حسود وحسادت :
«« آیات »»
وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ؛
و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد» آیه ی ۵ سوره ی فلق
إِن تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُواْ بِهَا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ؛ اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مىکند و اگر به شما گزندى رسد بدان شاد مىشوند و اگر صبر کنید و پرهیزگارى نمایید نیرنگشان هیچ زیانى به شما نمىرساند یقیناً خداوند به آنچه مىکنند احاطه دارد».آیه ۱۲۰ سوره آلعمران
«« روایات »»
امام حسن مجتبی(ع):
۱.هَلاكُ الناسِ فیثلاثٍ: اَلكِبرُ و الحِرصُ وَ الحَسَد.
این سه چیز مردم را به هلاکت رسانده است: تکبر، حرص و حسد. (بحار، ج ٧٨، ص ١١١)
۲- پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:اَقَلُّ النّاسِ لَذّةً اَلحَسود.
آدم حسود كمترین لذت و خوشی را از زندگی میبرد. (بحار، ج ٧٧، ص ١١٢)
««امام خمینی »»
امام خمینی (ره) میفرمایند: علت عمده حسادت ذلّت نفس است یعنی چون حسود ذلیل است با حسادت ورزیدن خواهان سلب نعمت از محسود (کسیکه به او حسادت میکند) است.
علامه مجلسی (ره) علت عمده حسادت را هفت چیز ذكر میكند اما امام خمینی (ره) ریشهی همهی این امور را ذلّت نفس ذكر میكند و ذلت نفس افراد را وابسته به این امور میدانند:
عداوت. حسود نسبت به محسود عداوت و دشمنی دارد زیرا او را رقیب خود میداند از این رو با او رابطهای عداوت آمیز دارد درحالیكه این شخص نسبت به همسر، مادر، فرزند و هرکس دیگری که دوستش دارد حسادت نمیورزد.
تعزّز: از نظر حسود كسی که مورد حسادت قرار گرفته است از نعمت و کمالی برخوردار است و حسود معتقد است او به خاطر این صفات بر او فخرفروشی و تکبر میکند و حسود طاقت تکبر او را ندارد لذا به او حسادت میورزد و آرزوی از بین رفتن نعماتش را میکند تا دیگر تکبّر نكند، حقیقتاً حسود طاقت عزت محسود را ندارد.
کبر: حسود از آن جهت که میخواهد فقط خودش به نظر دیگران جلوه کند لذا به کسی که نعمتی دارد و از کمالی برخوردار است تکبر میورزد و آرزوی سلب نعمتش را میکند او را حقیر جلوه میدهد تا تنها داراییهای خودش نمایان شود.
تعجب: حسود از اینكه دیگران از نعمتی برخوردارند متعجب است این حالت در اكثر افراد زمان پیامبران به چشم میخورد آنها میگفتند: آیا ما به کسیکه مثل خودمان است ایمان بیاوریم؟
تاریخ جلسه: ۸۶/۸/۲- جلسه ۱۵
«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی
«« امام خامنه ای »»
عَن اَبی قَتادَةَ، قالَ اَبو عَبدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ: لَیسَ لِحاقِنٍ رَأیٌ، وَ لا لِمَلولٍ صَدیقٌ، وَ لا لِحَسودٍ غِنًى، وَ لَیسَ بِحازِمٍ مَن لَم یَنظُر فِی العَواقِبِ، وَ النَّظَرُ فِی العَواقِبِ تَفتَحُ القُلوبِ.
لا لِحَسودٍ غِنًى
۱.آدمی که حسود است، بینیازی پیدا نمیکند؛ طبیعت آدم حسود این است؛ و چون نسبت به برخورداریهای افراد حسادت میکند، یک اثر طبیعیای خدای متعال در این [حسادت] قرار داده که انسان عقب میافتد
۱.اگر حسد در وجود ما چنان ریشه دوانیده باشد که به خاطر آن، زیبا را زشت ببینیم و حاضر نباشیم حقیقت درخشانی را در جایی تصدیق کنیم؛ اگر حبِّ شهرت، حبِّ مقام و حبِّ مال، ما را از پذیرش حقیقت باز دارد، اینجاست که پذیرای صفات خطرناکِ گمراه کننده شدهایم.
بیانات در خطبه های نماز جمعه
«« داستان »»
۱ – رفیق عیسی علیه السلام
امام صادق علیه السلام فرمود: بپرهیزند از حسد و بر یکدیگر حسد نورزید آنگاه فرمود: یکی از برنامههای حضرت عیسی گردش در شهرها بود. در یکی از سفرهایش یکی از اصحاب خود را که کوتاه قد بود و از ملازمین حضرت بود همراه خود برد.
در بین راه به دریا رسیدند، عیسی علیه السلام با نام خدا پا روی آب گذاشت و شروع به رفتن کرد. آن ملازم هم، سخن عیسی علیه السلام را تکرار کرد و به دنبال او بر روی آب حرکت کرد.
در وسط دریا با خود گفت: عیسی پیامبر صلی الله علیه و آله است روی آب راه میرود و من هم بر روی آب راه میروم پس برتری او بر من در چیست؟
همینکه این حرف را زد در آب فرو رفت و از عیسی علیه السلام کمک طلبید. حضرت دست او را گرفت و از درون آب بالا کشید و به او فرمود: چه گفتی که در آب فرو رفتی؟ حقیقت خیال درونی خود را گفت.
فرمود: خود را در غیر جایگاهی که خدا برایت معین نموده قرار دادی و مورد غضب خدا قرار گرفتی، پس توبه کن تا منزلت سابق را بازیابی. او توبه کرد و بر پشت سر عیسی به راه خود ادامه داد. آنگاه امام صادق علیه السلام فرمود: از خدای بترسید و از حسد پرهیز نمائید.
2 . – حسد بانوان
(ابن ابی لیلی) قاضی زمان (منصور دوانیقی) بود. منصور گفت: بسیار قضایای شنیدنی و عجیب نزد قضات میآورند، مایلم یکی از آنها را برایم نقل کنی.
ابن ابی لیلی گفت: روزی پیرزنی افتاده نزدم آمد و با تضرع تقاضا میکرد از حقش دفاع کنم و ستمکار را کیفر نمایم.
پرسیدم از چه کسی شکایت داری؟ گفت: دختر برادرم، دستور دادم او را احضار کردند؛ وقتی آمد، زنی بسیار زیبا و خوش اندام بود، علت شکایت را پرسیدم و او اصل قضیه را به این ترتیب تعریف کرد:
من دختر برادر این پیرزن و او عمه من است. پدرم در کودکی مرد، و همین عمه مرا بزرگ کرد و در تربیت من کوتاهی نکرد تا اینکه بزرگ شدم. با رضایت خودم مرا به ازدواج مرد زرگری در آورد.
زندگی بسیار راحت و عالی داشتم، تا اینکه عمهام بر زندگی من حسد ورزید و دختر خود میآراست و جلوی چشم شوهرم جلوه میداد تا او را فریفت و دختر را خواستگاری کرد.همین عمهام شرط کرد در صورتی دخترش را میدهد که اختیار من از نظر نگهداری و طلاق به دست او باشد، شوهرم هم قبول کرد.
مدتی گذشت عمهام مرا طلاق داد و از شوهرم جدا شدم. در این ایام شوهر عمهام در مسافرت بود، از مسافرت بازگشت و نزد من آمد و مرا دلداری میداد. من هم آنقدر خود را آراستم و ناز و کرشمه کردم تا دلش را در اختیار گرفتم، تقاضای ازدواج با من را کرد.گفتم: راضیام به این شرط که اختیار طلاق عمهام در دست من باشد، قبول کرد. بعد از عقد، عمهام را طلاق دادم و به تنهائی بر زندگی او مسلط شدم مدتی با این شوهر (عمهام) بسر بردم تا از دنیا رحلت کرد.
روزی شوهر اولم پیش من آمد و اظهار تجدید ازدواج را کرد. گفتم: من هم راضیام اگر اختیار طلاق دختر عمهام را به من واگذاری، او قبول کرد. دو مرتبه با شوهر اولم ازدواج کردم و چون اختیار داشتم دختر عمهام را طلاق دادم اکنون شما قضاوت کنید که من هیچ گناهی ندارم غیر از اینکه حسادت بی جای همین عمه خود را تلافی کردهام.
«« نتیجه گیری »»
حسادت یکی از منفورترین صفات نزد خداوند است نه تنها نزد خداوند ناخوشایند است و گناه محسوب میشود بلکه ضرر به خود شخص است یعنی وقتی که من به شخصی حسادت می کنم به خودم ضربه میزنم و حال خودم را خراب می کنم که مثلاً دیگری چرا این ویژگی را دارد و من ندارم در صورتی که خداوند به اندازه و ظرفیت هر کسی به آن نعمت داده است باید سعی کنیم که حسادت نکنیم چون حسادت چیزی به غیر از بدبختی و خراب کردن زندگی دیگران به دنبال ندارد و همانطور که گفتیم باعث افسردگی و خراب کردن زندگی خودمان هم می شود
نام پژوهشگر :سید ابوالفضل میرداداشی پایه ششم
(موسسه پژوهشی معالم)
زیر نظر حوزه علمیه بقیه الله عج قم
تحت اشراف حضرت ایت الله ناصری دامت برکاته
پیام رسانهای ایتا و تلگرام
@maalemqom
وبسایت
www.mnj.ir
www.maalemqom.ir
ثبت دیدگاه