حدیث روز
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً

شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳ Saturday, 27 July , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2534×

اشتراک لفظ در منطق و اصول فقه گاهی باعث مغالطه می شود:
در منطق بدیهی يا ضرورى تعریف روشنی دارد قضایایی که برهانی از خارج نیاز ندارند و فی نفسه حکم به آن ضروری باشد.
یا به تعبیری صرف تصور اجزاء قضیه در تصدیق آن کافی باشد مثل قضیه الکل اعظم من الجزء
اگر کسی کل و جزء و اعظم را تصور کند و بفهمد کافی است تا آن قضیه را تصدیق کند.
اما در اصول اینگونه نیست:
تقریبا تمام مواردی که اصولیون عبارتهایى مانند :
بديهيٌ، فالبديهي، فكالبديهي، فمن البديهي، بداهةَ، فمن الضروري، ضرورةَ و….
به کار می برند. منظورشان دقیقا همان بدیهی منطقی نیست! موارد استعمال را که بررسی کنیم در می یابیم یک اطلاق عرفی است. مثلا در عرف می گویند: این مطلب بدیهی است. به معنی واضح و روشن نه به تعریف منطقی!
چون بلافاصله بعد از اطلاق کلمه بدیهی اصولیون شواهد و استدلالات خود بر آن مطلب بدیهی! اقامه می کنند. درحالی که ضد تعرف منطقی است. چرا که در تعریف آمده بود نیازی به برهان ندارد! در نتیجه بدیهی در اصول همان بدیهی منطقی نیست.
بنابراین ذهن اصولی اگر در بداهت نظری می دهد باید مراقب بود که اشتراک لفظ او را مایل به عرفی سازی مفهوم نکرده باشد!


چند مورد استفاده از عنوان بداهت (گاهی حتی در موارد اختلافی) و ذکر استدلال قبل یا بعد آن:

 و من البديهي عدم حجية الظن و الشك بذاتهما،
بداية الوصول في شرح كفاية الأصول نویسنده : آل راضي، الشيخ محمد طاهر    جلد : 5  صفحه : 15


و من البديهي: أن الاحتمال لا يصادم الظهور و إلا لا يبقى اعتبار للظهور أصلا. دروس في الكفاية نویسنده : المحمدي البامياني، غلام علي    جلد : 3  صفحه : 165

من البديهي: أن بين الثبوت كذلك و الانتفاء عند الانتفاء بون بعيد، و ليس أحدهما عين الآخر كي تكون الدلالة بالمطابقة، و ليس جزؤه حتى تكون تضمنية، فبطلانهما ظاهر. دروس في الكفاية نویسنده : المحمدي البامياني، غلام علي    جلد : 3  صفحه : 165

مع ان من البديهي كون الأمر بعثا و النهي زجرا و هما متقابلان
من البديهي انّ المتعلق في (اضرب) و (لا تضرب) متحد مع ان المقتضى في البعث و الزجر في‌ مرحلة الامتثال مختلف إذ مقتضى البعث هو الانبعاث و مقتضى الزجر هو الانزجار و الأول فعل و الثاني ترك ….
بدائع الأصول نویسنده : الموسوي البهبهاني، السيد علي    جلد : 1  صفحه : 100

و من البديهي كون شغل الذّمّة بالكفارة حكماً وضعيّاً، لا تكليفياً.
و من البديهي امتناع اجتماع الأحبية مع البطلان، لكشف الفساد عن عدم المحبوبية  …
منتهى ‌الدراية نویسنده : المروج الجزائري، السيد محمد جعفر    جلد : 2  صفحه : 51


و من البديهي أنّ هذه السيرة غير مختصّة بصورة حصول اليقين من قول، العالم، بل هي جارية بينهم حتّى في الصورة التي لا يحصل لهم اليقين من قوله…..
الاجتهاد والتقليد نویسنده : الصدر، السيد رضا    جلد : 1  صفحه : 81

و من البديهي بالضرورة من الوجدان عدم وضع لفظ الصلاة لنفس هذا العنوان.
دراسات الأصول في أصول الفقه نویسنده : المعصومي الشاهرودي، علي أصغر    جلد : 1  صفحه : 342

و من البديهي الواضح أنّ المادّة وضعت للدلالة على نفس طبيعي الحدث اللابشرط ….
دراسات الأصول في أصول الفقه نویسنده : المعصومي الشاهرودي، علي أصغر    جلد : 1  صفحه : 490

أنّ من البديهي أنّ المتبادر من إطلاق لفظ (ضارب) هو تمثّل الذات المبهمة المتلبّسة بمبدإ الضرب في لوح نفس السامع في الواقع و الوجدان.
دراسات الأصول في أصول الفقه نویسنده : المعصومي الشاهرودي، علي أصغر    جلد : 1  صفحه : 556

عبارت “لفظ مشترک” یا “اشتراک” در منطق مقابل منقول و مرتجل و… به کار می رود؛ لفظ یا یک معنی دارد که #مختص است یا بیستر از یک معنی. که در این هنگام یا معانی دیگر وضع نشده اند که #حقیقت #مجاز است یا معانی دیگر وضع شده اند. در این هنگام یا زمان نقشی ندارد که #مشترک_لفظی است، یا زمان نقش دارد. در جایی که زمان نقش دارد یا مناسبت بین معنای اول و دوم وجود دارد که #منقول است یا وجود ندارد که #مرتجل است.
اما در اصول فقه وقتی از مشترک بحث می کنیم شامل منقول و مرتجل می شود یا وقتی از ‘استعمال المشترک اکثر من معنی’ بحث می کنیم شامل حقیقت و مجاز هم می شود و منظور استعمال چند معنی در آن واحد است نه مشترک لفظی به تعریف خاص منطق!
بخاطر همین بعضی از اعاظم عنوان بحث را ‘استعمال اللفظ اکثر من معنی’ قرار می دهند.

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.