حدیث روز
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً

پنج شنبه, ۱۹ مهر , ۱۴۰۳ Thursday, 10 October , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2534×


(منصوبات)

(نگاهی نوین برمنصوبات)

حوزه علمیه حضرت بقیه الله عج – قم

استاد راهنما
(حجج الاسلام والمسلمین استاد خادم الزاکرین)

پژوهشگر
آقایان علی ایزدی 
                                 وعلیرضا منصوریه

طلبه سال 1399حوزه علمیه قم


بسم الله الرحمن الرحیم


(کلمات با توجه به نقش خود در جمله اعراب می گیرند. کلمه در مواردی منصوب است….)

    فهرست مطالب
مفعول به- 
مفعول مطلق- 
مفعول معه- 
مفعول فیه- 
مفعول له- 
حال- 
تمیز-
 مستثنی
مقدمه
اسامی در زبان عربی در حالت و موقعیت‌هایی منصوب می‌شوند. در این بخش به شرح تمامی آن حالات و موقعیت‌ها پرداختیم.


1- موضوع: (بررسی اجزای منصوبات)

2- اهمیت منصوبات…
(علم نحو یکی از علوم بسیار گسترده در زبان عربی است. بزرگانی هستند که به این علم پرداخته‌اند و کتابها در زمینه علم نحو نگاشته‌اند. در علم نحو از چگونگی تشکیل جمله‌های عربی از کلمات و احکام اواخر آن کلمات از حیث اعراب و بناء بحث می‌شود. اختلافاتی که در نحو وجود دارد، برخاسته از دو مکتب بصره و کوفه است. خاستگاه علم نحو بصره بوده؛ آن گاه مکتب نحوی کوفه شکل گرفته و بنای نزاع با مکتب بصره را پایه‌گذاری کرد. هر یک از این دو مکتب قواعد و روش‌های مختص به خود را دارند. از جمله ویژگی مکتب بصره منضبط کردن قواعد نحو و آّسان‌ترکردن فراگیری آن قواعد بوده است؛ اما مکتب کوفه بیشتر به سماع و فاصله گرفتن از قیاس پرداخته است. بزرگانی که در این رساله به آنها اشاره شده «ابن عقیل، ابن یعیش و ابن الانباری» هستند که هر یک پیرو یکی از دو مکتب بصره و کوفه و دارای اشتراکات و افتراق‌هایی هستند و هر یک آثار و ویژگی‌های خاص خود را دارند؛ بنابراین، این امر فضای مناسبی را برای بررسی تطبیقی مضامین نحوی آنها فراهم کرده است. یکی از مباحث علم نحو «بحث منصوبات» است که در نحو عربی کاربرد وسیعی دارد و همچنین در بین نحویان از اهمیت زیادی برخوردار است. منصوبات در اسم بر نقش مفعولی در «مفعول به، مفعول معه، منادا و مستثنی» و قیدی در «مفعول مطلق، مفعول لأجله، مفعول فیه، حال و تمیز» دلالت می‌کند؛ بنابراین، به دلیل اهمیتی که دارد، مورد بحث قرار گرفته شده.)

3- پیشینه تحقیق
(عبد الله بن عبد الرحمن بن عبد الله بن محمد قرشی هاشمی شافعی، معروف به بهاء الدین ابن عقیل از نسل عقیل بن ابی‌طالب‏؛ از بزرگان علم نحو در سده هشتم هجری (694 ق – 769ق) بود.[1] او به تدریس فقه، نحو، معانی و عروض نیز می‌پرداخت. مذهب ابن عقیل سنی و از فرقه شافعی بود.[2]
آثار ابن عقیل عبارت‌اند از: «التفسیر» تا اواخر سوره آل عمران،[3] «مختصر الشرح الکبیر»،[4] «الجامع النفیس» در فقه شافعی،[5] «المساعد فی شرح التسهیل»،[6] «شرح ألفیه ابن مالک»[7] که با این اثر شهرت یافت.
ابن عقیل در اصل قرشی هاشمی است و این‌که او را هَمَدانی خوانده‌اند، محتمل است که ناظر به اقامت برخی اجداد نزدیک‌تر او در این شهر بوده باشد.[8] ابن عقیل اگرچه در قاهره زیست و رشد کرد، اما از گفته ابن حجر عسقلانی که او را «نزیل» قاهره می‌داند و به تهی‌دست بودن او هنگام ورود به قاهره اشاره می‌کند،[9] چنین برمی‌آید که وی در آن شهر به دنیا نیامده بود و بعدها به آنجا مهاجرت کرده و در همان‌جا از دنیا رفته و مدفون شد.
بر خلاف «البهجة المرضیة فی شرح الألفیة» تألیف سیوطی که شرحی مزجی بر «الفیه ابن مالک» بوده و در بسیاری از حوزه‌ها تدریس می‌شود، «شرح ابن عقیل»، شرحی غیر مزجی بر همان کتاب است که آن نیز از منابع مهم آموزش قواعد عربی و کسب دانش تخصصی در زمینه علم نحو و صرف است که نقش کاربردی آن از دیرباز مورد توجه مراکز علمی و عنایت صاحب‌نظران و متخصصان زبان و ادبیات عربی در ایران و کشورهای اسلامی دیگر بوده و هست)

2-عالم علم نحو”کسائی”
ابوالحسن علی بن حمزه کوفی شهرت‌یافته به کِسایی (۷۳۷م- ۸۰۵ م) .


(نسب: ابوالحسن علی بن حمزه بن عبدالله بن بهمن بن فیروز) لغوی، نحوی، قاری و کاتب عربی کوفی ایرانی‌اصل بود که از قاریان هفتگانه به‌شمار می‌رود.[۱] اهل کوفه بود و همان‌جا ابتدا لغت آموخت.


[۱] سپس به بصره رفت و نزد خلیل بن احمد دانش آموخت، و خلیل به او پیشنهاد داد که به بادیه رود (جمع‌آوری لغت از بدوی‌ها از برای سالم‌تر بودن زبانشان)[۱] کسایی زمانی دراز در بادیهٔ بغداد نزد عرب‌های حُطَیمیّه بود، حال آنکه از طبقهٔ بدویان فصیح‌گو نبوده‌اند.

[۱] هنگامی که کسایی به بصره بازگشت، خلیل بن احمد درگذشته بود و او جانشین یونس بن حبیب شد. کسائی در روزگار خلافت المهدی به بغداد درآمد و در قصر خلیفه، در ماه رمضان قرائت می‌کرد. 


سپس آموزگار کودکی امین و مأمون دو فرزند هارون الرشید شد. هارون او را در یکی از سفرهایش به خراسان، هم‌سفر گزید؛ کسائی در روستایی که رنبویه نامیده می‌شد، نزدیک ری درگذشت.[۱]

3-عالم و واضع علم نحو
خَلیل بنِ احمد، دانشمند ادبیات عرب و بنیان‌گذار علم عَروض در سده دوم هجری است. او در عمان متولد شد و در جوانی به بصره رفت و به تحصیل علم پرداخت. خلیل زندگی بسیار ساده و زاهدانه‌ای داشت و با درآمد کشاورزی از زمینی که از پدرش به ارث برده بود، زندگی می‌کرد. وی را واضع علم نحو و عروض دانسته‌اند و نخستین فرهنگ لغت عرب به نام العین، به شیوه‌ای کاملاً نو و ابتکاری، منسوب به اوست.

4-ابن هشام
[ اِ نُ هِ ] (اِخ) جمال الدین ابومحمد عبداللَّه بن یوسف بن احمدبن عبداللَّه بن هشام المصری الانصاری الحنبلی، معروف به ابن هشام نحوی. تولد  او بقاهره به سال ۷۰۸ هـ . ق. 
او نزد تاج تبریزی و تاج فاکهانی و علی بن حیان و شهاب عبداللطیف بن المرحل و ابوحیان علوم مختلفه فراگرفت و پنج سال پیش از مرگ از مذهب شافعی بحنبلی بگشت و تدریس مدرسهٔ حنابله به او گذاشتند. و نیز در قبهٔ منصوریه درس تفسیر می گفت. و ابن خلدون که معاصر او بوده گوید که ما در مغرب می شنیدیم که به مصر عالم عربیتی ظهور کرده موسوم به ابن هشام که بر سیبویه در نحو پیشی دارد. 


کتاب مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب و این کتاب سالها در شرق و غرب کتاب درس طلاب عربیت بود و کتاب شذورالذهب فی معرفة کلام العرب. کتاب الاغراب فی قواعد الاعراب. موقد الاذهان و موقظ الوسنان. کتاب الالغاز. کتاب الروضةالادبیة و آن شرح شواهد لمع ابن جنی است. قطر الندا و بل الصدا. 

 وفات او بقاهره در سال ۷۶۱ بوده است.

4-روش تحقیق
(برای جمع آوری این مطالب از منابعی مانند کتب درسی از جمله هدایه صمدیه شرح نقی منفرد وبعضی از پایگاه های اینترنتی استفاده شده.)


5-سؤالات تحقیق
 منصوبات را نام ببرید؟
مفعول به- مفعول مطلق- مفعول معه- مفعول فیه- مفعول له- حال- تمیز- مستثنی
*- علامت نصب چیست و چند تا است؟
2- علامت نصب در اصل فتحه ـــَـــً است و گاهی هم (یاء- کسره) می آید.
علامت نصب سه تا هستند( فتحه-  یاء- و کسره)

.- مفعول به چه اسمی است؟
مفعول به اسم منصوبی است که فعل از فاعل بر آن واقع می شود، مانند قَتَلَ عَلِیٌّ سَعِیداً.
قَتَلَ (فعل) علیّ (فاعل) سعیداً (مفعول) به قتل توسط علی بر سعید وارد شد.
.- در عربی آیا فعل بر مفعول مقدم است یا مفعول بر فعل؟
– در جمله های فعلیّه معمولاً اوّل (فعل) بعد (فاعل) سپس (مفعول) ذکر می شود. ولی ممکن است گاهی مفعول بر فاعل و یا حتی بر فعل هم مقدم شود.
.- مفعول مطلق چه مفعولی است؟
1- مصدری است منصوب از جنس ما قبلش می باشد،
مانند: نَصَرتُ زیداً نصراً = نصْراً مفعول مطلق است و منصوب است و از جنس فعل ماقبلش هست.
2- مفعول مطلق بر چند قسم است؟
– مفعول مطلق بر سه قسم است
الف: مفعول مطلق تأکیدی
ب: مفعول مطلق نوعی
ج: مفعول مطلق عددی 
گفتار دوم:  مفهوم شناسی

الف) معنای لغوی منصوبات
(کلماتی که دارای نصب است.)

ب) معنای اصطلاحی منصوبات
(در زبان و قواعد عرب اسماء منصوبه دوازده قسم اند: مفعول مطلق ، مفعول به ، مفعول فیه ، مفعول له ، مفعول معه ، حال ، تمیز، مستثنی ̍، خبر افعال ناقصه ، اسم حروف مشبهة بالفعل ، اسم ما و لاء نفی جنس و خبر ما و لاء شبیه به لیس. . رجوع به منصوب و نصب شود)


قسمت دوم
شروع تحقیق:

منصوبات
1- منصوبات را نام ببرید؟
1- منصوبات عبارت اند از: مفعول به- مفعول مطلق- مفعول معه- مفعول فیه- مفعول له- حال- تمیز- مستثنی
2- علامت نصب چیست و چند تا است؟
2- علامت نصب در اصل فتحه ـــَـــً است و گاهی هم (یاء- کسره) می آید.
علامت نصب سه تا هستند( فتحه-  یاء- و کسره)
                   1- مفعول به
                   2- مفعول مطلق
                   3- مفعول له
منصوبات    4- مفعول فیه
                   5- حال
                   6- تمییز
                   7- مستثنی
                  
3- فتحه و یاء و کسره در چه اسم هایی علامت نصب اند؟
3- فتحه َ  ً در اسم مفرد مانند: الرَّجُلَ و سَعیداً در جمع مکسّر مانند رِجال
یاء در مثنی مانند: مسلَمَینِ و در جمع مذکر سالم مانند مُسلِمَینِ
کسره ـِــٍـ در جمع مونث سالم مانند: المسلماتِ- مسلماتٍ
1- فتحه         1- در جمع مکسر- رِجالَ
علامت نصب
    2- اسم مفرد- سعید
    2- یاء 1- در جمع مذکر سالم، مانند: مسلِمینَ
    2- در تثنیه، مانند: مسلمَیْنِ
    3- کسره در جمع مونث سالم، مانند: مسلمات
            
4- مفعول به چه اسمی است؟
4- مفعول به اسم منصوبی است که فعل از فاعل بر آن واقع می شود، مانند قَتَلَ عَلِیٌّ سَعِیداً.
قَتَلَ (فعل) علیّ (فاعل) سعیداً (مفعول) به قتل توسط علی بر سعید وارد شد.
5- در عربی آیا فعل بر مفعول مقدم است یا مفعول بر فعل؟
5- در جمله های فعلیّه معمولاً اوّل (فعل) بعد (فاعل) سپس (مفعول) ذکر می شود. ولی ممکن است گاهی مفعول بر فاعل و یا حتی بر فعل هم مقدم شود.
 
 
 
 


1- منصوبات عبارتند از
مفعول به – مفعول مطلق- مفعول له – مفعول فیه – حال- تمیز- مستثنی
2- علامت نصب عبارت است از.
فتحه (اسم مفرد- جمع مکسر)
یاء (مثنی- جمع مذکر سالم)
کسره ـِــٍـ در جمع مونث سالم
3- مفعول به، اسم منصوبی است که فعل از فاعل بر آن واقع می شود.
 
 
 
تقدیم مفعول برفاعل
1- در چه مواردی مفعول بر فاعل مقدم می شود؟
1- در دو مورد مفعول بر فاعل مقدم می شود:
الف: هنگامیکه مفعول به ضمیر متصل به فعل باشد
مانند: نَصَرنی عَلِیٌّ (علی مرا یاری کرد)
نصر فعل- ی مفعول مقدم- علی فاعل مؤخّر
ب: هنگامیکه ضمیر مفعولٌ به متصل به فاعل باشد.
مانند: اِذا اِبتَلی ابراهیمَ رَبَّهٌ
ابتلی فعل- ابراهیم، مفعول مقدم- رَبّ فاعل مؤخر- هُ ضمیر مفعولٌ به که به فاعل متصل شده
                             1- هنگامی که مفعول به ضمیر متصل به فعل باشد،
                             مانند: نَصَرَنی عَلِیٌّ، «ی» مفعول مقدم.
موارد تقدیم               2- هنگامی که ضمیر مفعول به متصل به فاعل باشد،
مفعول بر فاعل            مانند: اِذا اِبتلی اِبراهیمَ رَبُّهٌ،
                             ابراهیم مفعول مقدم، «هـ» ضمیر مفعول
2- در چه مواردی مفعولٌ به بر فعل و فاعل مقدم می شود؟
2- در دو مورد مفعولٌ به بر فعل و فاعل مقدم می شود.
الف: هنگامی که مفعول به ضمیر منفصل باشد
مانند: ایاکَ نعبدُ، ایاک مفعول مقدم چونکه ضمیر منفصل است.
نعبدُ فعل فاعلش نحن است در او مستتر
ب: هنگامی که مفعولٌ به از اسماء استفهام باشد یا از اسماء شرط
اسماء شرط، مانند: ما تفعلوا مِنْ خیرٍ تَجِدُوهُ
ما مفعولٌ به اسم شرط است
اسماء (استفهام) مانند مَنْ نَصَرتَ چه کسی را یاری کردی که مَنْ از اسماء استفهام است.
تقدیم مفعولٌ به بر فعل و فاعل
1- اگر مفعول به ضمیر منفصل باشد ایاک نَعبدُ
2- اگر مفعول به از اسماء شرط باشد ما تَفعلوا
3- اگر مفعول به از اسماء استفهام باشد مَن نَصَرتَ
                             1- هنگامی که مفعول به ضمیر منفصل باشد.
                             مانند: ایّاکَ نَعبُدُ، ایاک مفعول مقدم
مواردی که                 2- هنگامی که مفعول به از اسماء شرط باشد،
مفعول بر فعل و           مانند: ما تَفعلوا، ما مفعولٌ به است
فاعل مقدم شود              3- هنگامی که مفعولٌ به از اسماء استفهام باشد،
                             مانند: من نَصَرتَ، من مفعولٌ به است
3- در چه مواردی فعل مفعولٌ به حذف می شود؟
3- در دو مورد فعل مفعولٌ به حذف می شود.
الف: در حالت اغراء
اغراء یعنی تشویق و ترغیب به کار نیک
مانند: الصّلوة = الصّلوة
که اصلش احضَرُوُ بوده فعلش حذف شده
ب: تحدیر: یعنی بر حذر داشتن از کار بد و ناپسند
مانند: الغیبته- اَلغَیبته که اصلش بوده
اِحذَرو الغیبتَه فعلش حذف شده
          1- در حالت اِغراء (تشویق) الصَّلوة که در اصل بوده احضرو الصلواة
حذف فعل    2- در حالت تحذیر (خطر) الغیه = اِحذرو الغیبته
 
4- افعالی که دو مفعول می گیرند بر چند دسته هستند؟
4- افعالی که دو مفعول می گیرند به دو دسته تقسیم می شوند
الف: دسته اول عبارتند از: اَعطی- اَسکَنَ- کَسا- اَطعَم- سَقی- جَعَلَ- اِتَّخَذَ- سَمّی
مانند: اِنا اعطَیناکَ الکوثَرَ، اعطی فعل- نا فعل
کَ مفعول اول کَوثَرَ مفعول دوم
ب: دسته دوم افعال قلوب هستند و عبارتند از:
حَلِمَ- ظَنَّ- خال- رَأیَ- وَجَدَ- حَسِبَ
مانند عَلِمْتُ سعیداً عالماً
عَلِمْتُ فعل و فاعل سعیداً مفعول اول عالماً مفعول دوّم ،
فرق افعال قلوب با دسته اول در این است که اصل این دو مفعول مبتداء و خبر بوده اند- سعیدٌ- عالِمٌ بوده
                   1- اعطی (داد)
                   2- اَسکَنَ (جا داد)
                   3- کسا (پوشاند)
افعال دسته      4- اطعَم (خوراند)
    اول           5- سقی (نوشاند)
                   6- جَعَلَ (قرار داد)
                   7- اِتَخذ (گرفت)
                   8- سَمی (نامید)
 
افعال دو          1- دسته اول اَعطی …
مفعولی           2- دسته دوم افعال قلوب- عَلِم
                   1- عَلِم (دانست)
                   2- ظَنَّ (گمان کرد)
افعال قلوب       3- حَسِبَ (خیال کرد)
دو مفعولی       4- خالَ (خیال کرد)
                   5- رأی (گمان کرد)
                   6- وَجَدَ (یافت)
 
خلاصه مطالب
1- در دو مورد مفعول بر فاعل مقدم می شود.
الف: وقتی که مفعولٌ به ضمیر متصل به فعل باشد
ب: وقتی که ضمیر مفعولٌ به متصل با فاعل باشد.
2- در دو مورد مفعولٌ به بر فعل و فاعل مقدم می شود.
الف: هنگامیکه مفعولٌ به ضمیر متصل باشد.
ب: هنگامیکه مفعولٌ به از اسماء شرط یا استفهام باشد.
3- بعضی از افعال دو مفعول به می گیرد.
 
 

مفعول مطلق
1- مفعول مطلق چه مفعولی است؟
1- مصدری است منصوب از جنس ما قبلش می باشد،
مانند: نَصَرتُ زیداً نصراً = نصْراً مفعول مطلق است و منصوب است و از جنس فعل ماقبلش هست.
2- مفعول مطلق بر چند قسم است؟
2- مفعول مطلق بر سه قسم است
الف: مفعول مطلق تأکیدی
ب: مفعول مطلق نوعی
ج: مفعول مطلق عددی
                             1- مفعول مطلق باید مصدر باشد
شرایط مفعول             2- باید منصوب باشد
   مطلق                    3- از جنس فعل ماقبل باشد.
3- مفعول مطلق تأکیدی را توضیح دهید؟
3- مفعول مطلق تأکیدی فعل ماقبلش را تأکید می کند.
مانند: نَصَرتُ زَیداً نَصراً
نَصَر (فعل) تُ (فاعل) زیداً (مفعول به) نصراً (مفعول تأکیدی)
4- مفعول مطلق نوعی را بیان کنید؟
نوع فعل ماقبلش را بیان می کند،
مانند: ضَرَبتُه ضَرباً شَدیداً
ضَرَبَ (فعل) تُ (فاعل) هـ (مفعول به) ضَرَباً شَدیداً (مفعول مطلق نوعی)
                             1- مفعول مطلق تأکیدی، فعل را تأکید می کند،
اقسام مفعول              2- مفعول مطلق نوعی، نوع فعل را بیان می کند.
مطلق:                      3- مفعول مطلق عددی، عدد فعل را بیان می کند.
5- مفعول مطلق عددی را بیان کنید؟
5- مفعولی است که عدد فعلش را بیان می کند، ضَرَبَتَهُ ضَرَبهً
مانند: ضَرَبَ (فعل) تُ (فاعل) هـ (مفعول به) ضَرَبهً (مفعول مطلق عددی) ة، تا، تاء وحدت است
6- آیا می شود مفعول مطلق را از فعل دیگری آورد؟
6- می شود مفعول مطلق را از فعل دیگری آورد به شرط اینکه از نظر معنا یکی باشند (معنای مترادفی داشته باشند) مانند جَلَسْتُ قُعُوداً
جَلسَ (فعل) تُ (فاعل) قعوداً (مفعول مطلق) که هر دو دارای یک معنا است.
جلس: نشست             قعد: نشست
7- آیا عامل مفعول مطلق حذف می شود
7- گاهی عامل مفعول مطلق حذف می شود.
مانند: حمداً که بوده أحمدُک حَمداً
اَحمدُ (فعل و فاعل) ک (مفعول به) حَمداً (مفعول مطلق) که اَحْمَدُکَ حذف شده
 
خلاصه مطالب
1- مفعول مطلق مصدری است منصوب از جنس فعل ماقبلش یا اینکه از نظر معنا یکی باشد
2- مفعول مطلق بر سه قسم است:
1- تأکیدی
2- نوعی
3- عددی
 
 
مفعول له
1- مفعول له چه مفعولی است؟
1- مصدری است بدون الف و لام که علّت انجام فعل را بیان می کند.
مانند: فَرَّمنِ الحَربِ جُبُناً- از جنگ گریخت چرا؟ بخاطر ترس
2- شرائط مفعول له چیست؟
                      1- مصدر باشد.
                      2- بودن الف و لام باشد.
شرائط مفعول       3- علت انجام فعل را بیان کنید.
      له              4- اگر مصدر نباشد لام بر او وارد شود.
                      5- اگر مصدر با الف و لام باشد باز هم لام بر او وارد شود.
مانند: حُبِتُکَ لِدِرهَم
دِرهم مصدر نیست بر سرش لام در‌آوریم
مانند: ضَرَبتُ علیاً لِلتأدیب که التأدیب بوده مصدر با الف و لام.
 
خلاصه مطالب
1- معفول له مصدر منصوبی است بدون الف و لام می آید.
2- مفعول لَه علت وقوع فعل را بیان می کند.
 
 
مفعول فیه
1-  مفعول فیه را شرح دهید؟
1- مفعول فیه اسم منصوبی است که زمان یا مکان وقوع فعل را بیان می کند و به آن ظرف هم می گویند.
2- یک مثال برای مفعولٌ فیه بزنید؟
2- مانند: صَلَّیْتُ یَومَ الجُمعَةصَلّ (فعل) تُ (فاعل) یوم (مفعول فیه و مضاف) الجُمعَةِ (مضافٌ الیه)
3- ظرف بر چند قسم است؟
3- ظرف بر دو قسم است.
الف: ظرف زمان: زمان وقوع فعل را بیان می کند.
ب: ظرف مکان: مکان وقوع فعل را بیان می کند.
و هر یک از این ظروف یا معین و مخصوص هستند یا نامعین و غیرمخصوص
4- ظروف معین و مخصوص را تعریف کنید؟
4- ظروفی هستند که دلالت بر محدوده معین و مخصوص می کنند
مانند: مسجد (ظرف مکان معین)- یوم (ظرف زمان معین)
5- ظروف غیر معین و غیرمخصوص چه ظروفی هستند؟
5- ظروفی هستند که دلالت بر مکان و زمان غیرمعین و مخصوص می کند.
مانند: فوق (ظروف مکان نامعین)- حین (ظرف زمان نامعین)
6- ظروف متصرف چه ظروفی هستند؟
6- ظروف متصرف ظروفی هستند که هم به صورت ظرف و هم به صورت غیر
مانند: شهر- یوم- مسجد
صُمتُ یَوم الجمعة                 الیوم مبارکُ
یوم ظرف است                     یوم مبتداء است.
                                          1- معرب- مبنی
                   1- ظرف زمان       2- متصرف- غیر متصرف
ظرف                                     3- معین- غیر معین
     1- معرب- مبنی
                   2- ظرف مکان       2- متصرف- غیر متصرف
                                           3- معین- غیر معین
و ظروف غیر متصرف ظروفی هستند که دائماً ظرف بوده و همیشه بر زمان و مکان دلالت می کند. مانند: بعد- فوق- اِذ
 
7- ظروف معرب و مبنی چه ظروفی هستند؟
7- ظروف معرب ظروفی هستند که حرکت آخرشان متغیر است
و ظروفی مبنی ظروفی هستند که حرکت آخرشان ثابت است.
مانند: ظروف زمان مبنی:
اِذ- اِذا- متی- ایان- اِنی- اَمسَ- الان- مُذ- مُنذُ
ظروف مکانی مبنی: هُنا- ها هُنا- ثُم- عند- لَدُن- لَدای- حِیثُ غیر از این ها تمام ظروف معرب هستند.
 
8- کدامیک از این ظروف منصوب می باشد؟
8- ظروف مکانی غیر معین و ظروف زمانی معین و غیر معین منصوب می باشد و ظروف مکانی معین لفظ مجرور هستند و محلاً منصوب می باشند.
 
خلاصه مطالب
1- مفعول فیه اسم منصوبی است که زمان یا مکان وقوع فعل را بیان می کند.
2- به مفعول فیه ظرف هم می گویند.
3- ظرف بر دو قسم است ظرف زمان- ظرف مکان
4- هر یک از این دو بر دو قسم اند ظرف مخصوص و معین- و غیر مخصوص نامعین
 
 
حال
 
1- حال چه اسمی است؟
1- اسم منصوب مشتقی است که حالت و چگونگی فاعل یا مفعول یا هر دو را بیان می کند.
2- برای هر یک جداگانه مثال بزنید.
2- جاءَ سعیدٌ راکِباً (فعل) سَعید (فاعل) راکباً (حال) = ذوالحال فاعل است.
مثال: رَأیتُ عَلیّاً ضاحِکاً
ریء (فعل) تُ (فاعل) علیاً (مفعول) ضاحکاً (حال) = ذوالحال مفعول است.
جاءَ علیّ و سعیدً ضاحکینِ   حال از هر دو
3- به کسی که دارنده و صاحب حال است چه می گویند؟
3- به دارنده و صاحب حال (ذوالحال) گویند یعنی در جمله
جاءَ علیٌ راکباً = علی ذوالحال است و راکباً حال
4- حال بر چند قسم است؟
4- حال مانند: خبر بر 3 قسم است
1- مفرد          2- جمله         3- شبه جمله
 
                             1- مفرد          1- مشتق، مانند: جاءَ علیٌ باکیاً
                                                            2- جامد، مانند: کَرَّ سعیدٌ اَسَداً
حال                         2- جمله         1- فعلیه: جاءَ سعیدٌ یَرکُضٌ
                                                            2- اسمیه: سَهَرْتَ و الناس نائِمونَ
                             3- شبه جمله           1- جار و مجرور: رأیتُ علیاً علی الشجرة
                                                            2- ظرفیه: خَطَبَ سَعیدٌ فَوقَ المنبَر       

5- حال مفرد و جمله و شبه جمله را توضیح دهید؟
ج5- هر یک از آن ها بر دو قسم هستند؟
س6- شرائط حال و ذوالحال را بنویسید؟
ج6- شرایط حال = نکره باشد و مؤخر
شرایط ذوالحال = معرفه باشد و مقدم
 
شرائط            1- حال باید نکره باشد.
حال:              2- حال باید مؤخّر باشد.
 
شرائط            1- باید معرفه باشد.
 ذوالحال          2- باید مقدّم باشد.
 
 
7- آیا حال بر ذوالحال مقدم باشد؟
7- بلی اگر ذوالحال نکره باشد حال بر او مقدم می شود.
مانند: جاءَ راکباً رَجُلُ که رجل ذوالحال است و نکره حال بر او مقدم شده
 
شرایط حال
1- اسم منصوب مشتقی است
2- حالت و چگونگی فاعل و مفعول یا هر دو را بیان می کند.
3- نکره است.
4- مؤخر است از ذوالحال
اعراب حال :
الف دراسم مفرد:تنوین نصب اً.مثل جاء الطفلُ باکیاً.
ب دراسم مثنی:یاء.مثل جاء التلمیذانِ فرحینِ.
ج دراسم جمع مذکّرسال:یاء.مثل خَرَجَ الطّلاّببُ فرحینَ .
د دراسم جمع مؤنث سال:اتٍ .مثل جاءَت المعلّماتُ فرحاتٍ .
ر دراسم مقصور:تقدیری.ترکَ المریضُ المستشفی مشافی.
ز درجمله اسمیه/فعلیه شبه جمله:محلا ا منصوب.مثل رَأیتُ الطفلَ یلعبُ.
الصبر صَبرانِ صَبرٌعلی ما تَکرَه وَ صَبر صَبر عَمّا تُحِبُ.
صبردونوع است:صبربرآنچه نمی پسندی،صبربرآنچه دوست می داری
 
در ترجمه ي جمله ي حالیه كه فعلیه است مطابق با قاعده ي زیر مي آید :
ماضي + ماضي = ماضي بعید و یا ماضي ساده
خرج المعلم و قد علَّمنا اشیاء كثیرةا : معلم خارج شد در حالي كه مطالب بسیاري را به ما آموخته بود )یا آموخت(
ماضي + مضارع = ماضي استمراري
جاءت المعلمه و هي تتكلم باللغه العربیه : معلم آمد در حالي كه به زبان عربي سخن مي گفت .
خلاصه مطالب
1- حال اسم منصوبی است و مشتق که حالت چگونگی فاعل یا مفعول یا هر دو را بیان می کند.
2- حال نکره است و مؤخر
3- ذوالحال معرفه است و مقدم
4- حال یا مفرد است یا جمله یا شبه جمله
1. مفرد، مشتق و جامد
2. جمله اسمیه و فعلیه
3. شبه جمله، ظرف و جار و مجرور
 
 
تمییز
1- تمیز را تعریف کنید؟
1- تمیز اسمی است جامد و نکره – که بعد از کلمه یا نسبت مهمی می آید.
و ابهام آن را برطرف می سازد.
مانند: إشتَریتُ عِشریْنَ کتاباً
کتاب تمیز است برای عشرین
2- تمیز بر چند قسم است؟
2- تمیز بر دو قسم است:
1- تمیز ذات: رفع ابهام از کلمه می کند.
2- تمیز نسبت: رفع ابهام از نسبت موجود در جمله می کند.
3- تمیز ذات بر چند قسم است؟
3- تمیز ذات بر سه قسم است
1- تمیز برای عدد= مانند: بِعتُ عَشُرین کتاباً
2- تمیز برای جنس = رئیتُ خاتماً ذهَباً
3- تمیز برای مقدار و مقدار بر چند قسم است
 
 
 
 
                                      1- برای عدد، مانند: بعث عشرین کتاباً
                   1- تمیز از       2- برای جنس، مانند: رئیتُ خاتماً ذهباً
                   ذات    
تمیز                                     1- وزن
                   2- برای مقدار    2- کیل
                                         3- مساحت
                   3- تمیز برای رفع ابهام از نسبت
تمیز مقدار عبارت است از:
الف: وزن مانند: إشَتَریتُ منوینِ عَسَلاً
ب: کیل مانند: اَعطَیتُ الفَقیر صاعاً قُمحاً
ج: مساحت مانند: هذا ذِراعٌ اَرضاً
4- تمیز نسبت را توضیح دهید؟
4- تمیز نسبت رفع ابهام می کند از نسبت موجود در جمله.
مانند: علیٌ اَفضلُ منکَ عِلماً
اول مشخص نبود علی از چه جهتی از تو برتر است وقتی علماً را آوردیم رفع ابهام شد.
5- کدامیک از این تمیز ها مجرور واقع می شوند؟
5- گاهی ممکن است تمیز ذات مجرور واقع شود.
به حرف جر یا به اضافه
مانند: رایتُ خاتم ذهبٍ = مجرور به اضافه
مانند: رایتُ خاتماً من ذهبٍ = مجرور به حرف جر
1- تمیز اعداد بر چند دسته است؟
1- تمیز اعداد بر سه دسته تقسیم می شوند.
1- تمیز از عدد سه تا عدد ده              از 3 تا 10
2- تمیز از عدد ده تا عدد صد              از 10 تا 100
3- تمیز از عدد صد به بالا                  از 100 به بالا
2- حکم هر سه قسم تمیز را بیان کنید؟
2- تمیز عدد 3 تا 10 جمع است و مجرور، لفظاً مجروراً و محلاً منصوب،
مانند: عِندی ثَلاثَةُ رِجالٍ، رجال تمیز است محلاً منصوب و لفظاً مجرور
حکم تمیز عدد ده تا صد مفرد است و منصوب،
مانند: اِنّی رَأیتُ اَحَدَ عَشَرَ کَوکَباً، کوکب تمیز مفرد و منصوب است.
حکم تمیز عدد صد به بالا مفرد است و مجرور،
مانند: رَأیتُ ماَةَ رَجُلٍ، رجل مفرد است و مجرور.
3- چرا می گوییم لفظاً مجرور و محلاً منصوب؟
3- برای اینکه حکم تمیز این است که منصوب باشد اما دراینجا چون مضافٌ الیه واقع شده مجرور است. لذا می گوییم لفظاً مجرور است چون مضاف الیه است و محلاً منصوب است، چون تمیز است و تمیز از منصوبات است.
شعر
ز سه تا ده همه جمع اند و مجرور
ز ده تا صد همه فرد ند و منصوب
ز صد برتر همه فردند و مجررو
4-تمییز در اصل چیست؟
4- تمییز در اصل مبتدا، فاعل، یا مفعول است:
روش تشخیص:
الف( تمییز اگر بعد از وزن أَفعل بیاید یا در جمله اسمیه واقع شود در اصل مبتدا است:
هذا الرجلُ اکثرُ منّا علماً ». علمُ هذا الرجلِ اکثرُ منّا «
ب( تمییز اگر بعد از فعل لازم بیاید در اصل فاعل است.
إزدَهرتْ هذِهِ الحدیقةُ وَردا ». ازدَهَر وردُ هذا الحدیقةِ «
ج( تمییز اگر بعد از متعدی بیاید در اصل مفعول است.
فَجّرنَا الارضَ عیونا ».فجّرنا عیونَ الأرضِ «
نکته: اصل تمییز ویژه تمییز نسبت است پس تمییز مفرد اصل ندار.
-1 اگرجمله ما جمله فعلیه باشد وفعل آن لازم باشد،اصل تمییز به صورت فاعل خواهدبودیعنی درجمله –
جدیدتمییزدرنقش فاعل خواهدبود وفاعل جمله قبل نقش مضاف الیه راخواهدداشت.
مثل فاضَ النَّهرُ ماء ا.)فاضَ فعل النَّهرُ فاعل ماء ا تمییز(
تبدیل:فاضَ ماء النَّهرِ .)فاضَ فعل ماء فاعل النَّهرِ مضاف الیه(
2- اگرجمله ماجمله فعلیه باشدوفعل آن متعدی باشد،اصل تمییز،مفعول میشودیعنی تمییزدرنقش مفعول ومفعول قبلی درنقش مضاف الیه درمی آید.
درنقش مضاف الیه درمی آید.
مستثنی
1- مستثنی را تعریف کنید:
1- مستثنی اسمی است که به وسیله کلمات استثناء از حکم ما قبلش خارج شده باشد، مانند: «جاء القَوم اِلّا عَلیاً» به کلمه ی «علی» مستثنی می گویند که به وسیله ی «اِلّا» از حکم ما قبل استثنا شده.
2- کلمات استثنا بر چند قسم است؟
2- کلمات استثنا بر دو قسم است:
1- حروف استثنا.                  2- اسماء استثنا.
3- حروف استثنا و اسماء استثنا را بیان کنید:
3- حروف استثنا عبارت اند از:
«اِلّا- حاشا- عدا- خَلا»
و اسماء استثنا عبارت اند از:
«غَیر- سَوی»
مجموعاً شش کلمه استثنا داریم.
4- مستثنی و مستثنی منه و کلمات استثنا را در این مثال بیان کنید:
مثال: «جاءَ القَوم اِلّا عَلیّاً»
4- «جاءَ» فعل ماضی، «قَوم» فاعل  «جاءَ» مستثنی منه، «اِلّا» از حروف استثنا، «علیّاً» مستثنی (مستثنی منه یعنی آنچه از او استثنا شده.)
5- مستثنی بر چند قسم است؟
5- مستثنی بر سه قسم است.
1- مستثنی متصل
2- مستثنی منقطع
3- مستثنی مفرّغ (یعنی خالی شده)
6- مستثنی متصل چه نوع مستثنی است؟
6- اگر مستثنی از جنس مستثنی منه باشد متصل است،
مانند: «جاءَ القَوم اِلّا عَلیّاً» که علی از جنس قوم است.
7- مستثنی منقطع را توضیح دهید، با ذکر مثال:
7- مستثنی منقطع آن است که مستثنی از جنس مستثنی منه نباشد، مانند:
«جاءَ القَوم اِلّا حِمارَهم» که حمار از جنس قوم نیست.
8- مستثنی مفرّغ چیست؟
8- اگر مستثنی منه محذوف باشد مفرغ نامیده می شود یعنی خالی، مانند: «ما جاءَ اِلّا عَلِیُّ» در این مثال قوم که مستثنی منه بوده حذف شده
                                    1- متصل: مستثنی از جنس مستثنی منه باشد
اقسام مستثنی             2- منقطع: مستثنی از جنس مستثنی منه نباشد.
                             3- مفرّغ: مستثنی منه در کلام نباشد
 
 
 
 
1- حکم مستثنی منقطع را بیان کنید؟
1- مستثنی منقطع همیشه منصوب است چه جمله مثبت باشد یا منفی
مثال برای جمله مثبت، جاءَ الرجالُ الّا فاطِمةَ
فاطمه از جنس رجال نیست جمله هم مثبت است و منصوب
مثال برای جمله منفی: ماجاءَ القُوم اِلا حمارَهُم، حمار از جنس قوم نیست حمار منفی و منصوب است.
2- مستثنی متصل چه حکمی دارد؟
2- مستثنی متصل در صورت مثبت بودن منصوب است.
مانند: جاءَ القوم الا علیاً   علی مستثنی متصل و منصوب
در صورت منفی بودن دو حکم دارد. منصوب و مرفوع
ما جاءَ القوم اِلّا علیاً                  در حال نصب
ماجاءَ القوم اِلّا عَلِیٌّ               در حال رفع
                                    1- مستثنی منقطع منصوب است چه مثبت باشد چه منفی
اعراب                      2- مستثنی متصل در حال مثبت بودن منصوب است اگر منفی باشد به دو
مستثنی                   حال می آید هم منصوب و هم مرفوع
3- مستثنی مفرّغ بر حسب مقتضی جمله اعراب می گیرد، یعنی اگر فاعل باشد مرفوع اگر مفعول باشد منصوب و اگر مضافٌ الیه باشد مجرور.
 
3- اعراب مستثنی مفرّغ چیست؟
3- اعراب مستثنی مفرغ بر حسب اقتصاء جمله است
یعنی اگر فاعل باشد مرفوع است و اگر مفعول باشد منصوب
4- آیا برای شناخت اعراب مستثنی مفرغ راهی وجود دارد؟
بلی، دو راه وجود دارد:
یک می توانیم الّا را برداریم بعد بر حسب اقتصاء هر اعرابی که گرفت همان اعراب مستثنی خواهد بود.
مانند: ما جاءَ … عَلِیٌ                  علی فاعل است می شود، ما جاءَ …. اِلّا عَلِیُّ
ما رایتُ ……… علیاً                   علی مفعول است می شود ما رایت …. اِلا علیاً
ما مررَتٌ……. بَعِلیِ                    علی مضافٌ الیه است می شود ما مررت …. اِلا بِعَلی
راه دوم اینست که بجای مستثنی منه حکم کلمه اَحَد بیاوریم هر اعرابی که اَحَد گرفت همان اعراب برای مستثنی قرار می دهیم.
مانند: ما جاءَ اَحَدٌ الا عَلِیٌ                      اَحَد فاعل واقع شده مرفوع است
پس اعراب مستثنی ما مرفوع است.
                             1- مرفوع است اگر بجای فاعل قرار گیرد: ما جاءَ اِلا عَلِیٌ
حکم مستثنی               2- منصوب است اگر بجای مفعول واقع شود: ما رایتُ اِلا علیاً
مفرغ                             3-مجرور است اگر مضافٌ الیه واقع شود: ما مرَرتُ اِلا بعلیٍ
 
 
خلاصه مطالب 
1- مستثنی اسمی است که به وسیله کلمات استثنا از حکم ماقبلش جدا شده.
2- کلمات استثنا عبارت اند از: (الا، خَلا، عَدا، حاشا) این ها حرف اند و (سِوی، غیر) این ها اسم اند.
3- مستثنی بر سه قسم است:
                        1- متصل
مستثنی          2- منقطع
                        3- مفرّغ
1- حکم مستثنی منقطع نصب است چه مثبت باشد یا منفی
2- حکم مستثنی متصل در صورت مثبت بودن نصب است اگر منفی باشد هم نصب و هم رفع جایز است
3- حکم مستثنی مفرّغ بستگی به جمله دارد.
الف: اگر فاعل باشد مرفوع
ب: اگر مفعول باشد منصوب
ج: اگر مضافٌ الیه باشد مجرور
 
 
منادی
1- منادا را تعریف کنید؟
1- منادا اسمی است که بعد از یکی از حروف ندا بیاید. مانند: یا عَلِیُّ
2- حروف ندا را نام ببرید؟
2- حروف ندا عبارتند از:
أ (برای نزدیک)
اَیُ (برای متوسط)
اَیا- هیا (برای دور)
3- برای هر یک از حروف یک مثال بزنید؟
3- أ- مانند: أ عَلِیٌّ- اُ عَبدَاللهِ
اَی- اَی عَلِیُّ
ایا- هیا: اَیا عَلِیُّ
4- اعراب منادی چیست؟
4- اگر منادی ما مفرد معرفه- یا نکره مقصوده باشد مرفوع خواهد بود
مانند: یا اللهُ- مفرد معرفه
مانند: یا رَجُلُ- نکره مقصوده
 
 
 
                             1- أ برای منادای نزدیک
          حروف ندا:       2- اَی برای منادای متوسط
                             3- اَیا برای منادای دور.
1-    هیا برای منادای دور.
 
2- و اگر منادی مضاف یا نکره غیرمقصوده باشد منصوب خواهد بود
مانند: یا غَفارَ الذُّنوبِ : مضاف
مانند: یا رَجُلا خُذ بیدی: نکره غیر مقصوده- کدام شخص نابینا
5- گفتیم اگر منادی مفرد باشد، مراد از این مفرد چیست؟
5- مفرد بر سه قسم است.
1- مفرد در مقابل تثنیه    2- مفرد در مقابل جمع      3- مفرد در مقابل مضاف
مراد ما مفرد در مقابل مضاف است اگر تثنیه و جمع باشد اشکال ندارد.
6- مراد از نکره مقصوده و غیر مقصوده چیست؟
6- نکره مقصوده: متکلم هنگام ندا او را نمی شناسد ولی او را می بیند.
نکره غیر مقصوده: متکلم هنگام ندا او را نمی شناسد و نمی بیند.
مانند: شخص کور- یا کسی از پشت دیوار کسی را صدا بزند.
 
 
 
 
 
 
                             1- اگر منادای ما مفرد معرفه باشد مرفوع است،
                             مانند: یا الله 
                                    2- اگر منادای ما نکره مقصوده باشد مرفوع است،
احکام منادا                مانند: یا رَجُلُ
                                    3- اگر منادای ما مضاف باشد منصوب است،
                             مانند: یا غفّارَ الذّنوب
                                    4- اگر منادای ما نکره غیرمقصوده باشد منصوب است
                             مانند: یا رَجُلَ خُذ بِیَدی
 
                                    حروف ندا:
                                    1- أ برای نزدیک- أ عَلِیُّ
حروف ندا:                   2- اَی- برای متوسط- اَی عَبداللهِ
                                    3- اَیا هِیاء برای دور- اَیا عَبدَاَللهُ
 
 
 
 
1- منادی مفرد- در مقابل مضاف
2- منادی مضاف
انواع منادی:                  3  – ندبه= دعا
2-    استغاثه =
 
 
          اعراب             1- اگر مفرد معرفه- یا نکره مقصوده باشد منصوب است
          منادی             2- اگر مضاف و نکره غیر مقصوده باشد منصوب است
 
 
                             1- مفرد در مقابل تثنیه
مراد از مفرد:               2- مفرد در مقابل جمع
                             3- مفرد در مقابل مضاف (مراد از مفرد همین نوع است)
 
 
1- آیا حروف ندا با الف و لام (ال) جمع می شوند؟
1- حروف ندا با ال جمع نمی شوند   یا الناسُ گفته نمی شود.
اگر بخواهیم با ال جمع کنیم باید کلمه اَیُّها برای مذکر و اَیَّتُها برای مؤنث بین حرف ندا و کلمه ای که (ال) دارد بیاوریم
مانند:             یا اَیُّها الناسُ                 مذکر
                   یا اَیّتُها النفسُ مونث
البته کلمه الله استثنا است بین کلمه الله و حرف ندا چیزی فاصله نمی شود.
یا الله
2- آیا حرف ندا حذف می شود؟
2- بلی، ممکن است گاهی حرف ندا حذف می شود.
مانند: رَبَّنا ظَلَمنا اَنفُسنا- که یا ربَّنا بوده
یُوسُفُ اَعرِضٌ- یا یوسف بوده
و در کلمه الله اگر حرف ندا حذف شود در آخر آن میم مشَدّدی می آید. (یعنی تشدید دار)
مانند: یا الله = اَللهُمَّ
3- ندبه چه نوع منادائی است و چگونه ساخته می شود؟
3- نوع دیگری از ندا ندبه است شخص هنگام درد و رنج محبوبش را صدا می زند و او را بر سر اسم در می آوریم و الف و هاء ساکنی را به آخرش اضافه می کنیم.
مانند: وا محمداهُ وا محَبّتاه
4- استغاثه چیست و چگونه ساخته می شود؟
4- استغاثه کمک و یاری خواستن از کسی است در موقع گرفتاری.
طرز ساختن آن آوردن حرف ندا- یا- و لام مفتوحه لَ بر سر اسم.
مانند: یا اَلله- یا لَثاراتِ الحسین- یا لَلحُسین
5- چرا کلمه الله و لثارات و حسین، مجرورند؟
5- این کلمات بواسطه لام مجرور شده اند.
از کسی که طلب کمک می شود مستغاث گویند و مجرور است.
 
 
                             1- منادای مفرد- مانند: یا عَلِیّ
                             2- منادای مضاف مانند: یا عَبدَاللهِ
انواع منادی:               3- منادای ندبه مانند: وا محمداه
3-    منادای استغاثه مانند: یا لَلحُسَین
 
                             1- منادای مفرد- مرفوع است
                             2- نکره مقصوده مرفوع است.
          اعراب منادی     3- مضاف- منصوب است.
                             4- نکره غیرمقصوده- منصوب است.
 
 
خلاصه مطالب
1- حروف ندا با الف و لام (اَل) جمع نمی شوند.
2- اگر بخواهیم با الف و لام بیاوریم باید (اَیُّها برای مذکر- اَیَّتُها برای مونث) بیاوریم.
3- گاهی حرف ندا حذف می شود.
4- منادای ندبه منادائی است که شخص هنگام درد و رنج محبوبش را صدا می زند.
5- منادای استغاثه کمک و یاری خواستن است در موقع گرفتاری
6- حروف ندا با الف و لام جمع نمی شود و اگر بخواهیم جمع کنیم باید ایها برای
مذکر و ایتها برای مونث بیاوریم.

جمع بندی و نتیجه گیری:
(در بحث منصوبات یاد گرقتیم که هرگاه جمله مفعول به- مفعول مطلق- مفعول معه- مفعول فیه- مفعول له- حال- تمیز- مستثنی باشد منصوب می آید
که هر کدام شرایطی داشتند..)




ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.