«بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»
موضوع پژوهش:
مبتدا
استاد راهنما: حجة الاسلام و المسلمین استاد خادم الذاکرین زید عزه
معاون پژوهش: حجة الاسلام و المسلمین استاد جلالی زید عزه
پژوهشگر: سید مهدی موسوی
پایه اول
مدرسه بقیة الله (عَجَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ الشَّرِیف)
مقدمه :
خداوند تبارک و تعالی انسان ها را آفرید و پیامبرانی را برای هدایت و سعادت بشریت برانگیخت.
هر پیغمبر معجزه ای برای قوم خویش می آورد تا آنان به وسیله معجزه وی ایمان به خداوند متعال بیاورند.
آخرین از این فرستاده های الهی پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) که افضل انبیای الهی است.
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمانی می زیستند که فصاحت و بلاغت در شعر و نثر رواج زیادی داشت.
خداوند تبارک و تعالی قرآن کریم را بر پیغمبرش در اوج فصاحت و بلاغت نازل کرد.
ما به واسطه علوم مختلفی به خوبی با قرآن کریم آشنا می شویم برخی از این سیزده علوم ادبی که از بقیه مهمتر هستند عبارتند از:
لغت: موضوع آن کلمه عربی از حیث معنا می باشد.
بلاغت: در مورد مراد متکلم و زیبایی کلام بحث می کند.
صرف: موضوع آن کلمه عربی از حیث ساختار و تغییراتی که در آن به وجود می آید.
نحو: از ترکیب کلمات یا نقش کلمات گفتگو می کند.
یکی از پرکاربرد ترین و پر استعمال ترین موضوع های ادبی مبحث مبتدا است که فهم روایات و آیات اهلُ البیت {صلوات الله و سلامُه علیهم اجمعین } بستگی دارد به فهم باب ابتداء .
ما در این پژوهش در سدد بررسی یکی از مهم ترین مباحث ادبیاتی لاسیما تجزیه ترکیبی ، به نام مبتدا هستیم .
فصل اول : مفاهیم و کلیات
واژگان کلیدی :
مبتدا _ خبر _ اصل _ معرفه _ نکره
مبتدا در لغت به معنای : آغاز چیزی ، شروع
مبتدا در اصطلاح به معنای : اسم مسندالیهی که خالی از عوامل لفظیه اصلیه غیر مزیده یا شبه زائده که از ان خبر داده شده باشد تشکیل شود مانند : الله غفورٌ رحیمٌ
خبر در لغت به معنای : آگاه شد و به کُنه آن پی برد ، خبر داد او را وآگاه کرد
خبر در اصطللاح به معنای : خبر اسم مرفوعی است که مبتدا به آن اسناد داده شده است تا فائده را تمام کند . مانند : الدینُ معاملَةٌ
اصل در لغت به معنای : علت ، اساس ، کنه ، شالوده ، ثابت وراسخ شده
اصل در اصطلاح به معنای : قاعده ، قانون
معرفه در لغت به معنای : دانست آن را بعد از نادانی ، شناخت آن را ، شناسائی ، درایت ، علم
معرفه در اصطلاح به معنای : اسمی که دلالت بر شیء معین ومشخصی می کند .
نکره در لغت به معنای : ناشناخت آن را ، نامعلوم ، ناشناسائی ، اسم نکره آنست که شخص به خصوصی مراد نباشد مانند : رجل
نکره در اصطلاح به معنای : اسمی است که دلالت بر چیز غیر معینی از جنس خودش می کند مانند : وَجاءَ مِن اَقصَاالمَدینَةِ رَجُلٌ یَسعی {یس20}
تعریف مبتدا :
اسم مسندالیهی که خالی از عوامل لفظیه اصلیه غیر مزیده یا شبه زائده که از ان خبر داده شده باشد تشکیل شود مانند : اللهٌ قادرٌ
فصل دوم :
انواع مبتدا :
{ مبتدا یا اسمی است یا وصفی }
تعریف مبتدای اسمی گذشت که اکثرا هم در جملات عرب کاربرد زیادی دارد .
مبتدای وصفی : مبتدا وصفی باشد { اسم فاعل ، اسم مفعول ، صیغه مبالغه ، اسم تفضیل و اسم منسوب } که رفع دهنده سد مسد خبر باشد یعنی در جایگاه خبر قرار گیرد و وصف ما با مرفوعش کفایت کند از خبر مانند : اَ قائمٌ الزیدان؟
اگر صفت با ما بعدش در افراد مطابق باشد :
1 : صفت مبتدا و مابعدش مرفوع سد مسد خبر جانشیت خبر 2 صفت خبر مقدم و مابعدش مبتدای موخرباشد .
اما اگر صفت با مابعدش در تثنیه و جمع مطابق باشد تنها صفت خبر مقدم و مابعدش مبتدای موخر است .
اما اگر صفت با مابعدش در تثنیه و جمع مطابق نباشد تنها صفت مبتدا و مابعدش مرفوع و جانشین خبر است .
جمله ی مرکب از مبتدا و خبر یا مبتدا و مرفوعش ، جمله ی اسمیه است نامیده شده است .
اشکال مبتدا :
ضمیرمرفوع منفصل : مانند : هو اللهُ الخالقُ {انعام 18}
علم : مانند : و اللهُ هو الغَنیُّ الحَمیدُ {فاطر 15}
اسم موصول : مانند : الذین آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحاتِ {فاطر7}
ذواللام : مانند : النبیُ اولی بِاالمُومِنینَ {احزاب 6}
اسم اشاره : مانند : هذا طراطٌ مستقیمٌ {یس 61}
مضاف به یکی از معارف : مانند : رَبُّکُم اَعلَمُ بِما فِی نُفوسِکُم {اسراء 25}
اسم موول : مانند : و اَن تَعفُوا اَقرَبُ للتَّقوی { بقره 237 }
نکره غیر محضه : مانند : ویلٌ للمطفِّفینَ {مطففین 1}
فصل سوم :
عامل رفع در مبتدا :
عامل رفع در مبتدا عامل ابتدائیت است که همان خالی بودن از عوامل لفظیه است .
رابط در خبر که به مبتدا عود می کند :
بدون شک باید در خبر یک چیزی باشد که مبتدا برگردد
که این رابط عبارت است از :
1 : ضمیر بارز مانند : الکریمُ محمود خلقُه
2 : ضمیر مستتر مانند : الحقُّ یَعلو 3 : ضمیر مستتر در تقدیر گرفته شده مانند : اللولو المثقال بدینار { منه } 4 : اسم اشاره مانند : العملُ الطّیِّبُ ذالک خیرٌ
5 : تکرار لفظ مبتدا مانند : الحاقّهُ ما الحاقّه 6 : تکرار معنای مبتدا مانند : نُطقی اللهُ حسبی 7 : اعاده مبتدا بلفظ مبتدا اعم از مبتدا مانند : سعدٌ نعم الرجلُ
فصل چهارم :
اصول در مبتدا :
اصل اول : مبتدا معرفه باشد
اصل دوم : مبتدا مقدم و خبر موخر باشد
اصل سوم : مبتدا در جمله ذکر شده باشد
مسوغات ابتدا به نکره :
از آن جا که غرض از خبر دادن ، فائده دادن کلام است ، اگر مبتدا معرفه باشد فقط اخبار از آن صحیح است چون دارای فایده است . اما اگر نکره باشد اخبار از او صحیح نیست مگر در صورتیکه خبر دادن از آن دارای فایده ی مترتب باشد ، مفید بودن نکره به این است که دارای مسوّغ و مجوّز ابتدائیت باشد :
1} اگر مبتدا ، موخر و خبرِ مقدم ، ظرف باشد مانند : عند زیدٍ نمرةٌ
2} اگر مبتدا ، موخر و خبرِ مقدم ، جار و مجرور باشد مانند : فی الدار رجلٌ
3} اگر مبتدا مسبوق به ادات استفهام باشد مانند : هل فتیً فیکم ؟
4} اگر مبتدا اسم شرط باشد مانند : مَن سَلَّ سیفَ البَغی قُتِلَ به
5} اگر مبتدا اسم استفهام باشد مانند : مَن فَعَلَ هذا ؟
6} اگر مبتدا مسبوق به ادات نفی باشد مانند : ما عمَلٌ بِضائعٍ
7} اگر برای مبتدا صفتی مذکور آورده شود مانند : رجلٌ من الکرام عندَنا
8} اگر برای مبتدا صفتی مقدر آورده شود مانند : شرٌّ«عظیمٌ» اَهَرَّ ذا نابٍ
9} اگر مبتدا خود ، جانشینی کند از موصوف مانند : مومنٌ خیرٌ من کافِرٍ
10} اگر مبتدا دعا باشد «چه خیر و چه شر» مانند : سلامٌ علی الخائف وَیلٌ لِلمُطَفِّفِینَ
11} اگر مبتدا بعد حرف «رُبَّ» واقع شود مانند : رُبَّ عُذرٍ اَقبحُ مِن ذنبٍ
12} اگر مبتدا عامل در ما بعد خودش باشد مانند : رَغبَةٌ فی الخَیرِ خَیرٌ
13} اگر مبتدا مضاف باشد مانند : عَمَلُ برٍّ یَزِینُ
14} اگر مبتدا بعد اذاءِ فُجائیه «ناگهانی» بیاید مانند : غادرتُ البیت فاذا مُطرٌ
15} اگر مبتدا ، خود معنای وصف بدهد مانند : رُجَیلٌ عندی
16} اگر مبتدا بوسیله نعت تخصیص بخورد مانند : نومٌ مبکرٌ افضلُ من سهرٍ
17} اگر بر مبتدا لام ابتداء داخل شود مانند : لرجلٌ قائمٌ
18} اگر از مبتدای نکره اراده ی تنویع شود مانند : یوم لنا
19} اگر مبتدا عام باشد مانند : کلٌ یَموتُ
20} اگر مبتدا در اول جمله ی حالیه واقع شود مانند : قَطَعتُ الصحراء و دلیلٌ یهدینی
21} اگر خبرِ مبتدا از موارد خارق العاده باشد مانند : شجرةٌ سَجَدَت
22} اگر مبتدا مصغر باشد مانند : رُجَیلٌ عِندَنا «رَجُلٌ حقیرٌ عندنا»
23} اگر مبتدا بعد از«کم خبریة» واقع شود مانند : کَم نَصیحَةٍ بَذَلناها
24} اگر مبتدا بعد از فائی بیاید که داخل می شود بر جواب شرط «فاء جزاء» مانند : اِن ذَهَبَ عَیرٌ فَعَیرٌ فی الرُّباط
25} اگر در مبتدا معنای تعجب باشد مانند : ما اَحسَنَ زیداً
26} اگر مبتدا مضاف باشد و مضاف الیه آن در معنا باشد مانند : کلٌ یَموتُ «کلُ اَحَدٍ یَمُوتُ
27} اگر مبتدای نکره معطوف بر معرفه باشد مانند : علیٌ و رجلٌ قائمانِ
28} اگر مبتدا معطوف بر وصفی باشد مانند : تمیمیٌ و رجلٌ فی الدار
29} اگر موصوفی بر مبتدا عطف بشود مانند : رجلٌ و امراةٌ طویله فی الدار
30} اگر مبتدا بعد از «لولا» ذکر شود مانند :
31} اگر مبتدا عامل جر یا عامل نصب باشد مانند : اِغاثَةُ ملهوفٍ کَفّارَة _ مُکرِمُ خلیلاً حاضرٍ
32} اگر مبتدا محصور باشد مانند : انَّما رجلٌ مسافِرٌ
33} اگر مبتدا در جواب ، پرسش روبرو بیاید مانند : ما الّذی فی الحَقیبَة ؟ کتابٌ فی الحَقیبَة
موارد وجوب تقدم مبتدا بر خبر :
یکی از اصول در مبتدا مقدم شدن مبتدا بر خبر است که در جاهائی این اصل واجب می شود .
1} اگر مبتدا و خبر در تعریف و تنکیر مشترک باشند وراهی برای مشخص کردن آن دو از هم نباشد واجب است مبتدا مقدم و خبر موخر شود مانند : اللهُ رَبُّنا
2} خبر محصور در الاّ و انَمّا باشد مانند : وما محمَّدٌ الّا رسولٌ {آل عمران144}
3} مبتدا از اسماء صدارت طلب باشد : مَن لی مُنجِداً
4} خبر جمله ی فعلیه یا اسمیه ای باشد که به ضمیر مستتری درون خود رفع داده که به مبتدا برگردد مانند : الکواکبُ تَتَحَرَّکُ اَلحَقُّ یَعلُو زیدٌ اَبوهُ قائِمٌ
5} خبر جمله ی شرطیة یا ظرفیة ای باشد که به ضمیر مستتری درون خود رفع داده که به مبتدا بر گردد مانند : زیدٌ اِن جائَنِی فَاَکرِمهُ زیدٌ خَلفَکَ و عَمروٌ فی الدّارِ
6} اگر بر سر مبتدا «لام ابتداء» داخل شود مانند : لَزَیدٌ قائِمٌ
7} مبتدا تفصیل داده شده باشد از خبر به وسیله ی ضمیر فصل مانند : وَ أُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ «بقره5»
8} مبتدا خبر داده شده باشد به وسیله ی جمله طلبیة مانند : وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا «مائده38»
موارد وجوب تقدم خبر بر مبتدا :
گفته شد که اصل سبقت گرفتن و تقدم مبتدا بر خبر است ولی در پاره ای از مواقع خبر بر مبتدا مقدم می شود که برخی از آنان را متذکر می شویم :
1} مبتدا مشتمل بر ضمیری باشد که بر جزئی از خبر باز می گردد مانند : فی الحَدیقَةِ صاحِبُها أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
2} اگر مبتدا نکره باشد و هیچ مسوِّغ و مجوِّزی غیر از تقدیم خبر برای او نباشد که آن خبر ظرف یا جارو مجرور باشد مانند : فی قُلُوبِهم مَرَضٌ «بقرة10»
لَدَینا مَزیدٌ «ق35»
3} اگر خبر از اسماء صدارت طلب باشد مانند : متی الامتحانُ
أینَ المَفَرُّ«قیامت10»
4} اگر خبر محصور در «الّا و انّما» باشد مانند :
مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ «مائده99»
وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ «تغابن12»
مواضع وجوب یا جواز حذف مبتدا :
مبتدا با اینکه یکی از ارکان مهم و اساسی کلام عرب است ولی برخی اوقات در بستر های مختلف و جایگاه های گوناگونی حذف می شود که در این جا به برخی از آنان اشاره خواهیم داشت :
در کل « و حَذفُ ما یَعلَمُ جائِزٌ » حذف مبتدا در در صورت علم داشتن به آن جائز است و یکی از مواردی که مبتدا به صورت جوازی حذف می شود و در روایات و آیات قرآن کریم پرکاربرد است در جواب استفهام است مانند : قُلْ لِمَنْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُل الله { قُل هُوَاَللهُ } «انعام12»
1} اگرخبرِ مبتدا مخصوص افعال مدح وذم « نِعمَ ، بِئسَ ، حَبَّذا ، لاحَبَّذا ، ساءَ » باشد مانند : نعمَ الفاتِحُ صلاحُ الدینِ بئس الخُلُقُ خُلفُ الوَعدِ
2} خبر صریح در قسم باشد مانند : فی ذِمِّتی لَأَصُومَنَّ {فی ذِمَّتی یَمینٌ}
3} اگر خبرِمبتدا ، مصدر مرفوعی باشد که از یک فعل نیابت کند مانند : صَبرٌ جَمیلٌ وَاللهُ المُستَعانِ {فَصَبری صبرٌجمیلٌ} «یوسف18»
4} اگر خبر در اصل نعتی باشد که از نعت بودن خارج شده باشد و به اصطلاح نحوی مقطوع از نعتیت شده باشد حالا می خواهد مراد و فائده ی این نعت مدح باشد یا ذم ترحُّم باشد یا … مانند : مَرَرتُ بِزَیدٍ الکَرِیمُ {هوالکریمُ}
تَصَدَّق عَلی الفقیرِالمِسکِینُ {هوالمِسکِینُ} أعوذُ بِاللهِ من الشَّیطانِ الرجیمُ {هوالرَّجِیمُ}
5} اگر اسم مرفوعی که بعد از«لاسِیَّما» بیاید مانند : أکرمُ الزُّعماء لاسِیَّما سعیدٌ
نتیجه گیری :
در این پژوهش به طور “اجمال به مبحث مهم مبتدا ، اهتمام ورزیده شد . در آخر نتیجه ای از کل این مبحث خدمتتان ارائه می کنیم :
در فصل اول واژگان کلیدی که شامل : مبتدا _ خبر _ اصل _ معرفه _ نکره است را در لغت واصطلاح توضیح و تبییین ساختیم .
در بخش دومِ فصل اول به تعریف مبتدا پرداختیم . که به دلیل حائز اهمیّت بودن دوباره آن را ذکر می کنیم .
اسم مسندالیهی که خالی از عوامل لفظیه اصلیه غیر مزیده یا شبه زائده که از آن خبر داده شده باشد تشکیل شود .
مبتدا بر دو نوع است
_ اسمی
_ وصفی
که تعریف هر کدام با مثال به طور تفصیل گذشت .
در این پژوهش اشکال مبتدا یعنی شکل هائی که مبتدا با آن ظاهر می شود را بیان کردیم
بعد عامل رفع مبتدا را که “ابتدائیت است بیان کردیم .
خبر لابد از این هست که درونش یک چیزی به مبتدا برگردد مانند : ضمیر ، اسم اشاره و …
در فصل چهارم به اصول در مبتدا و خبر پرداختیم که مبتدا و خبر طبق همین اصول در کلام عرب استعمال شده است .
اصل اول “معرفه بودن کلام بود که گفته شد ولی در پاره ای از مواقع مبتدا نکره استعمال شده است که در این صورت باید دارای مسوِّغ و مجوِّز هائی باشد که به سی و سه مورد از آنان اشاره کردیم .
اصل دومی که ذکر کردیم “وجوب تقدم مبتدا بر خبر بود که در مواردی خلاف اصل اتفاق می اُفتد .
ذکر شدن مبتدا در کلام عرب اصل سومی است که به آن اشاره کردیم که البته در امکنه ای حذف می شود که به آن نیز اشاره کردیم .
کتاب نامه
0} قرآن کریم
1} هاشمی،سیداحمد،القواعدالاساسیّة،هجرت،قم
2} غلامعلی،صفائی بوشهری،بدائة النحو،11،مرکز مدیریت،قم
3} عبدالله ابن عقیل الهمدانی،شرح ابن عقیل،مکتبة الهدایة،بیروت1429ق
4} عباس حسن،ناصرخسرو،النحوالوافی،تهران 1367ش
5} جامع المقدمات،شرح انموذج،10،هجرت،قم
6} جامع المقدمات،الهدایة فی النحو،10،هجرت،قم
7} جامع المقدمات،الصمدیة،10،هجرت،قم
8} جامع المقدمات،العوامل فی النحو،10،هجرت،قم
9}
ثبت دیدگاه