حدیث روز
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً

شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳ Saturday, 27 July , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2534×
شرح خطبه 189 نهج البلاغه
موضوع: اقسام ایمان در کلام حضرت + معنای ایمان مستقر چیست؟ + آیا برائت جستن از گناهکاران جایز است؟ + هجرت + هجرت جسمی + هجرت جهادی + هجرت درونی + مستضعف فرهنگی + معنای “انّ امرَنا صعبٌ مستَصعب” + سوال جبرئیل از امیر المومنین + امیر المومنین و علم آُسمان و زمین
بسم الله الرحمن الرحیم 
خلاصه خطبه ۱۸۹ :
از کتاب فیض الاسلام ۲۳۱ :
بحث ایمان و هجرت :
امیرالمومنین صلوات الله علیه ایمان  اشخاص را بر دو قسم بیان فرموده.
الف.  یک قسم از ایمان ثابت است در عمق جان جای گرفته وسلب شدنی نیست. تبدیل به ملکه تقوا می شود.
« فمنَ الایمان ثابتاً مستقراً فی القلوب»
ب.  بعضی از ایمان عاریتی ست بین قلب و سینه ، در جان رسوخ نکرده ،
« ما یکونُ عواریَ بینَ القلوبِ و الصُدور»
این ایمان همیشگی و مستقر نیست.
در یک محدوده خاص هست ،ساعاتی بعد نیست.
ذیل آیه : و هو الذی اَنشاکُم مِن نفسٕ واحدةٕ فَمستقرٌ و مُستودعٌ« انعام -۹۸ »
خدا شما را از یک نفس واحد خلق کرد، گرچه ظاهر و جسم شما متفاوت است اما درونمایه و فطرت شما مساوی هست 
امام صادق ( ع) در مورد مستقر و مستودع فرمود: 
مستقر ایمان ثابت، و مستودع ایمان عاریه است. که گاهی هست گاه شیطان پس میگیرد.
ایمانی که دائم بین رفت و آمد است، ایمان عاریه ایست.
المومنُ کَالجَبلِ الراسِخ لا تُحَرکُهُ العَواصِف
مومن مانند کوه استوار است و هیچ طوفانی او را جابجا نمیکند .
غیر ممکن است مگر با ایمانی که مستقر شده باشد.جبل راسخ می شود.
اگر کسی آن ایمان ثابت را نداشت و اهل گناه بود دلیلی نمی شود که اورا لعن کنید.
برائت جستن از  چنین کسی را متوقف کنید تا مرگ او فرا برسد.
شاید تا زمان مرگ توبه کار شود.شما نمی دانید 
بعد از مرگ تغییر عقیده ممکن نیست ، می توانید برائت بجویید.
در واقع حضرت در یک لفافه ای می فرماید حق ندارید احدی را برائت و لعن کنید مگر از ما اهل بیت رسیده باشد.
لعن و برائت امروزی شعار سیاسی ،از یک قوم و آئین واز  افکار است.
لعن قوم ظالم ، لعن منافقین ،لعن فردی نیست.
هر کس مصداق ظلم است لعن می شود.
اما مصداق فردی از این حوزه خارج می شود.
هجرت : 
یکی از احکام دین هجرت است در زمان پیامبر خاتم واجب بود 
الف. هجرت کنند تا اعمال عبادی را در مکان امن انجام دهند.
ب.  باهجرت و قرار گرفتن در کنار هم هیبتی بدست آورند که بعدها اسلام راسربلند کنند.
بعد فتح مکه این هجرت فیزیکی و خاص از بین رفت.ولی در عین حال معنای هجرت در جای خود باقیست.
در مورد هجرت حضرت فرمود:
خدا هیچ حاجتی به مردم ندارد چه آنهایی که ایمان و حالات و منش خود را پنهان میکنند و چه آنهایی که ایمان خود آشکار میکنند.
هجرت به معنای جابجایی مکانی معنا ندارد اما هجرتی که حضرت می فرماید .
واقع نمی شود اسم هجرت بر احدی مگر به معرفت حجت  ( امام )روی زمین.
« لا یقعُ اسْمُ هجرةِ علیٰ احدٕ الا بمعرفةِ الحجةِ فی الارض »
هجرت ادامه دارد یعنی از خود به امام پیوستن،
خود را رها کردن ،
 از اعتقاد ، از فکر و امیال تبدیل شود به آنچه که امام می خواهد.
کسی که امام را بشناسد و اقرار کند او مهاجر است.
«فمَن عَرفَها و اَقَرَ بها فهو مهاجر » 
کسی که مستضعف باشد و کلام امام به او رسیده باشد کوتاهی از او سر نزده باشد در پاداش مهاجر شریک است.
نام مستضعف به هر کسی بار نمی شود که حجت به او رسیده باشد ، امام برای او واضح شده باشد، پیغام امام شنیده ، بلکه قلب هم فهمیده که دنیا و حرکت بدون راهنما و مرشد امکان پذیر نیست.
این دسته افراد به مقام هجرت نمی رسند، استضعاف دارند،اما خود نخواستند که بفهمند.
روایات هجرت
پیامبرخاتم فرمود: هجرت کنید 
تا وقتی جهاد با دشمن وجود دارد هجرت وجود دارد.
در کمک به دین و نیاز دین باید هجرت کنید.
روایت پیامبر : 
هجرت درونی ، کسی که از خطا و ذنوب چشم بندد او مهاجر است.
امیر المومنین: مهاجر کسی ست که بار بردارد و از سرزمین گناه دور شود و هیچگاه به آن باز نگردد.
بدانید امر ما اهل بیت و حجتهای الهی بسیار سخت و دشوار است.
« اِنَ امرَنا صعبّ مُستَصعَبْ »
آنچه از متن نهج البلاغه بدست می آیدامر به امور عادی اطلاق نمی شود.
به ولایت اطلاق می شود.
« اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم »
امر ، امور انضباتی نیست بلکه، 
انتظام ولایت ما را داشته باشبد.
لفظ امر ولایت است .یعنی همه مردم از خود هجرت کنند به امام ، و این هجرت کار ساده ای نیست.یعنی شناخت مقام ولایت، شناخت حقیقت ولایت ، خیلی سخت است. 
این شناخت معرفت اگر درست صورت نگیرد با کمی بالا و پایین شدن آن ، دچار غلو یا دچار بغض می شوید.
فرمود دو گروه در باره ما به هلاکت می رسند.
محبّ غال؛ از روی محبت گرفتار غلو می شوند.
و مبغضّ قال ؛ از روی بغض هر نسیت ناروایی میزنند.
هیچ کسی به مرتبه صعب مستصعب نمی رسد مگر مومنی که قلب او را برای ایمان امتحان کرده باشند.
« لا یَحمِلُهُ الا عبدٌ مومنٌ امتَحَنَاللهُ قلبهُ للایمان»
بدون ایمان ثابت ، امر صعب برا شما ممکن نخواهد بود.
لو یُطیعُکم فی کثیرٕ مِن الامرِ لَعَنِتُم و لکنَ اللهَ حَببَّ الیکُمُ الایمانَ و زَیَنَهُ فی قلوبِکم 
« حجرات -۷ »
اگر شما اطاعت کنید کلام وراه اهل بیت را ، به زحمت و سختی می افتید ولیکن خدا ایمان را دبرای شما محبوب کرده و در قلب شما آنرا زینت داده …؟
هیچکس درک نمی کند حدیث ما را مگر اینکه سینه او امین باشد
« ولایَعیِ حدیثنا الا صدورٌ امینَه »
 و عقل او وزین و سنگین باشد.سبک مغز نباشد. « و احلامٌ وَزینَه »
مردم از من سوال کنید قبل از اینکه از میان شما بروم. من به راههای آسمان آگاهترم تا راههای زمین .
« سلونی قبلَ اَن تَفقِدونی فانی بطرُقِ السماءِ اعلمُ منی بطرُقِ الارض »
قبل از اینکه فتنه پای خود را بالا ببرد، قبل از حرکت فتنه از من بپرسید تا آگاهتان کنم .
« قبلَ اَن تَشغَرَ برِجلِها فتنة» 
قبل از اینکه فتنه راه بیفتد و افسار پاره کند و شما را لگد مال کند سوال کنید آگاهتان کنم.
«تَطاُ فی خِطامِها »
قبل از اینکه فتنه عقل را از شما ببرد ، بپرسید تا پاسختان گویم .
« و تَذهَبُ بِاَحلامٕ  قومِها »
اللهم اجعل توفَّنا علی التصدیق بهم

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.