«قانون
جذب»
جذب»
یاسین زاهدی
فهرست مطالب
مقدمه 4
تاریخچه جذب 5
قانون جذب و جادوگری 5
قانون جذب و بودا 6
جذب در ایران 7
تعریف و تبیین قانون جذب 10
جذب از نگاه کاربردی 12
بررسی اصول جذب 14
فکر دارای فرکانس است پس مثبت بیندیش! 18
چرا جذب اثر میگذارد؟! 30
مؤیدات و ضربالمثلهای فرهنگی 32
آیات و روایات اسلامی 33
نتیجهگیری 35
مقدمه
یکی از مسائلی که در سالهای اخیر در کنار مسائل روانشناسی و مباحث علوم عرفانی و انسانی رواج بسیاری پیدا کرده به طوری که جزء مبانی فکری در برخی از جوامع، به حساب میآید و از سوی بسیاری از افراد ترویج میشود، «قانون جذب» راز و یا همان تجسم خلاق است! گرچه افراد مختلف تعاریف متفاوتی از این موضوع دارند لیکن همگی اشاره به مفهومی خاص دارند. هر چند تمامی این تعابیر و بیانها به مانند هم نیستند و هر کدام برداشتهای متفاوتی را بیان میکنند اما به صورت کلی به واژه و اصطلاحی به نام قانون جذب و اصول و فرآیند آن اشاره دارند.
در قانون جذب مطرح میشود: آنچه به وجود میآید همانی است که شما به واسطهی افکارتان آن را به سمت خود جذب کرده و آن را به وجود آوردهاید. به عبارت دیگر شما نمیتوانید چیزی را به دست بیاورید مگر اینکه فکر کنید آن را دارید!
در پژوهش حاضر، سهمی در استفاده از مستنداتی قوی و مستدل داشتیم اما به دلیل علمی و آزمایشگاهی نبودن موضوع و عواملی دیگر، مستندات و منابع علمی و قابل قبولی در دسترس نبود، اما از آنجایی که این موضوع با کتاب و مستند راز خانم واند ابرن در کشورهای مختلف دنیا از جمله کشور ایران رواج پیدا کرده و با توجه به عدم سنخیت با فرهنگ و باورهای کشورمان به بررسی و نقد آن میپردازیم.
تاریخچه جذب
عدهای آغاز قانون جذب و توجه به آن را از قرون 18 و 19 میدانند و مبدأ پیدایش این اصطلاح را از شخصی به نام هلنا بلاواتسکی و انجمن عرفانی او نقل میکنند. و عدهای شروع جذب را با جذب سلامتی توسط فینیاس کویمبی در اوایل قرن نوزدهم مقارن میدانند. به دلیل اینکه او از بیماری سل رنج میبرد و درمانهای دارویی هم مؤثر واقع نشده بود و او به واسطهی مطالعه مباحث و ذهن در مورد بدن به سلامتی خود رسید. او در مقالات خود از واژهای به نام قانون جذب استفاده نکرده بود، اما چون تعابیر او مشابه تعابیر جذب بود آن را آغاز این تفکر میدانند که پس از آن توسط نویسندهی قرون 19 و 20 به آن پرداخته شد.
آنچه که مطرح شد مبدأ پیدایش جذب نیست. با توجه به اینکه اصول قانون جذب در کتابی از خانم هلنا بلاواتسکی که محقق اندیشههای کهن و علوم خفیه و عضو انجمن عرفانهای قدیم بوده در سال 1877 بازگو شد.
و از سوی دیگر خانم راندا برن در کتاب خود تصریح میکند که این قانون قبلاً در عرفانهای بودایی و شرقی و قوانین جادوگری وجود داشته و حتی بر ادعای خودش مویداتی از ادیان ابراهیمی میآورد.
در پی مطالعاتی که انجام شد، ردّ پای قانون جذب را در قوانین جادوگری و عرفانهای شرقی و بودائی پیدا کردیم.
قانون جذب و جادوگری
در قوانین جادوگری واژهای با عنوان جذب وجود ندارد، اما با مطالعهی اصول و مبانی جادو به تعبیری میرسیم که تبیین دیگر از قانون جذب است و آن اینکه در قوانین جادو، دو اصل وجود دارد:
اصل اول، اصل تماس و سرایت است. به این معنا که دو چیزی که قبلاً با هم تماس داشتهاند بعد از جدا شدن هم بر اثرگذاری خود نسبت به یکدیگر ادامه میدهند؛ به همین دلیل جادوگران از اجزای جدا شده شخصی مثل مو و ناخن برای طلسمهای خود استفاده میکنند.
و اصل دوم، اصل تشابه است، به این معنا که هر چیزی شبیه خود را میآفرینند. جادوگران با استفاده از قدرت تجسم و یا شکلسازی خارجی و یا تصویرسازی ذهنی به دنبال این است که ابتدا شبیه خواسته خود را تصور میکند و یا آن را نقاشی و مجسم میکند و سپس آن را در واقعیت خارجی پدید میآورد به این معنا که در ابتدا آن چیز را در ذهن خود مجسم میکند و به گونهای برخورد میکند، گویی این شی همان چیز ذهنی است و سپس آن را تبدیل به آن میکنند.
اگر نگاهی دقیق داشته باشیم، قانون جذب هم شباهتهایی با قانون تشابه جادوگری دارد چراکه در جذب هم انسان به سبب شباهتهای گوناگون اول خواسته خود را در ذهن به وجود آورده و سپس طوری فکر میکنند گویی او را در واقعیت خارج دارد و به واسطهی آن بعد از مدتی به فکر خود صاحب آن شیء میشود. به همین منظور خداوند متعال در داستان برخورد حضرت موسی و جادوگران میگویند که یخیّل الیه (طه: 66) در آن هم برای تبدیل ریسمان به مار از تخیل استفاده کردند!
قانون جذب و بودا
امروزه برای اثبات وجود قانون جذب در ادیان گذشته و عرفانهای کهن و برای اثبات اینکه این قانون در بودا و تفکر بودیسم، به جملاتی از بودا مانند اینکه شما همان میشوید که به آن فکر میکنید و یا همان برای شما اتفاق میافتد که به آن اندیشیدهاید، تمسک میجویند. و یا به نحوی سخن به میان میآورند که کارما و دارما در بودیسم هم بازگشت به معنای جذب دارد و شما باید مثبت بیاندیشید و انرژی مثبت بدهید تا کائنات انرژِ مثبت را به شما بازگرداند. با توجه به تمام این تعاریف و اینکه ما میدانیم قانون جذب از اندیشهی بودانی بوده و این تفاسیر و تعابیر هم میتواند اشاره به جذب داشته باشد. اما ریشهی بودانی داشتن جذب زمانی برای ما واضحتر میشود که مورخان جذب، طرفداران خود را دعوت به مراقبههای بودائی به اسامی گوناگون میکنند و عرفان عملی بودیسم را به عنوان جذب و فرآیند آن تحت عنوان اسامی مختلفی مانند: مدیتیشن، یوگا، مراقبه و یا حتی اعمال عبادی انسانی به شاگردان خود آموزش داده و این تفکر را تبلیغ میکنند. اگرچه در ادامه به تفصیل به این نکته میپردازیم اما به مناسبت باید اشاره کرد که همانطور که اساتید عرفای بودائی سعی در کنترل ذهن دارند و به واسطهی مراقبه به دنبال تمرکز ذهنی هستند تا بتوانند با طبیعت یکی شوند، اساتید عرفان جذب هم شاگردان خود را به چیزهایی مانند مدیتیشن فرا میخوانند تا به واسطهی تمرکزهای ذهنی بتوانند بر ذهن خود مسلط بوده و انرژیهای دلخواه خود را که به کائنات میفرستند مدیریت کنند. شاید اسامی این مراقبه و مدیتیشن متفاوت باشد اما هدف و عمل در عرفان بودا و جذب یکی است.
جذب در ایران
آنچه که ما در متن جامعه با آن مواجه هستیم تنها جذب نیست، بلکه جذبی است که خود را با فرهنگ و تفکرات عامهی مردم خود را تطبیق داده و خود را متناسب با پذیرش تفکر مردم بومیسازی کرده است.
طبیعی است هر تفکری از زمانی که متولد میشود، تا زمانی که وارد یک منطقه جغرافیایی خارج از زادگاه خود میشود همواره در حال تغییر و تبدیل است و اگر این تفکر بخواهد زنده بماند و موجودیت خود را حفظ کند، باید خود را با ساختار و قالب محل جغرافیای جدید همگام سازد و این در مورد جذب هم صادق است. زیرا جذب ماده و تفکر خود را در قالب اسلام و قانون الهی در کشور نشان داده و در لباس اسلامی به جذب مخاطبان خود میپردازد، به نحوی که امروزه، خیلی از مروجّان جذب حتی برای اثبات گفتههای خود و توضیح و تبیین گزارههای جذب دیگر به سخنان بودا و… متوسل نمیشوند بلکه با تعاریف و آیات و روایات اسلامی به آن میپردازند. و اگر ارادتی به اعتقادات اسلامی داشته باشند قطعاً برای دینی جلوه دادن آن و در تأیید حرف خود ازآیات و روایات اسلامی استفاده میکنند.
از سویی دیگر ما در جامعهی خود با یک قالب دینداری و موروثی مواجه هستیم به این معنا که افراد جامعه ما از قدیم الایام ارادتی ویژه و خاص نسبت به دین مبین اسلام داشته و نسبت به آموزهها و گزارههای دینی تمایلاتی مثبت و اقبالی بینظیر دارند و این حجت خود را به فرزندان خود هم تعلیم داده و آنها هم راه پدرانشان را میروند اما باید توجه کرد که اگرچه این یک سبک دینداری است اما از طریق تربیت سنتی و به صورت موروثی منتقل میشود و اغلب مردم جامعهی ما به طور تفصیلی با رجوع به معارف و گزارههای اسلامی آن را فرا نمیگیرند و عمیقاً دستورات دینی را درک نمیکنند. به همین دلیل این نوع از سبک دینداری باعث شده است که مذهب و دین و آموزههای آن به صورت سنت و وراثت به نسلهای بعدی انتقال پیدا کند و از آنجایی که هر ارزشی که تبدیل به سنت شود به صورت یک نماد و آداب و رسوم درمیآید و به احتمال بسیار قوی در گذر زمان معنای اصیل و محتوای عمیل خود را از دست میدهد و از ارزش به ضدارزش تبدیل میشود. دینداری سنتی در کشور ما هم خالی از این خطر نیست. برای مثال سنتی که از قدیم در مراسم مذهبی ما وجود داشت به نام عزاداری محرم، اصل اساس حرکت و قیام حسینی ایستادگی در مقابل ظلم و طواغیت زمان بود، ولی متاسفانه میبینیم که در طول گذر زمان همین دستگاههای ظلم و طاغوت از این سنت استفاده میکنند و با این روش از اقبال مردم به عزاداری سوء استفاده کرده و به تثبیت حکومت طاغوتی خود میپردازند و این استفاده دستگاههای استکباری از سنتهای ضد استکباری به این معنی است که این سنت تبدیل به آداب و رسوم شده و رفته رفته از آن معارف عمیق فرد فاصله میگیرد.
البته باید توجه داشت که در دوران معاصر و با شروع بیداری اسلامی در ملتهای سملمان و پیوست آن به انقلاب اسلامی ایران شاهد رجوع مردم از سنتها به معارف عمیق اسلامی هستیم به صورتی که امروزه شاهد این هستیم که بسیاری از کسانی که در مقابل ظلم ایستادگی کردند چه در گذشته و چه در این سالهای اخیر تربیتیافتگان همین مکتب عاشورایی هستند.
مروجان قانون جذب با استفاده از این خلأ در سبک زندگی و دینداری مردم از سنتهای اسلامی به عنوان ابزار استفاده کرده و به انتشار نظریات جذب میپردازند. آن هم بدون توجه به اینکه آیا محتوای این سنتی که از آن استفاده میکنند به قانون جذب ارتباطی دارید یا خیر؟
حال باید به یک اصل در این موضوع توجه داشت که صرف تشابه و توصیه به انجام اعمال دینی این اصول و فرآیند جذب را دینی نمیکند و عمده توصیهی مروجان جذب به اموردینی به مثابهی این نیست که این فرآیند مذهبی و مورد پذیرش دین است، چراکه عمل دینی را باید با معرفت دینی سنجید.
از سوی دیگر تشابه در عمل لزوماً به معنای یکی بودن مفهوم این دو نمیباشد بلکه امکان دارد عمل یکی باشد با انگیزه و هدفی متفاوت.
برای بررسی جذبی که افراد، امروزه در متن جامعه با آن مواجه هستند باید شناختی کافی و دقیق از جذب اصلی، آن هم در مبدأ خود داشته باشیم و سپس به سیر تطور و تغییرآن در کشور بپردازیم تا بدانیم که این تفکر و این فرضیه از اساس چه بوده و برای مردم ما چه به ارمغان آورده است.
از طرفی دیگر، با این بررسی میتوان دریافت که جذبی که امروزه به جامعهی مذهبی ما با پوشش و لباس اسلامی و الهی معرفی میشود، قبل از این به چه صورت بوده که حال با این پوشش معرفی میشود.
کدام یک از قسمتهای آن بومیسازی شد و از اصول و مسلمات مذهب استفاده میکند.
انگیزههای استفاده جذب از مذهب چیست و چرا یک چنین موضوعی به دینداری جامعه مربوط میشود؟
هر چند پرواضح است که برای کمرنگ کردن اصول مذهبی و فرآیندهای دینی از هر ابزاری استفاده میشود به این منظور مطرح کردن قانون جذب و مشابه آن در جوامع دینی نمیتواند دور از ذهن و بیهدف باشد.
در نگاهی خوشبختانه حداقل یکی از اهداف ترویج این تفکر کمرنگ شدن باورهای دینی و کمعمق شدن آن در جوامع مختلف است. اگر قائل نباشیم که این کمرنگ شدن هدف است لااقل از ترویج این تفکر کمرنگ شدن باورهاست.
تعریف و تبیین قانون جذب
از آنجایی که قانون جذب را نمیتوان از لحاظ گزارههای علمی ثابت کرد و به همین دلیل اثباتناپذیری از لحاظ اصول مادی و آزمایشگاهی، به آن شبه علم میگویند اما باید گفت که با تمام ادعاهای مروجان جذب که میگویند: شما موجودی معنوی هستید ویا فراتر از این جسم هستید و از این رو به دنبال استفاده برخی از اسامی مانند متافیزیک و ماوراء الطبیعه و غیره هستند. باید گفت که در حقیقت در جذب شما با چیزی ماورا یا ماده و فیزیک کار ندارید؛ زیرا در قانون جذب کائنات نه به معنای خدا و ملائکهی مقرب الهی و عالم معنا و وجود موجوداتی ماوراء این طبیعت بشری و مادی، که به معنای انرژی و ماده و فرکانس است. در قانون جذب شما منبع بزرگی از انرژی هستید و یک برج مخابراتی انسانی هستید و انرژی شما نه به وجود میآید و نه از بین میرود فقط تغییر شکل مییابد پس گوهر وجودی شما (انرژی) همیشه بوده و هست.
تعاریف و مثالهایی هم که میآورند جدای از این منظور نیست وآن این است که: «شما با یک نیروی بیکران و نامحدود مواجه هستید که امور زندگیتان به واسطهی قوانین دقیقاً مشابهی به دست خودتان هدایت میشود.
هر یک از افکار شما بخشی از واقعیت است یک نیروی واقعی.
شما یک برج مخابراتی انسانی هستید که پرقدرتترین برج مخابراتی در تمام کائنات به حساب میآید. شما به واسطهی افکارتان فرکانسها و ارتعاشاتی را به ورای شهرها و کشورها و کل جهان میفرستید و تصاویری که در زندگی خود دریافت میکنید در حقیقت همان مخابرهی افکارتان است.
اگر بخواهیم قانون جذب را بهتر درک کنیم باید بگوییم که بر اساس جذب این جهان و تمام هستی صرفاً مادی است و چیزی جزء ماده و انرژی نیست و با تمام داعیهای که جذب دارد در مورد اینکه جذب یک اقنون ماورا فیزیکی و ماوراء الطبیعه است و از اساتید متافیزیک و ماوراء طبیعی برای خود استفاده میکند اما در حقیقت جذب صرفاً یک نظریه تماماً فیزیکی است که چیزی خارج از ماده و انرژی ندارد. از سوی دیگر این استفاده از اساتید متافیزیک در استادان خود نه به این دلیل است که در جذب چیزی ماوراء ماده و انرژی وجود دارد بلکه به این دلیل است که جذب با اصول فیزیکی و آزمایشگاهی قابل اثبات نیست. حتی این مطلب را سایتهای ترویج جذب، خود اذعان دارند که با تمام مطالبی که فرضیه جذب از لحاظ فیزیک کوانتوم مطرح میکند اما این نظریه صرفاً تشابه الفاظ دارد و از لحاظ علمی ثابت نشده است.
جذب برای مطرح کردن فرضیه خود از یک امر مسلم علمی استفاده میکند که درآن بحثی نیست وآن این است که «تمام جهان حاضر، ماده و انرژی است که انرژی دائماً در حال تبدیل شدن به ماده و ماده در حال تبدیل شدن به انرژِ است. در قانون جذب شما یک منبع تولید و ارسال انرژی هستید و به واسطهی افکارتان چیزی از جنس فرکانس، ارتعاش، انرژی را به کائنات میفرستید و کائنات هم به مانند یک دکل مخابراتی قوی آن را تبدیل به مادهای از همان جنس کرده و سپس به منبع اصلی انرژِ که خود شمایید، باز میگرداند. پس زندگی الان شما همان انرژی گذشته شماست.
جذب از نگاه کاربردی
از آنجایی که آموزگاران جذب، هستی را و نفس انسانی را مادی و انرژی تعبیر میکنند زمانی میتوان از جذب استفاده کرد که بتوان انرژی را ارسال کرد و بازخورد آن را دریافت کرد؛ به همین دلیل در جذب خواستهها در عالم خارج باید ابتدا به آن فکر کنید. آن هم تفکر به نوعی خاص که به واسطهی افکار شما فرکانسهایی به کائنات فرستاده و بعد بازتاب آن فرکانس به صورت تجربه به شما برسد.
البته این فکر باید دارای خصوصیاتی باشد که در ادامه بیان میکنیم اما اگر بخواهیم به عنوان مثال بگوییم، فرض کنید که پول میخواهید، ابتدا باید به پولدار بودن فکر کنید و بعد به واسطهی ارتعاش و فرکانس آن را به عالم ارسال کنید. سپس کائنات آن انرژی و فرکانس را تبدیل به پول کرده و به شما میدهد و یا برعکس این هم ممکن است مثلاً شما اگر به بیپولی فکر کنید و ترس از فقر داشته باشید به طور ناخواسته، فرکانس بیپولی را به کائنات میفرستید و کائنات هم به طور اتوماتیک و بنا بر دلیل عمومیت و مطلق بودن، که طرفداران جذب ادعا میکنند، همان بیپولی را به شما برمیگرداند.
فرآیند جذب برای رسیدن شما بر خواستههایتان نیازمند چند چیز است:
1. تعیین خواسته: برای ارسال انرژی و فرکانس، باید آن را به طور دقیق مشخص کنید مثلاً نباید گفته شود که من ماشین میخواهم، باید گفت که من لامبورگینی قرمز مدل 2016 میخواهم.
2. باور: شما بعد از اینکه خواستهتان را تعیین کردید باید باور داشته باشید که آن را دارید مثلا مروجان جذب به مخاطبان خود میگویند که فکر کن لامبورگینیات جلوی در پارک شده. و این باور به این توصیه میباشد که تا زمانی که شما فکر میکنید ندارید نداشتنهای شما هم ادامه پیدا میکند پس باید فکر کنید دارید.
3. دریافت: دریافت یعنی، آن احساسی را که شما بعد از دریافت آن لامبورگینی دارید الان داشته باشید: برای درک بهتر به این مثال توجه کنید: فکر کنید شخصی با شما تماس میگیرد و به شما خبر دهد که شما در قرعهکشی بانک برنده شدهاید، شما چه احساسی پیدا میکنید؟ شما با اینکه هنوز جایزه خود را دریافت ننمودهاید حس شادی و خوشحالی دارید که گویی آن را دریافت کردهاید و اگر روز بعد به بانک رجوع کنید و پول آن را بگیرید دیگر تفاوت چندانی در احساس شما پیدا نمیشود زیرا قبل از دریافت پول آن احساس را داشتهاید. منظور از مرحله دریافت همین است. یعنی شما حس دارا بودن شیء را قبل از داشتن شیء داشته باشید.
نکته: از جمله اثرات مخرب و تخریری جذب، طی کردن فرآیند باور و دریافت است. از آنجایی که یکی از بخشهای مهم تبلیغ جذب، همایشهای پولسازی و شبکههای هرمی و دورههای جذب ثروت و… است که مخاطب اصلی این همایشها و کلاسها جوانان و نوجوانان هستند، و به آنها در این دورهها به انگیزه آشنایی با فرآیند دریافت و باور جملاتی گفته میشود که باعث تحریک هیجانات جوانی و… میشود. مخاطبان جذب با شنیدن جملاتی مانند:
– آهنربای پول و ثروت باشی.
– دیگر بس است با تاکسی و مترو رفتوآمد کردن، به یک سال نشده بنز شخصی خودت را سوار شو!
– تابلوی آرزوهای خودت را داشته باش، به آرزوهایت زودتر از آنچه که فکر میکنی برسی!
و جملات اغواگری از این قبیل، مخاطبان جذب با شرکت در این کلاسها و انجام فرآیند باور و دریافت با یک احساس منشأت گرفته از وهم و خیال بخشی از زندگی خود را طی میکنند و به تصور و توهم دارا بودن چیزی که ندارند به همراه امید و وعده دارا شدن آن شیء بخشی از انرژی جوانی و سرمایهی عمر خویش را مصرف میکنند و در آخر هم به نتیجه مطلوب نمیرسند.
این امر موجب شد تا حتی کلاسها و مجوزهای برگزاری همایشات برخی از این اساتید از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد باطل شود!
با توجه به مطالبی که نسبت به جذب در مقام مفهوم، جذب در مقام عمل گفته شد، چند موضوع با این فرضیه همراه میشود: [اصول جذب]
1. همان چیزی جدای از ماده و انرژی نیست و از آنجایی که قانون جذب قانون ماده و انرژی است. قانون جذب قانون حاکم در تمام طبیعت است.
2. جذب فقط یک فرآیند است و تفاوتی بین خوبی و بدی و خیر و شر در آن وجود ندارد به همین دلیل میگویند جذب صدای شما را نمیشنود.
3. قانون جذب نه متوقف میشود و نه خطا عمل میکند زیرا قانون جذب مطلق است.
4. هر چیز همجنس خود را میرباید به همین دلیل میگویند زندگی شما همان فکر شماست.
5. فکر دارای انرژی و فرکانس است.
تمام تعابیر فوق صرفاً تبیین و تعریف قانون جذب بود به صورت نگاهی مجموعهوار و منظومهوار به بررسی بعضی از این گزارهها میپردازیم.
بررسی اصول جذب
1. اصل اول: (جذب قانون حاکم در تمام طبیعت است): طبق این اصل، جهان هستی تماماً مادی است و فکر انسان هم تماماً مادی تعبیر میشود. و چون فکر هم مادی است و دارای انرژی است قانون جذب انرژی ذهن را تبدیل به ماده میکند. اما در این مورد باید به چند نکته توجه داشت:
1) جهان هستی اعم از جهان مادی است و اگرچه طبیعت چیزی از جنس ماده است اما انسان موجودی دوساحتی است که متشکل از ماده و ماوراء ماده است. فکر انسان هم از تبعات روحی آن است و این مطلب زمانی واضحتر میشود که دریابیم بسیاری از کامپیوترها و دستگاههای دیجیتالی مثل گوشی به مانند انسان قدرت حساب و کتاب و ذخیره اطلاعات و تجزیه و تحلیل دارند و حتی به مانند چشم انسان دوربین دارند و مثل ذهن انسان و حتی دقیقتر از آن ذهن ریاضی و توانایی حل مسائل را دارند اما به هیچ کدام از آنها مدرک و متفکر دنیا نمیگویند چراکه اساساً ادراک و تفکر از شئون روح است. با توجه به این نکته درمییابیم که فکر ما انرژی نیست و اساساً چیزی از جنس ماده نیست و اگر هم به هنگام تفکر انرژی در مغز مصرف میشود، این انرژیِ همان فکر نیست بلکه تأثیر و تأثری است که روح بر جسم میگذارد به مانند حالتهای روحی که موجب پدید آمدن حالتهای جسمانی میشوند.
2) نکته دوم اینکه جهان مادی محکوم جهان ماوراء ماده است که بزرگترین موجود غیر مادی وجود خداوند متعال است که ارادهاش حاکم به تمام موجودات و مواد است حال اگر در جهان طبیعت قانونی در ماده جریان داشت یا خود از خصوصیات ماده است و یا به خواست و ارادهی خداوند متعال در طبیعت جریان دارد اما در هر صورت تمام وجودات و قوانین محکوم ارادهی الهی هستند و آنچه که در این جهان جریان دارد قبل از هر ارادهای ارادهی خداوند متعال است. آیاتی مانند وما تشاءون الا ان یشاء الله رب العالمین و ان الله یفعل ما یرهی و قواعدی مانند: لا موثر فی الوجود الا الله اشاره به این موضوع دارد.
با این اوصاف ما اگر بگوییم که جذب جزء قوانین مادی طبیعت است که از اعراض ماده است و در این جهان جریان دارد باید بتوانیم اولا جذب را اثبات کنیم سپس قانون بودن آن را و جریان داشتن آن را درتمام طبیعت اثبات کنیم. چراکه اگر جذب قانونی مادی باشد، باید بتوان آن را با گزارههای مادی اثبات کرد و حال آنکه اگر مروجان جذب هم به این باورند که جذب با فرمولهای مادی اثباتپذیر نیست، سپس جذب قانون جاری بر طبیعت از باب قوانین مادی نیست. و اگر بگوییم که جذب از باب قوانین غیر مادی حاکم بر ماده و اثرگذار در ماده است باید به چند نکته توجه داشت:
اولا اینکه اگر جذب از باب قوانین غیر مادی است دقیقاً کدام قسمت آن مربوط به مسائل غیر مادی است، هنگامی که تمام جذب را با انرژی و ماده معنا میکنیم که تماماً فیزیک هستند. پس تمسک به متافیزیک به نوعی بازی با اصطلاح است زیرا در جذب چیزی خارج از ماده و انرژی و فیزیک پیدا نمیکنیم بنابراین ماورا یا ماده بودن آن هم به کلی بعید و نیازمند توضیح و برهان است.
حال اگر کسی بگوید که جذب از باب قوانین غیر مادی است ولی ارادهای مستقل از اراده الهی نیست و ارادهی انسان هم به تبع ارادهی الهی مطرح میشود به طوری که امروزه جذب را به صورت اسلامی مطرح میکنند، یعنی در این فرض ما جذب و اعمال و فرآیند آن را به مانند دعا و درخواست انسان از خداوند متعال در نظر بگیریم. در این صورت باید گفت که شکرگزاری و دعا در اسلام با شکرگزاری و درخواست در جذب به کلی دو مفهوم مستقل هستند که حتی اگر ما جذب را از باب دعا بگیریم و فرآیند جذب را درخواست انسان از خدا بدانید باید توجه داشت که جذب فرآیند تخلفناپذیر است اما در اسلام ما برای دعا آداب داریم نه فرآیند، به این معنا که فرآیند جذب، همان دعا در اسلام نیست.
نکته بعدی اینکه در جذب ارادهی انسان حاکم است حتی اگر ارادهی الهی را هم دخیل ندانیم جذب به صورت اتوماتیک عمل میکند. و حتی اگر فرض کنیم که ارادهی انسان تحت ارادهی الهی است باز هم این فرض نادرست است چراکه در جذب ارادهی انسان برای تحقق خواستهها ضرورت دارد اما اعتقاد به ارادهی الهی برای تحقق خواستهها ضرورت ندارد. به همین دلیل جذب برای لایکها و بودائیها و خدا ناباورها هم محقق میشود و این یعنی با ارادهی الهی را شرطی گرفتهایم که بود و نبود آن فرقی ندارد.
از سوی دیگر حتی اگر ما این فرض را در نظر بگیریم که جذب فرآیند نیست و دعاست و ارادهی انسان هم اولویت ندارد و ارادهی الهی حاکم است و شرط باز هم مفهوم استجابت در جذب و در اسلام متفاوت است.
در جذب شما زمانی قبول میکنید دعای شما مستجاب شده که فرآیند جذب شما عمل کرده و خواسته شما در واقعیت خارجی تحقق پیدا کند. برای مثال اگر به یک ماشین فکر کنید و آن را جذب کرده و در خارج به دست آورید در این هنگام میگوییم که دعایم مستجاب شده (جذبم عمل کرده) اما در اسلام استجابت دعا لزوماً همراه با تحقق خارجی آن نیست، بلکه استجابت دعا به این معنی است که خداوند دعای بنده را شنید و اجابت کرد. حال گاهی امکان دارد این اجابت به معنای تحقق خواسته باشد و یا به معنای جزای خیر برای بنده باشد به همین دلیل است که در روایات نقل میکنند دعای بنده برای او سه فایده دارد، یا برای او ذخیره میشود یا در دنیا برآورده میشود و یا بلایی را از او دفع میکند. با این نگاه به معنای اجابت اگر دعای مومن برای او ذخیره شود در آخرت از منظر اسلامی به اجابت رسیده و آیهی ادعونی استجب لکم هم تحقق پیدا کرده اما در دیدگاه جذب، این دعا به استجابت نرسیده زیرا تحقق خارجی پیدا نکرده و در این هنگام مروجان جذب به طرفداران خود دو جواب میدهند یکی اینکه: فرآیند جذبت را خوب انجام ندادهای و این یعنی اشکال از تو بوده که جذبت عمل نکرده و یا اینکه خواستهات زمان میبرد تا تحقق پیدا کند و این یعنی کائنات تعلل داشته و باید منتظر زمان بود تا کائنات جواب بدهد و حال آنکه آن دعا طبق نظر اسلامی به استجابت رسیده و ذخیرهای برای او در آخرت شده ولی فکر مادی ظاهربین جذب، از او غافل است.
در هر صورت با تمام این مسائل و پیشفرضها، چند نکته مشخص میشود:
اول اینکه: جذب قانونی مادی نیست چراکه اثباتناپذیر است.
دوم اینکه: ماوراء ماده هم نیست چراکه خارج از ارادهی الهی است چون ارادهی الهی در آن شرط نیست و این فرض طبق مباحث گذشته محال است و ارادهی الهی در همه جا جریان دارد.
و سوم اینکه: جذب در محدودهی الهی هم همیشه نیست زیرا امکان دارد که ارادهی الهی جدای از ارادهی انسان باشد (این فرض همان تفاوت اجابت در جذب و اسلام است).
در فرض سوم اگر دقت کنیم درمییابیم که اگر اراده الهی جدای از ارادهی انسان باشد یعنی جزب تخلفپذیر است و خواست انسان محقق نشده بلکه خواست خداوند متعال محقق شده و این یعنی جذب دیگر قانون نیست، زیرا در حکم جزئی است و جزئی عمومیت ندارد و ما میدانیم که چیزی که تخلفپذیر باشد و عمومیت نداشته باشد، قانون نمیشود با این طرح و توضیح دیگر جذب به کلی باطل میشود و از عمومیت و قانون بردن آن علم به طور مطلق و تخلفناپذیر درمیآید.
نکتهای دیگر که توجه به آن خالی از لطف نیست این است که بعضاً عدهای در مقالاتی با استفاده از تئوریهای علمی مانند فیزیک کوانتوم و یا تمسک به مبانی متافیزیک سعی در اثبات جذب دارند. اما باید توجه داشت که تا به امروزه استدلال و نظریهای مبنی براثبات جذب ارائه نشده و یا اگر نظریهای ارائه شده با ملاحظه اینکه اینجانب ؟؟؟ از دلائل و مقالات اثباتی آن کردهام اما هنوز به استدلال علمی برخورد نکردهام بلکه بالعکس هستند مقالاتی که توسط دانشمندان علمی در داخل و خارج از کشور و در خواستگاه جذب بر ردّ فرضیه جذب نوشته شدهاند.
(که البته بررسی نظرات موافق و مخالف و تحلیل مقالات در این موضوع مجال بیشتری میطلبد که در این نوشته نمیگنجد.)
به هر ترتیب تا در مقالهای علمی ثابت نشود که فرکانس ارتعاشات ذهنی به نسبت تفکر متفاوت است و جنس تفکر به خانه متفاوت از جنس تفکر به ماشین است و این فرکانس موثر در به وجود آمدن به خانه و تبدیل شدن انرژی تفکر به ماده است و با توجه به اینکه ماده و انرژی در حالتی ناپایدارند و دائماً در حال تغییر و تحول تا ثابت نشود که فکر ما به همان چیزی که ما فکر میکنیم تبدیل میشود و یا آن را جذب میکند.
جذب فرضیهای بدون دلیل علمی است با نظریات معارض فراوان.
فکر دارای فرکانس است پس مثبت بیندیش!
حال اگر بخواهیم جذب را از مقام عمل بررسی کنیم، درمییابیم که طبق جذب فکر دارای فرکانس است و زندگی ما هم تبدیل شدهی آن فکر در عالم خارج (عدم اثبات این ادعا در صفحات قبل مطرح شد) به همین منظور چون یکی از زیربناهای فکری قانون جذب این نکته است که فکر دارای فرکانس است و ارتعاش در کائنات اثر دارد اساتید جذب شاگردان خود را به دو چیز دعوت میکنند:
1. اینکه به هرچه فکر کنید، ناخودآگاه همان برای شما اتفاق میافتد پس برای رسیدن به خواستههایتان منفی فکر نکنید.
آنها برای مدیریت ذهن و کنترل آن، مراقبه و مدیتیشن و بعضاً تمرین یوگا را پیشنهاد میکنند که این دستورات را چه با این نام چه با عناوینی موافق مسائل مذهبی انجام دهند به هیچ وجه نه تنها اسلامی نیست بلکه ریشه در عقاید بودائی و بتپرستی دارد و مخالف با منظر اسلام هستند و از آنجایی که در روایتی از نبی مکرم اسلام داریم که (من تشبه بقوم فهو بند؛ هر که خود را به قومی مانند سازد از جمله آنان باشد) انجام این اعمال با نظر اسلامی مغایرت دارد و با عقیده اسلام مخالف است.
باید توجه داشت که این توجیه به مراقبهای که در جذب اتفاق میافتد از نوع توصیه به مراقبه از جنس مدیتیشن است. شما در این مراقبه صرفاً تمرکز میکنید که ذهن خود را از هر چیزی غیر از موضوع دلخواه خالی کنید و تمام تمرکز خود را به سوی آن موضوع منعکس کنید. و این نوع مراقبه به کلی با آن محاسبه نفس و یا مراقبه اسلامی متفاوت است چراکه در اسلام باید از ورودیهای ذهنی مراقبت کرد تا عملی و فکری بر خلاف اصول دینی مرتکب نشویم.
آیا این توصیه به مراقبت در اسلام که توصیه به ورودی از حرام و میل به سمت خوبیهاست و جنس آن از تقواست با آنچه که در جذب میگویند یکی است؟
مثبت و منفی در جذب همان خواستهها و نخواستههاست و اصل حاکم در مثبت و منفیهای میل انسانی است. مثبتها چیزی است که میخواهید و منفی همان چیزی است که دل خوشی نسبت به آن ندارید. مثلاً مثبت دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن است چون آن را میخواهید و منفی دیده نشدن به چشم نیامدن است زیرا آن را نمیخواهید.
اما ملاک مثبت و منفی در اسلام به کلی، آن چیزی که در خوب است تفاوت دارد ملاک در اسلام، به خیر و شر بودن آن چیز در زندگی انسانی بستگی دارد از این رو خداوند متعال در قرآن کریم میفرمایند: عسی ان تکرهوا شیئاً وهو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئناً وهو شر لکم؛ «چه بسا چیزی را اکراه دارید و آن به نفع شماست و چه بسا چیزی را دوست میدارید که آن به ضرر شماست.»
و این یعنی نگاهی مثبت و منفی در اسلام به کلی با مثبت و منفی در جذب متفاوت است و چه بسا شما در جذب چیزی را جذب کنید و به دنبال آن باشید که در واقعیت و حقیقت آن چیز برای شما مضر است.
نکته: شاید گفته شود که انسان فطرتاً میل به خوبیها و چیزهای خوب دارد و این یعنی نکته به طور فطری خواستههای او خیر و مثبت است. برای همین مثبت در جذب که خواسته است با مثبت در اسلام که خیر و خوبی است تفاوت ندارد.
در جواب باید گفته شود که این درست است که انسان فطرتاً میل به خوبیها دارد اما باید توجه کرد که همیشه تمایلات انسان متمایل به خوبیها نیست و همانطور که میل به خوبیها دارد میل به بدیها هم دارد. از نظر اسلام هر دو دسته تمایل به خیر و شر در انسان وجود دارد. و آیهی فالهما فجورها وتقواها؛ «و به او خیر و شر را الهام کرد».
با توجه به آیه میتوان دریافت که همان طور که انسان فطرتی دارد که میل به خوبیها دارد هوای نفسی دارد که میل به بدیها دارد. در اسلام پیروی کردن از هوای نفس به شدت مذموم است و از جمله موارد مورد مذمت در اسلام که مصداق پیروی از هوای نفس است دلبستگی و توجه به مال دنیا و طول امل نسبت به آن است. پیامبر اکرم(ص) در روایتی میفرمایند: «خصلتان اتباع المعوی وطول المأمل، فانا هو اتباع الهوی فانه؟؟ الانسان عن الحق، اما طول الامل فانه یجب الدنیا؛ شدیدترین چیزی که از شما بر آن میترسم دو خصلت است: پیروی از هوای نفس و آرزوی جوانی زیرا هواپرستی شما را از حق بازمیدارد و آرزوی دور و دراز شما را حریص بر دنیا میکند.»
اما در جذب، شما به دنبال جذب ثروتهای دنیوی هستید و از آنجایی که انسان با توجهات خود انس میگیرد، شما به دنیا و امورات دنیوی دلبسته میشوید. نشانهی این دلبستگی را میتوانید در رابطه با جذب و توجه به مرگ پیدا کنید. در جذب شما از توجه به مرگ و یاد مرگ فراری هستید و آن را انرژی منفی میدانید. از سوی دیگر چون جذب قائل به زبان نیست، شما دچار طول امل میشوید و انسانی که طول امل نسبت به دنیا دارد، مرگ را پایان خواستههای خود میداند و با یاد مرگ، نابودی تمام دغدغههای خود را میبینید. به راستی چه ارتباطی بین جذب ثروت، حال خوش، روابط و… به واسطهی فرآیند جذب و یاد مرگ و توجه به آخرت و… وجود دارد؟
به همین دلیل طرفداران جذب به مرگ فکر نمیکنند و از تفکر به مرگ واهمه دارند زیرا مرگ را پایان خود و نابودی خواستههایشان میدانند.
اما در اسلام شما مرگ را پایان خواستههای خود نمیدانید، در روایتی از امیرالمؤمنین علی(ع) حضرت مرگ را باب ورودی به دنیایی تازه عنوان میکند و میفرمایند: «لکل دار باب و باب الاخرة الموت؛ هر خانه و سرایی، در ورودی دارد و در ورودی آخرت مرگ است.» شما با مرگ از بین نمیروید و به عالم دیگر که حیاتی جاودانه دارد میرسید. اما انسانی که میداند دیر یا زود، از این دنیا خواهد رفت و تمام داراییهای او در این دنیا میماند و او در این دنیا نمیماند، دیگر دل در گرو این داشتهها و نداشتهها را ندارد، زیرا میداند که اگر اینها بماند او برای اینها نمیماند. آدمی که بداند او در این دنیا ماندنی نیست، دیگر دغدغه دنیا را ندارد، دل در گرو دنیا ندارد. انسانی که پیرو مکتب امیرالمؤمنین است میشنود صدای او را که میگوید: «ان الله ملکاً ینادی فی کل یوم: لدوا للموت واجمعوا للفناء وانبوا للخراب؛ خداوند فرشتهای دارد که در هر روز ندا میکند: برای مردن بزایید و برای فنا شدن مال جمع کنید و برای ویرانی عمارت بسازید.»
اما باید به آن سوی قضیه هم نگاه کرد و آن این است که انسان در حال حاضر در این دنیا زندگی میکند به همین دلیل انسان عاقل از داشتههای خود در این دنیا نهتنها استفاده میکند بلکه کمال بهره را هم میبرد و همانطور که سعی در بهتر کردن زندگی اخروی خود دارد سعی در بهتر کردن زندگی دنیوی خود هم دارد، همانطور که در برخی آیات به اهمیت زندگی دنیوی و استفاده از نعمات الهی هم اشاره شده است و انسان را توصیه به استفاده از آنها میکند. (قل من حرّم زینة الله احتی اخرج لعباده والطیبات من الرزق؛ بگو زیورهایی که خداوند برای بندگانش پدید آورده و روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده است؟)
اما تفاوت استفادهی یک انسان مؤمن با یک طزرفدار جذب دراین است که در جذب، فقط دنیا را میبیند و خدا و سپاسگزاری و… را و تمام امور الهی مانند دعا و شکرگزاری و… را در راستای جذب دنیا و خواستههایش انجام میدهد و این یعنی تمام امور را وسیلهای برای رسیدن به خواسته میدانند و وقتی به نماز میایستد و به سجده میرود از نماز خود برداشتن جذب گونه دارد، چنانکه یکی از مروجان جذب سجده نماز را با توجه به آیهی (ومنها خلقناکم وفیها فصیرکم ومنها خرجناکم تارة اخری) اینگونه برداشت میکند که در سجدهی اول انرژیهای منفی خود را به زمین میدهید و در سجدهی دوم انرژیهای مثبت را از زمین میگیرید.
و این تمام نماز یک جذبی است نمازی که در راستای رفع انرژی منفی و جذب انرژی مثبت است برای رسیدن به حال خوب! نمازی که قرار بود ذخیرهای برای آخرت شود، انگیزهای شده برای امر دنیا!
اما انسان موحد توجهی به انرژی و فرکانس و… ندارد، برداشتش از مفهوم سجده با توجه به آیه و تفاسیر آیه این است که همانطور که سر از سجده برداشتم در سجدهی اول از مادر زاده شدم و به این دنیا آمدم و همانطور که سر به سجده گذارم به زمین فرو میروم و همانطور که سر از سجده دوم برمیدارم در قیامت هم برانگیخته میشوم انسان موحد بعد از هر سلام خود، خود را در محضر و پیشگاه خداوند متعال و نبی اکرم(ص) و عباد صالح میبیند اما انسانی که به انگیزه جذب نماز خوانده به فکر این است که انرژیهای منفی خود را دفع کرده و انرژیهای مثبت جذب کرده و یا به واسطهی نماز سپاسگزاری کرده و بخشی از فرآیند جذب را انجام داد.
اساسا اگر بخواهیم عبادت در جذب و دنیا در اسلام را بگوییم، باید بگوییم که در جذب خدا و عبادت مقدمهای برای رسیدن به دنیا هستند و در اسلام دنیا و مافیها وسیلهای برای عبادت و رسیدن به خدا.
همانطور که گفته شد اعمال در جذب بوی مذهب میدهند مثل توصیه به نماز اما انگیزهها متفاوت است. یکی از انگیزههای اسلام از اعمال عبادی و عبادت و بندگی خداوند متعال است بدون توصیه به چیز دیگری. به این منظور که حتماً اگر جذب و دفع انرژی، در نماز همت هم داشته باشد ـ که خود نیازمند اثبات است ـ اما این موضوع اثر نماز انسان موحد است نه انگیزه نماز او، اما در جذب این جذب و دفع انرژی خود انگیزهای است برای نماز و عبادت.
در ادامهی مطلب اصلی بعد از اینکه در جذب ادعا شد، فکر فرکانس دارد و با تمسک به مراقبه و مدیتیشن به مدیریت ذهن استرس هم پیدا شد، نوبت به ارسال فرکانس به کائنات میرسد.
در جذب، قدرت ارتعاش و اثرگذاری فرکانسهای متعدد متفاوت است و برای جذب بهتر نیازمند یک ارتعاش اثرگذاری و قویتر هستیم، از جمله عوامل اثرگذار در جذب که جزء بهترین فرکانسها محسوب میشوند، تکنیک ـ شکرگزاری است ـ که بسیار به شکر اسلامی شبیه است. اما قبل از آنکه به شکرگزاری در جذب بپردازیم، باید به چند مقدمهای که گذشت رجوع کرده و دقت کنیم:
1. خواستگاه جذب کشور ما نبوده و مباحث جذب در کشورهایی رشد و نمو داشته که با تدین به مسیحیت و… بوده و یا تمایل به ادیان شرقی داشتهاند اما در هر صورت یک چیز مسلم است و آن است که تفکر عامهی جامعههای جذبی سکولاریزم است و معتقد به جدایی دین و امور دینی از دیار مسائل دنیوی است.
و یکی دیگر از مسائل مسلم این است که شکرگزاری، فرآیندی از فرآیندهای جذب است و چون جذب معتقد به دین خاص نیست، شکرگزاری در جذب عمل دینی محسوب نمیشود بلکه بخشی از یک فرآیند است.
2. شکرگزاری یک امر عقلی است به این معنا که هر آدم عاقلی میداند اگر کسی لطف یا خدمتی در حق او کرد باید از او تشکر کند، سپس اصل شکرگزاری یک امر پسندیده عقلی است و فی ذاته ارتباطی با جذب ندارد. به این معنا که اگر در جذب هم مطرح نشده بود شکرگزاری وجود داشت و حالا هم که مطرح شد، وجود دارد.
نکته: با توجه به دو نکته بالا درمییابیم شکرگزاری در جذب، بخشی از یک مجموعه اعمال برای رسیدن به یک نتیجه خاص است، اگرچه که شکرگزاری یکی از شئون عقل است اما میتوان فهمید که انگیزه در جذب به جا آوردن یک امر عقلی نیست و پاسخگویی هدف به شئونات عقل مدّ نظر جذب نیست، چراکه عقل به موارد دیگری هم حکم میکند که جذب اشارهای به آنها نمیکند، بلکه انگیزه شکرگزاری در جذب تکمیل فرآیندهای خود است. جذب به دنبال ارسال فرکانس است و به زعم اینکه فرکانس شکرگزاری بالاست پس از شکرگزاری به عنوان وسیلهای برای ارسال فرکانس استفاده میکند. این درست است که ما گفتیم شکرگزاری، یک امر عقلی است اما این ارتباطی با جذب و شکرگزاری در آن ندارد. بلکه اگر عقل هم حکم به شکرگزاری نمیکرد، جذب به عنوان عمل برای فرآیند خود از آن استفاده میکرد.
3. شکرگزاری جدای از اینکه یک امر عقلی باشد یک دستور دینی هم در اسلام است و اسلام آن را به عنوان یک فریضه دینی توصیه میکند. پس شکرگزاری در جامعهی دینی ما قبل از جذب بوده و به عنوان یک عمل دینی شناخته میشده است و سفارش شده محسوب میشود.
4. همانطور که در بحث تاریخچه جذب و جذب در ایران گذشت، یکی از لازمههای حیات یک تفکر در رشد و جثهی آن در منطقه و تطبیق و بومیسازی آن فکر با خصوصیان آن منطقه است. به همین دلیل اساتید جذب در باب شکرگزاری بسیار به شکرگزاری اسلامی و آن شکرگزاری که در جامعه موجود است، استناد میکنند.
مثلاً در شکرگزاری جذب، شما به واسطهی شکرگزاری از کائنات اولا توجه به داشتههایتان دارید، این یعنی شما در حال ارسال فرکانس مثبت و وجودی هستید به این معنا که کائنات، فکر شما را توجه به داشتههایتان تعبیر میکند و داشتههای بیشتری به شما میدهد.
در شکرگزاری غربی، تشکر از چه کسی و یا چه چیزی اهمیت ندارد مثلاً شخص بیدین وقتی به واسطهی انجام فرآیند جذب، نیازمند عمل شکرگزاری میشود از چه کسی شکر میکند؟ شخص بیدین نیازمند شکرگزاری است ولی به کسی اعتقادی ندارد به همین دلیل از کائنات تشکر میکند. و شخص مسیحی چون تثلیث را قبول دارد از خدا تشکر میکند و مسلمان به سبب اعتقاداتش از الله چون خدا را قبول دارد وجود و عدم خدا در شکرگزاری جذب موضوعیتی ندارد، چراکه در جذب خود شکرگزاری برای انجام جذب اهمیت دارد نه کسی که از آن تشکر میکنید. در جذب شکرگزاری را برای انجام فرکانس میخواهید نه از باب تشکر از شخص به همین دلیل شخص مورد نظر اصلا موضوعیت ندارد بلکه نفس عمل شکرگزاری مهم است.
اما این نکته در شکرگزاری جذبی مهم است و آن این است که شکرگزاری باید با تمام لوازم آن همراه شود و لازمهی شکرگزاری در جذب باور است، جذب بدون پذیرش قلبی عمل نمیکند و شکرگزاری بدون باور فایدهای ندارد.
از جمله مسائل دیگری که در شکرگزاری جذب باید به آن توجه کرد انگیزه شکرگزاری است انگیزه شکرگزاری در جذب، توجه به داشتهها و جذب بیشتر داشتههاست. این داشتهها میتواند شامل ثروت، رابطه اجتماعی، احساس درونی و… باشد مهم این است که اینها انگیزههای یک جذبی از شکرگزاری است.
نکته: اگر کسی از طرفداران جذب بگوید که من واقعاً برای تشکر از خدا، خدا را شکر میکنم نه به طمع حال خوب و… گفته میشود که اولا آیا شما فارغ از مباحث جذب هم شکرگذار بودهاید؟ و دومین چیزی که باید توجه داشت این است که اصل شکرگذاری امر بسیار پسندیدهای است و ما آن را تایید میکنیم بلکه شکرگزاری که در جذب گفته میشود و انگیزهای که جذب را وادار به استفاده از شکرگزاری میکند مذموم است و مورد نقد ؟؟؟؟ شما از شکرگزاری. اگر کسی در حق شما لطفی کرد و شما تشکر کردید یک امر پسندیدهای است و عقل هم همین را میگوید اما آیا شکرگزاری در جذب هم از همین جنس است؟ یقیناً خیر! در عمل شبیه به هماند اما در هدف و انگیزه متفاوتاند. پس نسبت به شکرگزاری جذب چند چیز مشخص شده: 1. انگیزه در شکرگزاری 2. اینکه شخص مورد شکرگزاری مهم نیست بلکه انجام شکرگزاری مهم است. ممکن است شما از خدا، میوه، کائنات، ؟؟؟؟؟ تشکر بکنید جذب با آن کاری ندارد، از هر که میخواهید تشکر کنید. 3. باور در شکرگزاری اگرچه مهم نیست شما از چه کسی تشکر میکنید اما مهم است که از کسی که تشکر میکنید واقعاً به آن باور داشته باشید و ایمان داشته باشید که او داشتههای بیشتری به شما میدهد. به تعبیر مایکل لویسر از این باور و نقش آن در ارسال فرکانس: (پذیرش همان عدم تردید است و سرعت قانون جذب نسبت مستقیم به میزان پذیرش تو دارد.) قانون جذب به آنچه که به آن ایمان دارید کاری ندارد مهم این است که به آن ایمان دارید. او به وجود باور کار دارد نه آنچه که به آن باور دارید. برای همین تمام کسانی که از جذب استفاده میکنند از چیزهای متفاوتی شکرگزاری میکنند. اما مشکلی در فرآیند آنها پیدا نمیشود برای اینکه بهتر مشخص شود که جذب با خدا کار ندارد و شکرگزاری در آن هم به هیچ وجه شکرگزاری از فرا نیست به دو مطلب توجه کنید: 1ـ آقای مایکل لویسر از کارشناسان مستند راز و نویسنده کتاب قانون جذب میگویند: (به هیچ وجه نیازی نیست به خدا ایمان داشته باشی، تو آزادی!)
و خانم راندا برن در کتاب راز میگویند (خدا همان انرژی است فقط تعابیر فرق میکند).
از همین آیات میتوان دریافت که برداشت شکرگزاری جذب گونه از آیات شکر الهی اشتباه است و اینها صرفا مشترک لفظیاند. اما مروجان جذب شاید هیچ کدام از مسائل فوق را با شاگردان خود مطرح نکنند و حتی اگر شما با یکی از طرفداران جذب هم صحبت کنید این مطالب برای او بیگانه به نظر برسد. زیرا در جذبی که خود را با فرهنگ ما تطبیق داده لوازم مورد نیاز خود را هم در فرهنگ ما پیدا کرده، مثلا جای کائنات و تشکر از کائنات را خدا میگیرد و جای داشتههای نعمت و جای باور را ایمان میگیرد و به جای جمله (از کائنات به خاطر دادههایش به انرژی مثبت تو تشکر کن تا کائنات بیشتر به تو بدهد.) میتوان گفت (به خدا ایمان داشته باش، از خدا بابت نعمتهایش تشکر کن و خدا خودش گفته «لئن لشکرتم لا زیدتکم؛ اگر ما را شکر کنید زیادتان میکنیم» پس نعمتهای بیشتری به تو میدهد.) به همین راحتی! درست است که الفاظ متقارن است اما مطلب یکی است.
ما در اسلام به دو انگیزه خدا را شکر میکنیم:
1ـ اینکه شکرگزاری یک امر عقلی است و خداوند متعال شأنیت این را دارد که مورد سپاسگزاری قرار بگیرد.
2ـ شکر مورد سفارش و از دستورات دینی است. و حال اینکه با هدف از تشکر در جذب به کلی متفاوت است
در شکر اسلامی تشکر از خدا برایتان موضوعیت دارد و خود خدا، موضوعیت اصلی این تشکر است. برای همین میگویند: (الحمدلله رب العالمین، سپاس مخصوص خداوند جهانیان است.) در اینجا الله موضوعیت دارد در حمد انسان، اما در جذب مهم نیست که از چه کسی تشکر میکنید. مهم این است که با باور تشکر کنید، حال از هر که میخواهد باشد. البته توصیه به تشکر از خدا در جذب به واسطهی مروجان داخل کشور به دو دلیل است:
1ـ اینکه خود مروجان جذب داخل کشور مسلماناند.
2ـ اینکه مخاطبان آنها هم مسلماناند و به خدا باور دارند. در غیر اینصورت خود خدا در اینجا موضوعیتی ندارد. به طوری که یکی از مشاورین جذب، در پاسخ به سوالی در مورد شکرگزاری در جذب گفت: «خدای هر کسی با دیگری فرق میکند و مهم این است که خدا را در وجود خودت حس کنی و ایمان داشته باشی که نعمت بیشتری به تو میدهد. این معنا از تجربهگرایی و خداشناسی در اسلام به شدت مذموم است چراکه با سیستم بتپرستی تفاوتی ندارد و فدای ذهنی و خدای سنگی یکی میباشد. اما شما در اسلام، باید خدایی را بپرستید که به واسطهی عقل و وحی نبی او را شناختهاید، نه هر خدایی را که در ذهن خود متصور میشوید.
از دیگر تفاوتهای جذب و اسلام در شکر این است که، اگرچه در شکر جذب و اسلام هر دو به نتیجه مطلوب میرسند، اما باید توجه داشت که در جذب زیادی نعمت نتیجه ارسال فرکانس است و عمل شماست که به خود شما برگشته و این در منظر جذب یک فرآیند همیشگی است که با هر اعتقاد و گرایشی با تشکر انجام میپذیرد. اما در شکر اسلامی شما به وظیفهی خود عمل کردهاید به حکم اینکه کمترین وظیفه شما در مقابل نعمت الهی شکرگزاری از آن نعمت است و اگر خدا نعمتهایش را بعد از شکر زیاد هم نمیکرد شما این کار را میکردید. مثل آنجایی که در ادعیه میخوانیم که اگر ما را عذاب هم بکنی تو را دوست داریم. مثلاً در مناجات شعبانیه میخوانیم: «وانی ادخلت فی النار اعلمت اهلها انی احبک؛ و اگر من را در دوزخ اندازی به همه میفهمانم که دوستت دارم.» و یا در کمیل میخوانیم: «لان ترکتنی ناطقاً لا ضمن الیک بین اعملها فجمیع الاملین ولا ؟؟؟ الیک صراخ المستصدخینولا بکین الیک بکاء الفاقرین ولا نادینک این کنت؛ و اگر من را در جهنم بگذاری و ترکم کنی و اجازه بدهی نطق کنم فریاد میزنم فریاد امید داران را و فریاد میزنم فریاد دلباختگان را و بر تو گریه میکنم گریه کسی که چیزی را از دست داده.»
این تعابیراز شکر و ارتباط بین خداوند در اسلام به ما میفهماند که ما خدا را چون شایسته عبادت و عبودیت است بندگی میکنیم و در شکر هم چون شایسته شکر است ما تشکر میکنیم نه به انگیزه. ارسال فرکانس، و اگر ازدیاد نعمتی هم هست از این باب نیست که من فرکانس مثبت دارم و کائنات به من داد بلکه از این باب است که خداوند هم صفت شکور دارد و در مقابل شکر انسان نعمت بیشتری به او ارزانی میدارد و این از لطف اوست، نه عمل من. این معنای (لئن شکرتم لازیه لکم) قرآن است.
باید توجه داشت که این دو شکر، در عمل نزدیک به هم هستند اما در مفهوم دو مفهوم جداگانهاند.
تفاوت دیگری که در جذب و اسلام به چشم میخورد این است که شکرگزاری در جذب محدود به شکر زبانی و قلبی است و اگر هم قرار است در مقام عمل چیزی تحت تأثیر قرار بگیرد این است که انسان عمل خود را متناسب با آن خواسته خود تنظیم کند نه چیز دیگری، مثلا اگر کسی پول میخواهد باید شکر پولدار بوددنش را بکند و در عمل باید از هر چه که نسبت به پولدار شدن انرژی مثبت است واکنش مثبت نشان بدهد مثلاً پول خرج کند تا به کائنات بفهماند که من انرژی مثبت است واکنش مثبت نشان بدهد مثلاً پول خرج بکند تا به کائنات بفهماند که من پولدارم و یا خساست نورزد چراکه دلیل خساست ترس از بیپولی است و از معاشرت و فکر کردن با افراد بیبول و صحبت در مورد درشکستگی و بیپولی، با افراد فقیر دوری کند، زیرا اینها انرژی منفی هستند و چه بخواهیم و چه نخواهیم در تفکرات اثرگذارند و تفکرات در زندگی تأثیر میگذارند.
اما در اسلام پایینترین مرتبه شکرگزاری، شکر زبانی است و شکر واقعی به شکر در عمل است و شکر در عمل به این معناست که ما اعمال و رفتار خود را در مورد استفاده از نعمتها نه به خواست خود که به خواست خدا که عطاکننده نعمت است انجام دهیم و این یعنی بر خلاف خواست عطاکننده از آن نعمت استفاده نکنیم و در مسیری که به آن سفارش شده است استفاده کنیم، از این رو اگر خداوند دارایی و ثروتی به انسان عطا کرده آن را در امور خیر مانند کمک به فقر استفاده کنیم. در اسلام انسان نهتنها از چالشها و مشکلات و افراد مشکلدار فرار نمیکند، بلکه به کمک آنها رفته و سعی در دستگیری از آنها و برطرف کردن مشکلات دارد. شخص نیازمند و معلول مادرزاد هم نیازمندی و معلولیت را جذب نکرده بلکه صرفاً این چالشهای زندگی ابتلائات الهی برای رشد او هستند به همین دلیل افراد با ایمان در ابتلائات و رشد یکدیگر به هم مساعدت میکند.
چرا جذب اثر میگذارد؟!
دلائل طرفداران جذب استادان و برهانهای منطقی نیست بلکه یا از باب تجربه است و یا از باب تمثیل. آنها اظهار میکنند که فرآیند جذب را در اموری مانند جذب حال خوب انجام دادم و جواب گرفتم یا در مورد لاغری و جذب سلامتی انجام دادم و جواب گرفتم. این موارد و مثالها میتواند دو علت داشته باشد:
1ـ جایی که مثالها و داستانهای مورد استناد اشاره به یک واقعهای از روی مصاحبت زمانی و یکی شدن این اتفاقات در یک زمان دارد، در حالیکه این مسألهها به حلم ارتباطی ندارد بلکه صرفاً یک تلازم زمانی از روی اتفاق بوده است مثلا اینکه گفته میشود من به شخصی فکر میکردم، او همان لحظه با من تماس گرفت. در پاسخ باید گفته شود شما در طول روز به افراد مختلف فکر میکنید. چند نفر ازآنها با شما تماس میگیرند؟
و یا افراد متعددی با شما تماس میگیرند به چند نفر از آنها از قبل فکر کردهاید؟ اگر به این دو سوال دقت کنید خواهید دید که اگر جذب واقعیت داشته باشد باید تمام کسانی که به آنها فکر میکنید با شما تماس بگیرند چراکه اثر جذب یک فرآیند و قانون همیشگی است باید همه جا جریان داشته باشد و چرا در جایی جریان دارد (زمانی که شما فکر میکنید و با شما تماس میگیرد.) و در جایی جریان ندارد (زمانی که شما به شخصی فکر میکنید و با شما تماس نمیگیرد.) وبا تمام کسانی که با شما تماس میگیرند باید شما به آنها فکر کرده باشید زیرا در جذب اتفاقی در زندگی شما اتفاق میافتد که شما قبلاً به آن فکر کرده و به سمت خود جذب کردهاید. حال اگر کسی بدون اینکه شما به او فکر کرده باشید با شما تماس گرفت، شما چگونه آن را به سمت خود جذب کرده بودید؟ با دقت در این سوالات درمییابیم که رابطه فکر کردن به افراد و تماس آنها یک رابطهی عموم و خصوص من وجه است و به نحو جزئیت صحیح است و از قضیه جز شما هم حکم کلی نمیتوان برداشت کرد و عمومیت ندارد و قانون هم نمیشود (استدلال نیازمند پیشزمینه منطقی است)
2. حالت دوم در جایی است که قانون جذب جواب میدهد اما اتفاقی نیست بلکه از روی قاعده است و آن در جایی است مثل جذب سلامتی و لاغری و موفقیت و… و در تماس این موارد یک اصل مشترک است و آن اینکه جذب در جایی عمل میکند که مورد و حیطهی ارادهی انسان و ادراک انسانی باشد و اراده و ادراک انسانی در تحقق آن خواسته اثرگذار باشد. مثلاً اگر شما به خود بقبولانید که سردرد دارید و یا کسی مدام به شما بگوید که رنگتان پریده، واقعاً دچار سردرد میشوید و یا اگر کسی مدام به شما بگوید که در کنکور دچار استرس میشود و در آن موفق نمیشوید شما در امتحان خود دچار استرس میشوید و بالعکس. اما اینها تأثیر جذب نیست، در تمام این موارد آنچه موثر است عمل و فعالیت ارادی و غیر ارادی انسان است و اعمال انسان نقش تعیینکنندهای در آن فرآیند خارجی دارد. برای مثال آنچه در نتیجه امتحان اثر دارد شیوه امتحان دادن شماست و استرس نقش اثرگذار در شیوهی امتحان شما دارد از سوی دیگر ارادهی شما، اعمال شما، سیستم عصبی و… تحت تاثیر فکر و اندیشه شماست. به همین دلیل است که اگر شما دقت کنید اگر جایی بگویند که جذب اثر دارد وما اثرش را دیدیم درمییابید که این اثرگذاری ربطی به جذب فرکانس و ارتعاش ندارد بلکه مکانیزم اثر در اینجا این است که فکر در عمل اثر میگذارد و عمل در نتیجه موثر است پس اگر شما با فکر کردن به شادی شاد میشوید به این معنی است که فکر به احساس ارتباط دارد اما این اثرگذاری ارتباطی به جذب ندارد. زیرا جذب میگوید شما با فکر به شادی فرکانس شادی را به کائنات میفرستید و کائنات آن را به شما میدهد و شما شاد میشوید. این تعریف جذب از اثرگذاری شادی واقعاً متفاوت است با مکانیزم اثر فکر و اندیشه در عمل و نتیجه.
در مطلبی دیگر باید گفت: فکر همانطور که اثرگذاراست اثرپذیر هم هست و انسان نسبت به حالات، افکار و اتفاقات خارج خود مدرک است و اندیشه ما تحت تأثیر اتفاقات خارج است. پس وقایع خارجی اثرگذار در فکراند و فکر اثرگذار در عمل است. مثلاً اگر کسی جز ناراحتکنندهای به شما بدهد و شما بعدا به آن فکر کنید، ناراحت میشوید و این اثرگذاری از باب مدرک بودن انسان و اثر وقایع در فکر و عمل است نه از باب جذب انرژی. این در مورد وقایع خارجی هم صدق میکند. وقتی میگویند اگر به گل و یا حیوان برخوردی، با مهربانی و ملاطفت داشته باشی رشدش بهتر میشود و اگر بد حرف بزنی پژمرده میشود. این از باب این است که گل و حیوان هر دو حیات دارند، احساس دارند و درک میکنند نه از باب جذب و فرکانسهایش و این حیطهی اثرگذاری جذب به کلی متفاوت است با جذب ماشین و جذب خانه و دیگر مسائل. و باید توجه داشت که اگر جذب در دو حالت فوق عمل میکند به دلیل فرآیند جذب نیست بلکه به خاطر دلائلی است که گفته شد و اینها هیچ کدام دال بر حجت جذب نیست.
مؤیدات و ضربالمثلهای فرهنگی
عرفیات و ضربالمثلهای فرهنگی دومین مسئلهایست که مروجان جذب به آن متوسل میشوند.
بسیاری با استفاده و استناد به ضربالمثلهایی مثل از هر چی بترسی به سرت میاد یا به هر چی فکر کنی همون میشه، سعی در اثبات قانون جذب دارند. که در این مورد باید گفته شود ضربالمثلها پشتوانه و دلیل علمی محسوب نمیشوند و بعضاً یک ادعایی هستند که خود نیاز به دلیل دارند و مسلمات عرفی جامعه جای طرح در مباحث علمی را ندارد.
از طرفی دیگر، باید توجه داشت که ما در ضرب المثلها، ضرب المثلهایی معارض جذب هم داریم مانند چی فکر میکردیم و چی شد، این ضربالمثل اشاره به جایی دارد که اتفاقی برای شخصی میافتد که او نه تنها به آن فکر نمیکرد، بلکه به خلاف اتفاق واقع شده، تصور میکرده ولی اتفاقی دیگر را جذب کرده.
آیات و روایات اسلامی
سومین مطلبی که مروجان حزب به آن استناد میکنند و سعی میکنند به واسطهی آنها قانون جذب را اثبات کنند که بسیاری از آیات و روایات مورد استناد آنها در مباحث قبل مطرح شد و تفاوت برداشت جذبگونه و اسلامی آن بیان شد.
آیاتی مانند (لئن شکرتم ؟؟؟؟)، (ادعونی استجب لکم) و (منها خلقناکم وفیها نعیدکم ومنها فرضاکم تارة اخری) و روایاتی که به آنها استناد میکنند مانند (اذا دعوت فظن ان حاجتک بالباب) است. اما قبل از توجه و بررسی آیات و روایات باید به چند نکته دقت کرد:
1ـ اینکه در هیچ آیه و روایتی به صراحت مخفی از جذب به میان نیامده
2ـ بحثی امروزه در مباحث علمی جریان دارد قسمت این عنوان که چقدر داشتههای ذهن و فضای ذهنی مخاطب در فهم جمله و کلام متکلم اثرگذار است؟ یکی از نتایج این بحث علمی این است که اگر شما با فضای ذهنی متکلم آشنایی نداشته باشید به درک واقعی کلام او نمیرسید و یا اگر شما با پیشزمینهی قبلی به مطلبی رجوع کنید، آن معنای ذهنی خود را برداشت میکنید بیآنکه توجه داشته باشید که متکلم درصدد بیان مطلب ذهنی شما بوده یا کلام دیگری میخواسته بگوید. و از اینجا تفسیر به رای ما و برداشتهای شخصی شکل میگیرد. در مورد آیات و روایات اسلامی باید گفت که برای درک معانی و معارف اسلامی از متون دینی باید آنها را در منظومهی فکری اسلام مطرح کرد. و آنها را در آن فضا معنا کرد و اگر با پیشزمینه ذهنی قبلی و فضایی خارج از منظومهی فکری اسلامی به تفسیر متون دینی پرداخته شود، برداشتی متفاوت از نظر اسلام حاصل میشود. اگرچه که مستدل به متون دینی باشد آن برداشت شخصی بوده و مورد نظر اسلام نیست چراکه تفسیر به رای است. مثل برداشتهای متفاوتی که اساتید جذب از آیاتی که در مباحث قبل شد، داشته. اگرچه آیه و روایت در این موضوع زیاد است و جمال بررسی هر یک به تنهایی نیست. اما این قاعده در استناد و تفسیر تمام آیات و روایات جریان دارد و برای نمونه میتوان به آیهی مخصوص شکرگزاری در مباحث گذشته توجه کرد.
2. آیات و روایات مجموعهای هستند و باید به صورت منظومهوار به آنها توجه کرد و برداشتهایی گزارهای از آن نداشت. و چیزی که مروجان جذب به صورت عامدانه و یا از باب غفلت به آنها توجه ندارند روایاتی است که در تعارض با قانون جذب است که روایات معارض بسیاری هم وجود دارد مانند حدیث قدسی (تقدیری نصیحک بتدبیرک؛ تقریری که من برای تو مقرر کردم به تدبیر تو میخندد.) که کنایهای از غلبهی خواست الهی بر خواست بنده است و یا مواردی که در قرآن کریم، با اظهارات جذب متفاوت است اینکه در جذب به دست آوردن نعمت را نشانهی ایمان و پاسخ خدا به شکرگزاری انسان میدانند در صورتی که از نظر اسلام این طور نیست که لزوماً به دست آوردن نعمت نتیجهی دینداری باشد و این را میتوان از ادامهی آیه (لئن شکرتم) دریافت و آن اینکه (لن کفرتم ان عذابی لشدید) و در قرآن اشاره نشده که نعمت را از شما میگیرم بلکه میگوید عذاب من شدید است و از جملهی عذابهای الهی سست استدراج است و آیهی (والذین کذبوا بایاتنا ؟؟؟؟ من حیث لا یعلمون؛ و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند به زودی آن را به عذاب و هلاکت میافکنیم از جایی که فهم نکنند). اشاره به این دارد.
این را میتوان از آیهی (ولولا ان یکون الناس امة واحده لجعلنا لمن یکفر بالرحمن بیوتهم سقنا من فضة ومعارج علیها یظهرون؛ و اگر نه این بود که مردم همه از یک نوع ؟؟؟؟ ما برای آنان که کافر به خدا میشوند سقف خانههایشان را از نقره خام قرار میدادیم و نردبامهایی نصب کرده که بر سقف بالا روند.)
نکتهی دیگری که اسلام به آن توجه دارد ابتلاء و امتحان است. مؤمن در اسلام به دنبال رشد است و رشد در چالش ما و سختیها حاصل میشود و روایات باب بلا هم از این باب است مثل روایت (من حسن عمله اشتد بالاخره؛ هر کس که کردارش درست است برایش بیشتر است) اما جذب ثمرهاش رفاهطلبی، آسایشگرایی و دوری و فرار از هرگونه چالش است.
نتیجهگیری
در سالهای اخیر، اصطلاح جذب به عنوان یک قانون در برخی جوامع از جمله جوامع اسلامی مطرح شده است. قانونی که مستندات علمی و آزمایشگاهی ندارد و غالباً در جهت فریب افکار عمومی و درآمدی برای مروجان آن مطرح شده است.
متأسفانه امروزه شاهد گسترش روزافزون آن به وسیله برگزاری سمینارها و کارگاههایی با این موضوع در کشورمان هستیم لذا سعی در نگاهی نقدگونه بر موضوع شد.
مواردی که دراین مقاله به آن اشاره کردیم، طرح سوالاتی در پی اثرگذاری جذب و اثبات آثار آن در زندگی انسانها و رابطهی جذب و اسلامی بودن آن بود که در منابع و مستندات با ؟؟؟ نیافتیم.
از آنجایی که ترویج فرهنگ ناب اسلام محمدی(ص) و جلوگیری از سوء استفاده از آن در عصر تهاجم فرهنگی مسئولیتی همگانی است، امیدواریم بتوانیم در آینده به صورت جامعتربه ابعاد مختلف موضوع بپردازیم و در این راه از راهنماییها و پیشنهادات و انتقادات سازندهی عزیزان استقبال میکنیم.
ثبت دیدگاه