حدیث روز
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً

شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳ Saturday, 27 July , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2534×


 




«عزاداری و احیای شعائر»



حسین کافتری
موسسه پژوهشی معالم
زیر نظر حوزه علمی بقیة الله “عج”_ قم
تحت اشراف حضرت آیت الله ناصری “دامت برکاته
فهرست

عزاداری در قرآن 1
1. ملاک مشروع بودن و نبودن عمل 1
2. فریاد ستمدیدگان بر علیه ستمگران 2
۲.۱ – اقسام ظلم 2
۲.۲ – بزرگترین ظلم 3
۲.۳ – عزاداری مصداق جهر من القول 3
۳ . عزاداری و مودت اهل بیت 4
۳.۱ – وجوب مودت اهل‌بیت پیامبر 4
۳.۲ – عزاداری مصداق مودت فی القربی 4
۴ . عزاداری و بزرگداشت شعائر الهی 5
5. سوگواري يعقوب (عليه السّلام) در فراق يوسف (عليه السّلام) 6
عزاداری در روایات 9
عزاداری در منظر امام خمینی 10
عزاداری در منظر مقام معظم رهبری 12
داستان در رابطه با عزاداری 16
تحلیل شخصی در رابطه با عزاداری 18

 
عزاداری در قرآن 

شاید در اذهان بسیاری این پرسش مطرح شود که آیا قرآن کریم که خود جامع تمامی احکام و معارف و منبع شناخت دین می‌باشد، از عزاداری و سوگواری سخن گفته است؟ و آیا در قرآن شاهد و قرینه‌ای بر اثبات یا نفی عزاداری و یا تقسیم عزاداری به انواع مختلف وجود دارد یا نه؟ در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مشروعیت، بلکه رجحان عزاداری و اقسام آن را اثبات می‌کند، که در اینجا به چند نمونه اشاره می‌کنیم.
1. ملاک مشروع بودن و نبودن عمل
پیش از پرداختن به بحث عزاداری از دیدگاه قرآن، لازم است به این نکته اشاره کنیم که اگر برای یک عمل و رفتار، دلیلی بر نفی یا اثبات آن وجود نداشته باشد، از نظر عقلی، نبود دلیل به معنای آن نیست که آن عمل یا رفتار، غیر مشروع است؛ چنان که از نظر شرع نیز روشن است که صرف نبودن استدلال، دلیل بر غیرمشروع بودن نیست وگرنه بایستی بسیاری از اعمال و رفتار مسلمانان که در صدر اسلام نبوده و پس از آن پدید آمده را غیرمشروع دانست.
علمای اصول می‌گویند اگر در مواردی که حکمش روشن نیست و از جانب شرع دلیلی بر اثبات یا نفی آن نیامده، اصل و قاعده برائت از حکم یا اصالة النفی به معنای استصحاب عدم حکم جاری می‌شود؛ چنان که قاعده معروف قبح عقاب بلا بیان، و آیات نفی عذاب بدون حجت، «و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا؛  هرگز ما بدون فرستادن رسولان و ابلاغ دستورات الهی، کسی را عذاب نمی‌کنیم»، این اصل را تایید می‌کند.
برپایی مجالس در ایام میلاد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بزرگان دین، یا برپایی مجالس عزا بویژه در سالگشت شهدای کربلا، از مواردی است که می‌تواند مصداق این قاعده قرار گیرد. در عین حال ما درباره مراسم عزاداری، به بررسی قرآن و سنت می‌پردازیم تا اثبات یا نفی آن روشن شود.
شاید در اذهان بسیاری این پرسش مطرح شود که آیا قرآن کریم که خود جامع تمامی احکام و معارف و منبع شناخت دین می‌باشد، از عزاداری و سوگواری سخن گفته است؟ و آیا در قرآن شاهد و قرینه‌ای بر اثبات یا نفی عزاداری و یا تقسیم عزاداری به انواع مختلف وجود دارد یا نه؟ در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مشروعیت، بلکه رجحان عزاداری و اقسام آن را اثبات می‌کند، که در اینجا به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

 2. فریاد ستمدیدگان بر علیه ستمگران
عزاداری؛ فریاد ستمدیدگان بر علیه ستمگران است «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم؛ خداوند متعال فریاد زدن به بدگویی را دوست ندارد، جز برای کسانی که مورد ستم قرار گرفته‌اند».
در این آیه دو فراز وجود دارد؛ نخست می‌فرماید: «لا یحب الله….» خداوند متعال بدگویی و افشای عیوب دیگران را دوست ندارد، جز کسانی که به حقوقشان تجاوز شده است که این گونه افراد استثنا شده‌اند.
دوم: «الا من ظلم» این فراز، هشداری است به همه ستمگران که خداوند متعال نه تنها به مظلومان اجازه فریاد و افشاگری داده، بلکه چنین فریادی، محبوب ذات اقدس الهی قرار گرفته است.

۲.۱ – اقسام ظلم
هر چند ظلم، دارای اقسام و مراتبی است مانند ظلم به نفس، ظلم به یتیمان و… اما بزرگترین مصداق ظلم، آن است که به حقوقی که خداوند برای برخی از افراد قرار داده است تجاوز شود.
به عبارت دیگر خداوند برای برخی از افراد، حقی قرار داده و آن حق ولایت و امامت است؛ «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون؛ به تحقیق سرپرست شما خدا و رسول خدا و کسانی هستند که به خدا گرویده و نماز را بپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند.»




۲.۲ – بزرگترین ظلم
روشن است که تعدی به حق خدادادی، بزرگترین ظلم است زیرا سایر ظلم‌های فردی و تجاوزات اجتماعی، از آن سرچشمه می‌گیرد، بنابراین ستیزه با حاکمیت ولی خدا، و سایر ارزش‌ها، ظلم و ستمی بزرگ و نارواست. بی تردید امام حسین (علیه‌السّلام) یکی از کسانی است که خداوند متعال حق ولایت و حاکمیت برای ایشان قرار داده است و یزید و یزیدیان جزو طاغوت‌اند و غاصب حاکمیت الهی؛ لذا نباید مسلمانان اطاعت آنها را قبول کنند. از این رو مردم کوفه در نامه‌های خود اظهار داشتند که ما ولایت معاویه و یزید را نمی‌پذیریم و شما هر چه زودتر به سوی کوفه بشتابید. آن حضرت با همه مشکلات و موانع موجود، به دعوت آنان پاسخ مثبت داده و به سوی کوفه حرکت کردند، اما دشمنان اهل بیت با تمام امکانات خویش در برابر حرکت الهی امام حسین (علیه‌السّلام) ایستادند و با شهادت آن حضرت، خسارت و ظلم بزرگی بر پیکر امت اسلامی وارد ساختند، به گونه‌ای که آثار شوم آن حادثه هنوز به چشم می‌خورد.
آیا جامعه اسلامی در برابر چنین حادثه‌ای اندوهبار و غمناک که در آن فرزند نازنین پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به شهادت رساندند، باید دست روی دست گذاشته و سکوت نماید، یا وظیفه بسیار سنگینی بر دوش دارد؟

۲.۳ – عزاداری مصداق جهر من القول
بر طبق آیه کریمه، باید فریاد برآورد و به افشاگری و بدگویی آشکار و رسوایی ستمگران پرداخت و چهره کثیف و زشت آنان را روشن نمود و با زبان شعر و مدیحه سرایی و بیان مصایب و گردهمایی‌های گسترده، برائت و بیزاری از دشمنان خدا را اعلان نمود. به طور یقین فریادها و عزاداری‌هایی که در این راستا باشد از مصادیق «جهر من القول» است که خداوند متعال آن را دوست دارد و عزاداری‌های پیروان اهل بیت (علیهم‌السّلام) با این هدف مقدس انجام می‌گیرد و بایستی از هرگونه عزاداری که برخلاف این هدف مقدس باشد، جلوگیری شود.


۳ . عزاداری و مودت اهل بیت
عزاداری مودت اهل بیت (علیهم‌السّلام) است. «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی».

۳.۱ – وجوب مودت اهل‌بیت پیامبر
قرآن کریم دوستی خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بر امت اسلامی فرض دانسته و محبت آنان را پاداش زحمات طاقت فرسای پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در راه ابلاغ رسالت قرار داده است و این خود حکایت از عظمت رسالت آن حضرت و بزرگی پاداش مقرر برای آن می‌کند. بدیهی است که کار بزرگ، پاداش بزرگی لازم دارد و این آیه پاداش چنین رسالتی را مودت نزدیکان و اهل بیت آن حضرت قرار داده است.

۳.۲ – عزاداری مصداق مودت فی القربی
عشق و دوستی، اثرات و لوازمی دارد، یار و دوست صادق کسی است که شرط دوستی را چنانکه شایسته است بجا آورد؛ در غیر این صورت دوستی، زبانی و ظاهری خواهد بود. از نشانه‌های مهم دوستی آنان، همدردی و همدلی در سوگ و یا شادی آنان است. در روایات فراوانی بر این نکته تاکید شده است که در جشن و سرور اهل بیت (علیهم‌السّلام) شاد و در اندوه و ماتم آنان اندوهناک باشید و به راستی ابراز محبت در شادی‌ها و عزاهای اهل بیت (علیهم‌السّلام) از امتیازات پیروان مکتب آنان است.
امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «ان الله تبارک و تعالی… فاختارنا و اختار لنا شیعة ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا اولئک منا و الینا»؛ خداوند متعال ما را از میان بندگان خویش برگزید و برای ما پیروانی انتخاب نمود که همواره در شادی و غم ما شریک‌اند و با مال و جانشان به یاری ما می‌شتابند، آنان از مایند و به سوی ما خواهند آمد.
امام رضا (علیه‌السّلام) به پسر شبیب فرمود: «اگر دوست می‌داری که همنشین ما در بهشت برین باشی در غم و اندوه ما اندوهناک، و در شادی ما شادمان باش ولایت ما را بپذیر، چراکه اگر کسی سنگی را دوست بدارد روز قیامت با آن محشور می‌گردد؛ «و افرح لفرحنا و علیک بولایتنا فلو ان رجلا تولی حجرا الحشره الله معه یوم القیامة». از این رو مودت اهل بیت (علیهم‌السّلام) که همانا پاداش ابلاغ رسالت خاتم پیامبران است طلب می‌کند تا با زبان گفتار و کردار، اشک و اندوه، مرثیه سرایی و لعن و نفرین بر قاتلان آنان در سوگ آن عزیزان اندوهناک بود و به یادآوری ویژگی‌ها و خصلتهای الهی شهیدان پرداخت و بی تردید برپایی چنین مجالس و عزاداری‌هایی جز بیان حقایق چیز دیگری در بر ندارد.

۴ . عزاداری و بزرگداشت شعائر الهی
عزاداری بزرگداشت شعائر الهی است «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب»
بي‌شك تعظيم و بزرگداشت شعاير الهي از دستورات اساسي دين اسلام است. مطلبي كه مورد بحث علما واقع شده، آن است كه مقصود از شعاير الهي چيست؟ شعاير در لغت به معناي علامت آمده است، شعاير (شعائر) جمع شعار يعني علامت، و نيز به معناي ندا نيز آمده است؛ «و العيد، شعاره من شعائر الاسلام». همچنين شعاير از شعيره به معناي علامت و اعلام حج و اعمال آن نيز آمده است. در مصداق شعاير اختلاف است:
1. برخي گفته‌اند شعاير، قرباني حج است كه علامت‌گذاري شده باشد.
2. برخي ديگر عقيده دارند كه شعاير، شامل تمام مناسك و اعمال حج است.
3. گروهي مي‌گويند شعاير موضع و جايگاه اعمال و عبادات حج است.
4. و گروهي ديگر اعتقاد دارند شعاير به معناي نشانه‌هاي دين و طاعت خداوند بزرگ است.
هرچند در روايات، شعاير به هر يك از سه معناي اول تطبيق شده است، اما عموم لفظ و معناي لغوي آن دلالت بر معناي چهارم دارد و آنچه در روايات بدان اشاره شده از مصاديق كامل شعاير الهي به شمار مي‌آيد. بنابراين مقصود از بزرگداشت شعاير الهي، بزرگداشت نشانه‌هاي دين و اطاعت خداوند و آيين ابراهيمي است كه در اسلام تبلور پيدا نموده است و هر يك از مناسك حج علامت و مصداق كامل شعاير مي‌باشد، چنانكه در آيات قرآن طواف، سعي بين صفا و مروه، رمي جمرات، قرباني و… هر كدام علامت و نشانه‌اي است كه انسان را به سوي تقوا و در نهايت توحيد خالص و ناب رهنمون مي‌شود.
از اين رو بطور عموم مي‌توان استفاده نمود كه هر زمان، يا در هر مكان، ‌فعل يا عملي كه ياد خدا و زمينه تقوا و رشد معنوي و روحي را فراهم آورد، در صورتي كه در چهارچوب قوانين و دستورات اسلام قرار داشته باشد جزء شعاير الهي به شمار مي‌آيد. نماز، روزه و… هر كدام به نحوي از مصاديق شعاير الهي مي‌باشند، بنابراين با توجه به دلايلي كه عزاداري‌ها را مشروع دانسته، به طور مسلم مراسم عزا براي بندگان خاص خداوند كه به حق قرآن ناطق و حجّ مجّسم بودند و براي اعتلاي كلمه توحيد جان خود را قرباني ساختند از بارزترين نشانه‌ها و شعائر است؛ چراكه در اين مراسم جز فراگيري مسايل دين و يادآوري شهامت‌ها و ايثارگري‌هاي شهيدان بزرگ اسلام، سخن ديگري طرح نشده و سخن از دشمني با دشمنان خدا و دوستي با دوستان خدا گفته مي‌شود و همان‌گونه كه قرباني در عيد قربان از سنت‌هاي اسلامي و از شعاير الهي به شمار مي‌رود، يادآوري حزن‌آلود ياد قرباني كربلا و ساير قربانياني كه جان خود را در راه خدا قرباني نمودند از شعاير الهي خواهد بود. پس چگونه مي‌توان گفت برپايي مجالس براي كساني كه در راه خدا و گسترش دين او شهيد شده و جانبازي نمودند از شعاير الهي به شمار نمي‌آيد؟ آيا يادآوري ايثارگري و اخلاص آنان، دلهاي عزادار را به سوي خداوند بزرگ رهنمون نمي‌سازد؟ بنابراين مسلمانان و موحّدان، وظيفه دارند كه اين شعاير را حفظ كنند. عزاداري‌ها نيز در اقسام و صورتهاي مختلف هر يك به نحوي حافظ و نگهبان آن ارزش‌هاست.

5. سوگواري يعقوب (عليه السّلام) در فراق يوسف (عليه السّلام)
يا أَسَفي عَلي يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ
اي اندوه من بر فراق يوسف! و در حالي كه اندوه خود را فرو مي‌خورد، چشمانش از اندوه سفيد شد.
حضرت يعقوب ـ عليه السّلام ـ در جدايي فرزند خود دچار حزن و اندوه فراواني گشت، به طوري كه ساليان درازي در غم يوسف ـ عليه السّلام ـ اشك ريخت تا ديدگانش سفيد شد و بينايي خود را از دست داد. فرزندان يعقوب يعني برادران يوسف، از بسياري گريه و حزن پدر به ستوه آمده و گفتند: «قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُ تَذْكُرُ يُوسُفَ تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ» به خدا سوگند ـ تو اي پدر ـ هميشه به ياد يوسف هستي و خاطرة او را از ياد نمي‌بري و دست از او برنمي‌داري، تا حدّي كه خود را مشرف به هلاك كني!
اين آيات، گريه طولاني حضرت يعقوب ـ عليه السّلام ـ را از ويژگي‌هاي مهم زندگي آن حضرت ياد كرده است چنانكه برخي روايات نيز گريه فراوان يعقوب را به عنوان ويژگي خوب ايشان قلمداد نموده است.
از آيه‌اي كه بدان اشارت شد چنين مي‌توان نتيجه گرفت كه گريه و اندوه هر چند ساليان درازي طول بكشد مانعي ندارد بلكه مشروع و از ويژگي‌هاي مثبت به شمار مي‌آيد.
مؤيد آنچه گفته شد تمسك و استدلال امام سجاد (عليه السّلام) است كه در پاسخ به كساني كه به گريه آن حضرت اعتراض مي‌كردند، فرمود: «مگر شما از گريه و عزاداري يعقوب اطلاع نداريد؟ او ساليان طولاني در فراق يوسف گريست تا بينايي خود را از دست داد؛ در صورتي كه فرزندش حيات داشت و تنها از جلوه چشمانش ناپديد شده بود اما من با چشمان خود ديدم كه پدرم و 17 تن از اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله) را شهيد كرده و سرشان را از تن جدا نمودند».
با نظري به آيات و روايات مزبور، به راحتي مي‌توان استنباط كرد برپايي مجالس عزا و اقسام گوناگون عزاداري، نه تنها با قرآن مخالفت و ناسازگاري ندارد بلكه از مصاديق شعاير الهي، مودّت اهل بيت (عليهم السّلام) و مبارزه با ظلم و ستم مي‌باشد.
ممكن است كسي اشكال كند كه اين آيات مخصوص به موارد خاصي است و هيچ ربطي به عزاداري‌هاي ياد شده ندارد و ارتباط آن با آيات روشن نيست.
در پاسخ بايد گفت: قرآن كتابي است كه دستورات آن مخصوص يك عصر و زمان خاصي نيست، اگر در آغاز نزول، موارد ويژه‌اي را نقل و بر موارد خاصي منطبق شده به معناي آن نيست كه مخصوص آن عصر يا آن مردم مي‌باشد؛ از اين رو علما گفته‌اند حكم آيات را نمي‌توان منحصر به همان مورد ذكر شده در آيه نمود و هرجا موضوع آن محقق شود حكم نيز مترتب مي‌گردد چنان كه در بسياري از احكام و موضوعاتي كه پس از صدر اسلام پديد آمده، مراجعه به آيات قرآن، زمينه استدلال شده است؛ نظير اثبات حجيّت اجماع به آيه «وَ مَنْ يُشاقِــقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدي وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ». صرف نظر از اين كه، از آية مورد اشاره، مسألة اجماع را مي‌توان استنباط كرد يا نه، به طور يقين مي‌توان گفت: در زمان نزول آيه مسأله‌اي به نام اجماع وجود نداشته است بلكه در زمان‌هاي بعدي به آن استدلال شده است. بر همين منوال مي‌توان نمونه‌هاي بسياري را جستجو كرد كه در آنها به آياتي اين چنين استدلال شده است. در مسألة عزاداري نيز با توجه به ويژگي‌هايي كه براي آن يادآوري شد به خوبي روشن مي‌شود كه عزاداري تا آن حدي كه با اصول كلي اسلام و دستورات صريح آن مخالف نباشد، از مصاديق روشن اين آيات به شمار آمده و ممدوح قرآن كريم مي‌باشد. «وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّي نَبْعَثَ رَسُولاً»؛ هرگز ما بدون فرستادن رسولان و ابلاغ دستورات الهي، كسي را عذاب نمي‌كنيم، سورة اسراء، آية 15.



















عزاداری در روایات 

امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) فرمود: «اذا مات المؤمن بکت علیه الملائکه و بقاع الارض التی کان یعبدالله علیها و ابواب السماء التی کان یصعد اعمالها فیها و ثلم ثلمة فی الاسلام لایسدها شییء لان المؤمنین حصون الاسلام کحصون سور المدینة لها»؛ هرگاه مؤمنی از دنیا برود فرشتگان و جایگاهی که در آنجا خدا را عبادت کرده و درهای آسمان که اعمال وی از آن بالا رفته است بر او می‌گریند و شکافی در اسلام پدیدار می‌گردد که چیزی نمی‌تواند آن را پر کند؛ چرا که مؤمنان همانند دیوار اطراف شهر و نگهبان اسلام هستند. ” شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۹۲۴، باب استحباب البکاء لموت المیت.”

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: «البکائون خمسه: آدم و یعقوب و یوسف و فاطمة بنت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و علی بن الحسین… ؛ گریه کنندگان معروف پنج نفرند؛ آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و علی بن حسین (علیه‌السّلام).
گریه آدم به خاطر اخراج از بهشت، گریه یعقوب به جهت دوری از یوسف، گریه یوسف به خاطر فراق و جدایی از یعقوب، گریه حضرت زهرا بر پدرش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و گریه امام سجاد (علیه‌السّلام) به خاطر شهادت مظلومانه پدر بزرگوارش حسین بن علی (علیه‌السّلام) بود. مدت آن در بعضی از روایات ده سال و در برخی دیگر چهل سال یاد شده است. ” شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۹۲۲، باب جواز البکاء علی المیت و المصیبة.  “






عزاداری در منظر امام خمینی 

عزاداری در اندیشه امام خمینی دارای کارکردهایی است. ایشان جنبه‌های سیاسی عزاداری را برجسته می‌بینند و این‌گونه عنوان می‌کنند که جنبه سیاسی این مجالس بالاتر از همه جنبه‌های دیگر است. بی‌خود بعضی ائمه ما نمی‌فرمایند که برای من در منابر روضه بخوانید. بی‌خود نمی‌گویند ائمه ما به اینکه هر کس که بگرید، بگریاند یا صورت گریه کردن به خودش بگیرد، اجرش فلان و فلان است. مسئله، مسئله گریه نیست، مسئله مسئله تباکی (حالت گریه به خود گرفتن) نیست. مساله سیاسی است که ائمه ما با همان دید الهی که داشتند، می‌خواستند که این ملت‌ها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند. از راه‌های مختلف این‌ها را یکپارچه کنند تا آسیب‌پذیر نباشند.
امام خمینی بر این مسئله تأکید دارند که گریه کردن بر سیدالشهداء باید به انگیزه و هدفی انجام پذیرد. به تعبیر ایشان: شما انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم برای سیدالشهداء. نه سیدالشهداء احتیاج به این گریه‌ها دارد و نه این گریه‌ها خودش فی نفسه کاری از آن می‌آید. لکن این مجلس‌ها مردم را مجتمع می‌کنند و یک وجهه می‌دهند.
ایشان در موضوع گریه کردن بر سید الشهداء همچنین عنوان می‌کنند: «شما خیال نکنید که این گریه است، خیر گریه نیست. یک مسئله سیاسی، روانی، اجتماعی است. اگر قضیه گریه است، تباکی‌اش چیست؟ تباکی می‌خواهد؟ تباکی هم یک چیزی است. اصلاً حضرت سیدالشهداء چه احتیاجی به گریه دارد؟ ائمه این قدر اصرار کردند به اینکه مجمع داشته باشید، گریه بکنید، ندبه بکنید. برای اینکه این حفظ می‌کند کیان مذهب ما را. این دستجاتی که در ایام عاشورا راه می‌افتند خیال نکنند که ما این را تبدیل کنیم به راهپیمایی. این راهپیمایی است خودش. اما راهپیمایی با یک محتوای سیاسی».
در نظر امام خمینی، عزاداری بر سیدالشهداء فی نفسه امری سیاسی است و نیازمند وارد کردن امر سیاسی دیگری در آن نیست. ایشان با این رویکرد عنوان می‌کنند: «همان سینه‌زنی، نوحه‌خوانی، همان‌ها رمز پیروزی ماست. در سرتاسر کشور مجلس روضه باشد. همه روضه بخوانند. همه گریه کنند. از این هماهنگ‌تر چی؟ شما در کجا سراغ دارید که مملکتی این طور هماهنگ بشود؟ کی این‌ها را هماهنگ کرده؟ این‌ها را سیدالشهداء هماهنگ کرده است. در تمام کشورهای اسلامی، ملت‌های اسلامی در روز عاشورا و تاسوعا این دستجات با آن عظمت، البته جهات غیر شرعی‌اش باید حساب بشود، باید جهات شرعی محفوظ بماند، این دستجات با آن عظمت، با آن محتوا همه جا راه می‌افتند. کی می‌تواند چنین اجتماعاتی درست کند؟»
امام خمینی، روضه‌خوانی را برابر با آدم‌سازی می‌دانند و این‌گونه بیان می‌کنند: «این مطلبی که الان القاء کرده‌اند به جوان‌های ما که تا کی گریه و تا کی روضه و این‌ها؛ این‌ها نمی‌فهمند روضه چیست و این اساس را کی تا حالا نگه داشته است. این را نمی‌فهمند و نمی‌شود هم بهشان بفهمانیم. این‌ها نمی‌فهمند که این روضه و این گریه آدم‌ساز است. انسان درست می‌کند».
سایت مباحثات رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت















عزاداری در منظر مقام معظم رهبری 

عاشورا؛ روح انقلاب اسلامی ایران: در مورد مساله محرم و عاشورا‚ باید بگویم که روح نهضت ما و جهتگیری کلی و پشتوانه پیروزی آن‚ همین توجه به حضرت ابی عبدالله(علیه الصلاتوالسلام) و مسایل مربوط به عاشورا بود.  

الهام امام خمینی از نهضت عاشورا: در دو فصل‚ امام(ره) مساله نهضت را به مساله عاشورا گره زدند: یکی در فصل اول نهضت (یعنی روزهای محرم سال 42- که تریبون بیان مسایل نهضت‚ حسینیه ها و مجالس روضه خوانی و هیئات سینه زنی و روضه روضه خوانها و ذکر مصیبت گویندگان مذهبی شد و دیگری‚ فصل آخر نهضت) یعنی محرم سال 57 بود که امام(ره) اعلام فرمودند: ماه محرم گرامی و بزرگ داشته بشود و مردم مجالس برپا کنند. ایشان‚ عنوان این ماه را ماه پیروزی خون بر شمشیر قرار دادند و مجددا همان طوفان عظیم عمومی و مردمی به وجود آمد‚ یعنی ماجرای نهضت که روح و جهت حسینی داشت‚ با ماجرای ذکر مصیبت حسینی و یاد امام حسین(ع) گره خورد.

ما بیشتر از گذشتگان، قدر نهضت حسینی را می دانیم: آنچه که نهضت ما را جهت می داد و امروز هم باید بدهد‚ دقیقا همان چیزی است که حسین بن علی(علیه السلام) در راه آن قیام کرد. ما امروز‚ برای شهدای خود که در جبهه های گوناگون و در راه این نظام و حفظ آن‚ به شهادت می رسند‚ با معرفت عزاداری می کنیم. آن شهید و جوانی که یا در جنگ تحمیلی و یا در برخورد با انواع و اقسام دشمنان و منافقان و کفار به شهادت رسیده‚ هیچ شبهه یی برای مردم ما وجود ندارد که این شهید‚ شهید راه همین نظام است و برای نگهداشتن و محکم کردن ستونهای همین نظام و انقلاب‚ به شهادت رسیده است‚.

اگر عاشورا نبود..: اگر در جامعه ما‚ عشق به امام حسین(ع) و یاد او و ذکر مصایب و حوادث عاشورا معمول و رایج نبود‚ معلوم نبود که نهضت با این فاصله زمانی و با این کیفیتی که پیروز شد‚ به پیروزی می رسید.

قوی کردن نگاه عاطفی لازمه عزاداری: امام(ره) با ظرافت‚ آن تصور غلط روشنفکرمآبانه قبل از پیروزی انقلاب را که در برهه یی از زمان رایج بود‚ از بین بردند. ایشان‚ جهتگیری سیاسی مترقی انقلابی را با جهتگیری عاطفی در قضیه عاشورا پیوند و گره زدند و روضه خوانی و ذکر مصیبت را احیا کردند و فهماندند که این‚ یک کار زاید و تجملاتی و قدیمی و منسوخ در جامعه ما نیست‚ بلکه لازم است و یاد امام حسین و ذکر مصیبت و بیان فضایل آن بزرگوار -چه به صورت روضه خوانی و چه به شکل مراسم عزاداری گوناگون- باید به شکل رایج و معمول و گریه آور و عاطفه برانگیز و تکان دهنده دلها‚ در بین مردم ما باشد و از آنچه که هست‚ قویتر هم بشود. ایشان‚ بارها بر این مطلب تاکید می کردند و عملا هم خودشان وارد می شدند.

اثر محسوس محرم در زندگی ما: محرم دوران انقلاب‚ بامحرمهای قبل از انقلاب و دوران عمر ما و قبل از ما‚ متفاوت است. این محرمها‚محرمهایی است که در آن‚ معنا و روح و جهتگیری‚ واضح و محسوس است. ما نتایج محرم را در زندگی خود می بینیم. حکومت و حاکمیت واعلای کلمه اسلام و ایجاد امید به برکت اسلام در دل مستضعفان عالم‚ آثار محرم است.

عزاداری میدانی برای پیشرفت روحی: پروردگارا! این ماه محرم و ایام عزاداری را‚ برای ما میدان پیشرفتی در معارف و عمل اسلامی قرار بده.

درس از محرم فقط به معنی کشته شدن نیست.: در ایام محرم و صفر‚ ملت عزیز ما‚ باید روح حماسه را‚ روح عاشورایی را‚ روح نترسیدن از دشمن را‚ روح توکل به خدا را‚ روح مجاهدت فداکارانه در راه خدا را‚ در خودشان تقویت کنند‚ و از امام حسین‚ علیه السلام‚ مدد بگیرند. مجالس عزاداری برای این است که دلهای مارا با حسین بن علی‚ علیه السلام‚ و اهداف آن بزرگوار نزدیک و آشنا کند. یک عده ی کج فهم نگویند که امام حسین‚ علیه السلام‚ شکست خورد. یک عده ی کج فهم نگویند که راه امام حسین‚ علیه السلام‚ معنایش این است که همه ی ملت ایران کشته شوند. کدام انسان نادانی‚ چنین حرفی را ممکن است بزند.‚ یک ملت از حسین بن علی‚ علیه السلام‚ باید درس بگیرد. یعنی از دشمن نترسد‚ به خود متکی باشد‚ به خدای خود توکل کند‚ 

نوحه خوانی و عروج معنوی مردم: نوحه ی سینه زنی خواندن هم شرایط دارد. باید آن کسانی که اینها را تهیه می کنند‚ می سرایند‚ می خوانند‚ مواظب باشند که درست برطبق معارف اسلامی حرف بزنند‚ تا این سینه زنی‚ این روضه خوانی‚ این نوحه خوانی‚ قدمی باشد در راه عروج مردم به اوج قله ی افکار اسلامی.

بهانه ای برای نوشیدن از چشمه عاشورا: از همان روزی که موضوع ذکر مصیبت حسین بن علی‚ علیه السلام‚ مطرح شد‚ چشمه ی جوشانی از فیض و معنویت‚ در اذهان معتقدین و محبین اهل بیت‚ علیهم السلام‚ جاری گشت. این چشمه ی جوشان‚ تا امروزهمچنان ادامه و جریان داشته است‚ بعد از این هم خواهد داشت‚ و بهانه ی آن هم‚ یادآوری خاطره ی عاشوراست.

وسیله ای برای ارتباط روحی و قلبی با اهل بیت: مسلما شرکت در مجالس مذکور‚ ثواب اخروی دارد‚ اما ثواب اخروی مجالس عزا‚ از چه ناحیه و به چه جهت است‚ مسلما مربوط به جهتی است که اگر آن جهت نباشد‚ ثواب هم نیست. بعضی از مردم متوجه این نکته نیستند. همه باید در این مجالس شرکت کنند‚ قدر مجالس عزاداری را بدانند‚ از این مجالس استفاده کنند‚ و روحا و قلبا‚ این مجالس را وسیله ای برای ایجاد ارتباط و اتصال هرچه محکم تر میان خودشان و حسین بن علی‚ علیه السلام‚ خاندان پیغمبر‚ و روح اسلام و قرآن قرار دهند. این‚ از وظایفی که در این خصوص مربوط به مردم است.

سه ویژگی عزاداری حسین بن علی (ع): مجالس عزاداری ماه محرم‚ این سه ویژگی‚ باید وجود داشته باشد: 1. عاطفه را نسبت به حسین بن علی و خاندان پیغمبر‚ علیهم صلواه الله‚ بیشتر کند. (علقه و رابطه و پیوند عاطفی را باید مستحکم تر سازد.) چون رابطه ی عاطفی‚ یک رابطه ی بسیار ذی قیمت است.2. نسبت به حادثه ی عاشورا‚ باید دید روشن و واضحی به مستمع بدهد. 3. نسبت به معارف دین‚ هم ایجاد معرفت و هم ایجاد ایمان (ولو به نحو کمی) کند.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه

















داستان در رابطه با عزاداری

استاد علی اکبر مهدی پور در کتاب «جرعه ای از کرامات امام حسین» می نویسد:
یکی از خطبای ارجمند در قائمیّه اصفهان در ایام نیمه شعبان سال 1389ش برفراز منبر گفت:
دو ماه پیش با جوانی به نام رضا آشنا شدم که سرنوشت خود را برای من تعریف کرد. گفت: من جوانی شرّ بودم… جز نماز و روزه هرکاری انجام می دادم.
شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند، من به دنبال کثافت کاری خود بودم، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود، او را به زور به محلّی بردم و خواستم به او تعدّی کنم، هرچه گریه و تضرّع کرد و گفت: شب عاشوراست، اعتنا نکردم.
گفت: من علویّه هستم، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن، اعتنا نکردم.
گفت: بیا امشب با امام حسین معامله کن، امام حسین دست عطوفتش را برسر تو بکشد.
نام امام حسین در تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم.
به خانه برگشتم، تلویزیون را روشن کردم، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحۀ تلویزیون تعزیه را نشان می داد که بر سر کودکان تازیانه می زدند. بی اختیار اشکم جاری شد، مدتی نشستم و گریه کردم.
مادرم آمد، تا وارد خانه شد، پرسید: رضا چه شده؟ گفتم:هیچ، گفت:نه، از همه جای اتاق، بوی امام حسین می آید.
فردا بی اختیار به حسینیه رفتم. همۀ بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم، چون سرتاپا شرّ هستم.
رئیس هیأت گفت: آقا رضا! تو هم حسینی شدی؟ گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا.
گفتم: پول ندارم، گفت: با هزینۀ خودم می برم.
به فاصلۀ چند روز رفتم کربلا، همه رفتند حرم، من خجالت می کشیدم.
بالاخره من هم رفتم.
چند ماه بعد هم مرا به مکه برد. از مکه برگشتم، مادرم گفت: رضا! دختری برایت درنظر گرفتیم.
رفتند خواستگاری، روز بعد من رفتم، دختر برایم چایی آورد، تا چشمش به من افتاد، فریاد زد: یا زهرا! و بیهوش شد.
وقتی به هوش آمد، گفت: دیشب حضرت زهرا علیها السّلام را در عالم رؤیا دیدم، عکس این جوان را به من نشان داد و فرمود: فردا من برای تو خواستگار می فرستم، مبادا رد کنی.
یک جوان شرّ، با شنیدن نام امام حسین علیه السّلام دگرگون می شود، حسینی می شود، کربلایی می شود، حاجی می شود، مورد عنایت حضرت زهرا علیها السّلام قرار می گیرد، از راه حلال به خواسته اش می رسد و زندگی اش سر و سامان می گیرد.
الحق که یاد امام حسین، اشک بر امام حسین کیمیاست، کجای عالم چنین کیمیایی سراغ دارید؟! مس وجود انسان ها را از طلا هم بالاتر می برد.
سایت هیئت خور حسینی












تحلیل شخصی در رابطه با عزاداری

عزاداری بر عزیزان از دست رفته واکنشی طبیعی است که از محبت سرچشمه می‌گیرد و از آغاز آفرینش انسان تا حال وجود داشته است و خداوند نیز بر این واکنش طبیعی بشر مهر تأیید زده است، تا جاییکه پیامبر خاتم(ص) نیز در مرگ برخی افراد از جمله حضرت حمزه (عمویش)، جعفر طیّار، ابراهیم (فرزندش) و عثمان بن مظعون گریسته است و سال وفات حضرت خدیجه و ابوطالب را در مکّه، عام الحزن نامید. مسلمانان نیز برای شهدای صدر اسلام سوگواری و مرثیه خوانی کردند و پیامبر نه تنها آنها را نهی نکرد، بلکه تأییدشان فرمود. به دنبال ارتحال حضرت محمد(ص) صحابه بزرگوار نیز بی‌تابی کردند و گریستند و در رثای او سروده‌ها انشاد کردند و عایشه به صورت خود سیلی زد. 
بعد از شهادت امام حسین (ع) و یارانش، عالم عزادار گردید و عزاداری و سوگواری برای آن مظلومان به مدرسه‌ای عمومی تبدیل شد.







ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.