???
??
?
? حارث بن وکیدة :
?????
همراه کسانی بودم که رأس شریف شاه مظلوم کربلا را حمل میکردند . پس شنیدم که سوره کهف زیارت میکرد .
???
پس در دلم شک کردم !!!
در این هنگام رأس مقدس مرا خطاب قرار داد : ای پسر وکیدة !! آیا نمیدانی که ما ائمه هداء زنده ایم و از جانب پروردگار رزق میگیریم ؟!
???
پس قصد کردم رأس را ( از نیزه داران ) بدزدم ، که باز مورد خطاب قرار گرفتم : ای پسر وکیدة ، تو نمیتوانی این کار را انجام دهی . پس کوچک شمردن خون من نزد خدا بسیار سنگین ترست از گرداندن سر من .
?????
? مدینة المعاجز جلد دوم
? مؤسسه پژوهشی المعالم
? مدرسه علمیه بقیة الله تحت اشراف آیت ناصری .
?@maalemqom
? پرتوی
?
??
???
ثبت دیدگاه