اعلمیت را ذکر میکند ؛ در این تعریف ها و بیانات نیز نکات و دقت هایی است که نگارنده در ادامه آنها را بیان خواهد داشت

 

از دیگر علما نیز(مثل سید خویی و سید مرتضی و شهید ثانی) ، اقوال و تعریفاتی بیان شده که ، با ذکر سند ذکر خواهد شد تا خواننده بتواند با دیدی وسیع تر ، مطلب را فهم کرده و خود بتواند ادله ی قایلین به اشتراط اعلمیت را بررسی و تحلیل کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول
 

بحث اول  : بررسی معنا

بررسی معنای لغوی أعلم:

 

الأعلم: أفعل من عَلِمَ، بمعنى الأكثر علماً.[1]

 

والأعلمية: حال أو مصداقية المجتهد الأعلم.[2]

بررسی معنای اصطلاحی:

تعریف اول
 

يقصد بالأعلم في الاصطلاح الأعرف بالقواعد و الأقدر على استنباط الأحكام الشرعية ، بأن يكون أجود فهماً للأخبار ، و أكثر إحاطةً بمدارك المسألَة و تطبيقاتها من غيره.

به تعریف بالا اشکالاتی وارد است :

 _ اولا چگونه میتوان فهمید که کدام یک از دو مجتهد به قواعد استنباط ، مسلط تر است؟

_  ثانیا چه ملاکی برای تشخیص فردی که به قواعد مسلط تر است وجود دارد درحالی که تمامی مجتهدین ، قوی و صاحب نظر میباشند؟

_ از جهتی هم ما چگونه باید بفهمیم که کدام یک ، قادرتر است بر دیگری در استنباط احکام شرعیه!؟

 

در این باره سید خویی فرمایشی دارد:

 

قال السيّد الخوئي: «المراد بالأعلمية كون المجتهد أشدّ مهارة من غيره في تطبيق الكبريات على صغرياتها ، و أقوى استنباطاً ، و أمتن استنتاجاً للأحكام عن مبادئها وأدلّتها، وهو يتوقّف على علمه بالقواعد والكبريات، وحسن سليقته في تطبيقها على صغرياتها، ولا يكفي أحدهما ما لم ينضم إليه الآخر»

 

_ اصطلاحاتی که در تعریف سید خویی هم دیده میشود مثل «أشدّ مهارتا» یا «أقوی استنباطا» خالی از اشکال نیست چراکه قوه ی استنباط ، قوه ای درونیست و تشخیص آنها برای انسان، محال و غیر ممکن است.

 

_ یا مثلا در «أمتن استنتاجا» : چگونه ممکن است که مکلف بتواند این ملاک را بین دو مجتهد به کار بگیرد و بررسی کند که کدام یک از آن دو مجتهد استنتاج محکم تر و قوی تری دارد؟!

 

_چگونه ممکن است این استنتاج، محکم تر از دیگری باشد؟

 

_ در آخر تعریف میفرمایند : حُسن سلیقه! حال آنکه ما میدانیم این ملاک ها ، ملاک هایی بی مبنا و غیردخیل در اعلمیت اند.

 

 

 

 

 

 

 

در ادمه تعریف دیگری اضافه میشود.

 

تعریف دوم

 ثمّة تعريف آخر:

 مطروح في بعض الكلمات، لم يرضه المتأخرون وناقشوه

 وهو الأقرب إلى الواقع[3](مجتهد ، نزدیک تر به واقع باشد!)

 

اشکال!

مگر ما عالم به واقع هستیم که بدانیم کدام یک از مجتهدین به واقع نزدیک تر است!؟

به عبارت اخری : ملاک این مسیله چیست؟ از کجا معلوم کدام یک از این دو مجتهد ، بهتر به واقع میرسند؟

 

بحث دوم

 در أعلمیت چه چیزی معتبر است؟

 ما يعتبر فيه الأعلمية (فی التقلید) :

در این باره بین علما و صاحب نظران ، اختلاف واقع شده است:

_ اعتبارها في المفتي مع الإمكان (یعنی اگر شرایط بود برای پیدا کردن فرد أعلم ، این أعلمیت و تقلید از او ، اعتبار دارد.)

_ السيّد المرتضى أنّه(أعلمیت) من المسلّمات عند الشيعة.[4]

_ شهید ثانی: قد اعترف الشهيد الثاني بأنّه لا يعلم في ذلك(أعلمیت) خلافاً.[5]

 

 
بررسی ادله قایلین به اشتراط اعلمیت
 

در ادمه دو دلیل ذکر میکنند که ادعا میکنند این دو دلیل از بارزترین دلیل هایشان برای تقلید از أعلم میباشد:

«دلیل اول»

1_ الاستناد إلى مطلقات التقليد وعموماته الواردة في الكتاب والسنّة[6]

همان دلایلی که اصل تقلید را ثابت میکرد ، اعلمیت را هم ثابت میکند!!

 

فإنّ هذه المطلقات لا تشمل المتعارضين، فإذا سقطت فتوى غير الأعلم عن الحجّية بالمعارضة يتعيّن الرجوع إلى الأعلم؛ للعلم بعدم وجوب الاحتياط.

 

حرفی که میزند چیست؟ میفرماید: بر مکلف واجب نیست که احتیاط کند لذا تقلید برای او لازم می آید و وقتی تقلید برای او واجب میشود و دو مجتهد ، باهم تعارض میکنند در أعلمیت : غیر أعلم ساقط خواهد شد و مکلف باید برود سراغ أعلم!

 

 

«دلیل دوم»

2 _ الإستناد إلى السيرة العقلائية، حيث استقرّ بناء العقلاء على الرجوع إلى أهل الخبرة في كلّ موضوع عند التردّد فيه، وقد أمضى الشارع المقدّس هذا البناء العقلائي ولو من خلال عدم الردع عنه.[7]

 

این سیره عقلاست که هنگام مشکل در هر مسیله ای ، استناد میکند به قول هم نوع خودش و در روزمرگی های زندگی اش اعتماد میکند بر قول هم نوعش در پیدا کردن فرد حرفه ای تر.

 

به عبارت دقیق تر:

همه انسان ها در هنگام نیاز به مثلا تعمیرکار یا هر صاحب فنی ، مراجعه میکنند به بهترین آنها در آن حرفه!

اما ایا واقعا این چنین است؟

این سیره عقلاست؟

 

∞∞∞∞∞∞∞∞∞

 

فصل دوم
 

بحث اول:

 

 اولا در آیات و روایات، بحثی به نام  أعلمیت ذکر نشده است

ثانیا تعریف درستی از اعلمیت نداریم

و از طرفی هم مصداق آن معلوم نیست

 

در تعارف ذکر شده هم همانطور که گفته شد : علما در تعاریفشان ملاک هایی را ذکر میکردند تا فرار کنند از این نکته ؛ کدام نکته ؟! این به واقع رسیدن!

برای اینکه تعاریفشان ، رسیدن به واقع مجتهد نباشد ، شروع کردند به ملاک تراشیدن ! مثل اینکه خوش سلیقه باشد ، بهتر استنتاج کند یا استنتاجش قوی تر باشد و امثالهم!

 

 

 

 

پس نکته ای که در تعریف هست این است که ملاک واقعی أعلمیت این است که کدام یک از مجتهدین بهتر به واقع  میرسد ! گرچه همین بهتر به واقع رسیدن هم قابل تشخیص نیست.

 

با همه ی این نکات ، و آن دو دلیلی که ذکر شد ، بنظر ما اعلمیت ثابت نمیشود ؛ در ادامه نکته ی دیگری اضافه میشود که آن را هم بررسی میکنیم.

 

∞∞∞∞∞∞∞∞∞

 

بحث دوم
 

 

قال بعض المعاصرين: يجوز تقليد العالم فيما توافق نظره مع نظر الأعلم؛

 لوجود تمام الملاك في رأيهما، وعدم ترتّب ثمرة عمليّة عليه، وكذا فيما تخالف مع كون نظر العالم مطابقاً للاحتياط؛ للعلم بدرك الواقع حينئذٍ ويجب تقليد الأعلم في مورد مخالفة رأيه لرأي العالم إذا كان رأيه مخالفاً للاحتياط.

 

اگر در مسیله ای ، عالم و أعلم باهم مخالفت داشتند : اگر نظر آن عالم، أحوط بود ، مکلف باید برود و از عالم تقلید کند!!!(چراکه نظر او احتیاط دارد!)

این فتوا متعلق به تمامی معاصرین بوده ؛ حال آنکه مخالف با همین اصولی است که صاحب نظران  در رابطه با  أعلم ذکر کرده بودند![8]

 همان کسانی که قائل بودند أعلم باید خوش سلیقه تر باشد و در استنتاج ، مجکم تر باشد و غیره…  این فتوا را داده اند!

چرا همگی فتوا داده اند که در هنگام تعارض میان عالم و أعلم ، باید از نظر عالمی پیروی شود که نظر او به احتیاط نزدیک است؟!

 

 

 در ادامه :

لأنّ السيرة العقلائية جارية على الأخذ بقول الأعلم عند المخالفة، ولأصالة عدم حجّية رأي العالم مع وجود الأعلم!

چه کسی این اصل را وارد کرده است؟

طبق کدام مبنا و کدام روایت یا کدام آیات؟

 

 

 

پس بنابراین طبق نظر ما ، اعلمیت در تقلید از مجتهدین ، شرط نمیباشد… والسلام علیکم و رحمه الله و بکاته.


[1] _ الموسوعه الفقهیه جز15 صفحه 143

[2] _ معجم ألفاظ الفقه الجعفري :61

[3]  الی اخر : على أساس أنّ اجتهاده يكون أقرب على مستوى نتائجه إلى الواقع وأكثر مطابقةً له من غيره

[4] مطارح الأنظار 2: 526

[5]  منية المريد:150-151

[6]  التنقيح في شرح العروة 214

[7]  مستمسك العروة 1: 28

[8]  در صفحه هفتم ، بند اول گذشت.

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.